منهاج الهدی: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'مى شود' به 'می‌شود')
    جز (جایگزینی متن - 'مساله' به 'مسأله')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
    خط ۵۴: خط ۵۴:
    4- در ثمره نزاع بين صحيحى و اعمّى در فرض اجمال خطاب رجوع به اصل عملى مانند اصل برائت و يا اشتغال در شك در جزئيت بر اساس دو مبناى موجود در شك در اقل و اكثر ارتباطى است.
    4- در ثمره نزاع بين صحيحى و اعمّى در فرض اجمال خطاب رجوع به اصل عملى مانند اصل برائت و يا اشتغال در شك در جزئيت بر اساس دو مبناى موجود در شك در اقل و اكثر ارتباطى است.


    5- ثمره سوّم در نزاع ميان صحيح و اعمّى، وفاى به نذر است. به نظر مولّف، اين ثمره ثمره‌اى نيست كه در مساله اصولى مورد نظر باشد زيرا ثمره اصولى آنست كه در كبراى قياس استنباط حكم فرعى شرعى واقع شود در حاليكه در اينجا نتيجه بُرءُ النذر و عدم البرء است و ايندو موضوع حكم فرعى هستند نه خود حكم شرعى.
    5- ثمره سوّم در نزاع ميان صحيح و اعمّى، وفاى به نذر است. به نظر مولّف، اين ثمره ثمره‌اى نيست كه در مسأله اصولى مورد نظر باشد زيرا ثمره اصولى آنست كه در كبراى قياس استنباط حكم فرعى شرعى واقع شود در حاليكه در اينجا نتيجه بُرءُ النذر و عدم البرء است و ايندو موضوع حكم فرعى هستند نه خود حكم شرعى.


    6- در استعمال لفظ در اكثر از يك معنا اقوال مختلفى وجود دارد به نظر ميرزاى قمى چنين استعمالى بر خلاف تعبّد حاكم در استعمال الفاظ است كه توقيفى مى‌باشند. در نقد سخن ايشان گفته مى‌شود كه اصل وضع توقيفى است امّا خصوصيّات استعمال توقيفى نيستند و اطاعت از وضع در آنها لازم نيست.
    6- در استعمال لفظ در اكثر از يك معنا اقوال مختلفى وجود دارد به نظر ميرزاى قمى چنين استعمالى بر خلاف تعبّد حاكم در استعمال الفاظ است كه توقيفى مى‌باشند. در نقد سخن ايشان گفته مى‌شود كه اصل وضع توقيفى است امّا خصوصيّات استعمال توقيفى نيستند و اطاعت از وضع در آنها لازم نيست.
    خط ۶۰: خط ۶۰:
    7- اشاعره در مغايرت طلب و اراده مى‌گويند برحسب مفاد برخى آيات و احاديث، خداوند از مردم، ايمان و اطاعت را طلب كرده است حال اگر طلب و اراده متّحد باشند لازمه‌اش اينست كه خداوند اراده ايمان و اطاعت كرده است امّا ثبوتاً در بسيارى از موارد تخلّف صورت گرفته و عدّه زيادى اهل كفر و عصيان شده‌اند اين امر محال است. مؤلف در جواب مى‌فرمايد اراده تكوينى با اراده تشريعى فرق مى‌كند اراده تكوينى علم خداوند به نظام كامل و تام هستى و اراده تشريعى علم خداوند به مصالح افعال مكلّفين و تكاليف آنهاست.
    7- اشاعره در مغايرت طلب و اراده مى‌گويند برحسب مفاد برخى آيات و احاديث، خداوند از مردم، ايمان و اطاعت را طلب كرده است حال اگر طلب و اراده متّحد باشند لازمه‌اش اينست كه خداوند اراده ايمان و اطاعت كرده است امّا ثبوتاً در بسيارى از موارد تخلّف صورت گرفته و عدّه زيادى اهل كفر و عصيان شده‌اند اين امر محال است. مؤلف در جواب مى‌فرمايد اراده تكوينى با اراده تشريعى فرق مى‌كند اراده تكوينى علم خداوند به نظام كامل و تام هستى و اراده تشريعى علم خداوند به مصالح افعال مكلّفين و تكاليف آنهاست.


    8- گاهى علّت تامه يكى از ضدّين مى‌تواند نسبت به ضدّ ديگر مانعيت پيدا كند يعنى مانع تأثير مقتضى ضدّ ديگر شود مثلاً فرزند و برادر شخصى در حال غرق شدن هستند و آن فرد درصدد انقاذ آنها برآمده امّا مى‌داند كه نجات آندو غيرممكن است لذا مساله تضاد مطرح مى‌شود در مثال مذكور علّت تامه انقاذ ولد مانعيّت پيدا مى‌كند نه نفس بعبارت ديگر بحث در نفس ضدّين هست و نتيجه‌اش آنست كه وجود اين ضد با عدم آن ضد، ملازمند و در رتبه واحد قرار دارد و مساله تقدم و تأخّر كه معناى مقدميت است مطرح نمى‌باشد.
    8- گاهى علّت تامه يكى از ضدّين مى‌تواند نسبت به ضدّ ديگر مانعيت پيدا كند يعنى مانع تأثير مقتضى ضدّ ديگر شود مثلاً فرزند و برادر شخصى در حال غرق شدن هستند و آن فرد درصدد انقاذ آنها برآمده امّا مى‌داند كه نجات آندو غيرممكن است لذا مسأله تضاد مطرح مى‌شود در مثال مذكور علّت تامه انقاذ ولد مانعيّت پيدا مى‌كند نه نفس بعبارت ديگر بحث در نفس ضدّين هست و نتيجه‌اش آنست كه وجود اين ضد با عدم آن ضد، ملازمند و در رتبه واحد قرار دارد و مسأله تقدم و تأخّر كه معناى مقدميت است مطرح نمى‌باشد.


    9- در صورت شمول خطابات شفاهى، خطابات قرآنى در حق ما نيز حجت است و اين در صورتى است كه بگوئيم حجيّت ظواهر فقط اختصاص به مقصودين بالافهام دارد كه اين مبنا از نظر آخوند مردود است البته اين بحث عملاً ثمره‌اى ندارد چون حداكثر آنست كه اطلاقات و عمومات را نسبت به حاضرين عصر پيامبر(ص) پياده كنيم.
    9- در صورت شمول خطابات شفاهى، خطابات قرآنى در حق ما نيز حجت است و اين در صورتى است كه بگوئيم حجيّت ظواهر فقط اختصاص به مقصودين بالافهام دارد كه اين مبنا از نظر آخوند مردود است البته اين بحث عملاً ثمره‌اى ندارد چون حداكثر آنست كه اطلاقات و عمومات را نسبت به حاضرين عصر پيامبر(ص) پياده كنيم.