الرواشح السماوية في شرح الأحادیث الإمامية: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'مى پذ' به 'میپذ') |
جز (جایگزینی متن - 'مى شود' به 'میشود') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
كتاب، شامل يك مقدمه<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/2 مقدمه کتاب، ص2]</ref> و 39 راشحه است. نگارنده در مقدمه كتاب به بيان اهميت «كافى» [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]](ره) پرداخته و اظهار مى دارد كه با توجه به گذشت حدود هفت قرن از تأليف كافى، تا حال، كسى اقدام به حل مشكلات احاديث آن ننموده و قدمى در اين راه برنداشته است. او با اشاره به اين نكته كه شرح احاديث اصول كافى، تنها از عهده كسى برمىآيد كه از علوم عقلى و نقلى بهره كافى داشته باشد، به شرح كتاب میپردازد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/2 مقدمه کتاب، ص4]</ref> | كتاب، شامل يك مقدمه<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/2 مقدمه کتاب، ص2]</ref> و 39 راشحه است. نگارنده در مقدمه كتاب به بيان اهميت «كافى» [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]](ره) پرداخته و اظهار مى دارد كه با توجه به گذشت حدود هفت قرن از تأليف كافى، تا حال، كسى اقدام به حل مشكلات احاديث آن ننموده و قدمى در اين راه برنداشته است. او با اشاره به اين نكته كه شرح احاديث اصول كافى، تنها از عهده كسى برمىآيد كه از علوم عقلى و نقلى بهره كافى داشته باشد، به شرح كتاب میپردازد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/2 مقدمه کتاب، ص4]</ref> | ||
كتاب «الرواشح» با شرحى بر مقدمه مرحوم [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]] كه در سرآغاز «كافى» آمده است، شروع | كتاب «الرواشح» با شرحى بر مقدمه مرحوم [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]] كه در سرآغاز «كافى» آمده است، شروع میشود و سپس به رواشح سى و نه گانه پرداخته میشود. | ||
== گزارش محتوا== | == گزارش محتوا== | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
راشحه يازدهم: مؤلف محترم، در ادامه مباحث قبلى، اين سؤال را مطرح مىكند كه آيا حكم [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]]، محقق و شهيد، در كتابهاى استدلالى، مبنى بر صحت حديث، در حكم تزكيه و تعويل است. سپس در پاسخ میگوید: چون ممكن است اين احكام اجتهادى باشد، لذا براى مجتهدان ديگر قابل قبول نيست. | راشحه يازدهم: مؤلف محترم، در ادامه مباحث قبلى، اين سؤال را مطرح مىكند كه آيا حكم [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]]، محقق و شهيد، در كتابهاى استدلالى، مبنى بر صحت حديث، در حكم تزكيه و تعويل است. سپس در پاسخ میگوید: چون ممكن است اين احكام اجتهادى باشد، لذا براى مجتهدان ديگر قابل قبول نيست. | ||
راشحه دوازدهم: در راشحه دوازدهم درباره الفاظ جرح و تعديل، نظير خيّر، فاضل، خاص، ممدوح، زاهد، ضعيف، كذّاب، وضّاع، كذوب و... بحث | راشحه دوازدهم: در راشحه دوازدهم درباره الفاظ جرح و تعديل، نظير خيّر، فاضل، خاص، ممدوح، زاهد، ضعيف، كذّاب، وضّاع، كذوب و... بحث میشود. | ||
راشحه سيزدهم: بحث درباره «مجهول» است؛ چه مجهول اصطلاحى (كسى كه رجالىها به مجهول بودن او تصريح كردهاند، نظير اسماعيل بن قتيبه) و چه مجهول لغوى (كسى كه اصلا اسمش در كتب رجال نيامده است). | راشحه سيزدهم: بحث درباره «مجهول» است؛ چه مجهول اصطلاحى (كسى كه رجالىها به مجهول بودن او تصريح كردهاند، نظير اسماعيل بن قتيبه) و چه مجهول لغوى (كسى كه اصلا اسمش در كتب رجال نيامده است). | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
راشحه پانزدهم: بحث درباره صفوان بن يحيى است كه او رواياتى را از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] نقل كرده است. با اينكه وى عصر حضرت را درك نكرده است، پس چگونه اصحاب احاديث او را تصحيح كرده، در اصحاب اجماع از طبقه سوم قرار دادهاند؟ روايات او از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] با واسطه بوده و عدم ذكر واسطه، با «صحت» منافات دارد. [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] بعد از بيان اشكال، به پاسخ اين سؤال میپردازد و در نهایت هم (با توجه به سخنانى كه درباره او نقل مىكند) مى فرمايد كه هرگز اسقاط از قبل صفوان، حديث او را از «صحت» خارج نمىكند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/65 همان، ص65]</ref> | راشحه پانزدهم: بحث درباره صفوان بن يحيى است كه او رواياتى را از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] نقل كرده است. با اينكه وى عصر حضرت را درك نكرده است، پس چگونه اصحاب احاديث او را تصحيح كرده، در اصحاب اجماع از طبقه سوم قرار دادهاند؟ روايات او از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] با واسطه بوده و عدم ذكر واسطه، با «صحت» منافات دارد. [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] بعد از بيان اشكال، به پاسخ اين سؤال میپردازد و در نهایت هم (با توجه به سخنانى كه درباره او نقل مىكند) مى فرمايد كه هرگز اسقاط از قبل صفوان، حديث او را از «صحت» خارج نمىكند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/65 همان، ص65]</ref> | ||
راشحه شانزدهم: بحث اين راشحه، درباره مراسيل ابن عمير است و در نهایت، نظر [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اين است كه در حقيقت، مراسيل او مسانيد است؛ نه اينكه مراسيل او حكم مسانيد را دارد (چنانچه توهم | راشحه شانزدهم: بحث اين راشحه، درباره مراسيل ابن عمير است و در نهایت، نظر [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اين است كه در حقيقت، مراسيل او مسانيد است؛ نه اينكه مراسيل او حكم مسانيد را دارد (چنانچه توهم میشود).<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/67 همان، ص67]</ref> | ||
راشحه هفدهم: آداب [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] را در نقل، بيان مىكند. | راشحه هفدهم: آداب [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] را در نقل، بيان مىكند. | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۳: | ||
راشحه بيست و سوم: بحث درباره حسین بن على بن سفيان بن خالد بن سفيان (معروف به ابوعبداللّه البزوفرى) است. | راشحه بيست و سوم: بحث درباره حسین بن على بن سفيان بن خالد بن سفيان (معروف به ابوعبداللّه البزوفرى) است. | ||
راشحه بيست و چهارم: در اين راشحه، واژ ههاى سعى، غى و رشد معنا | راشحه بيست و چهارم: در اين راشحه، واژ ههاى سعى، غى و رشد معنا میشود. | ||
راشحه بيست و پنجم: تحقيق درباره سويد بن قيس و ذو اليدين و ذو الثديه میباشد. | راشحه بيست و پنجم: تحقيق درباره سويد بن قيس و ذو اليدين و ذو الثديه میباشد. | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
راشحه سى و هشتم: بحث اين راشحه در تفاوت بين حديث قدسى، قرآن و احاديث نبوى است. | راشحه سى و هشتم: بحث اين راشحه در تفاوت بين حديث قدسى، قرآن و احاديث نبوى است. | ||
راشحه سى و نهم: بحث درباره اقسام حكم عقل است كه يا به مباحث اعتقادى مربوط | راشحه سى و نهم: بحث درباره اقسام حكم عقل است كه يا به مباحث اعتقادى مربوط میشود يا احكام شرعى. احكام شرعى هم اعم از حكم وضعى و حكم تكليفى است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/208 همان، ص208]</ref> | ||
== اخبار محرّف == | == اخبار محرّف == | ||
خط ۱۵۵: | خط ۱۵۵: | ||
وى سپس تصحيفات متعددى را در اين زمينه ذكر مىكند. نخست، تصحيفاتى را كه از طريق بصر در اسناد و بعد در متن صورت پذيرفته ياد مىكند و بعد به تصحيفاتى میپردازد كه از ناحيه سمع در اسناد و متن، اتفاق افتاده است. | وى سپس تصحيفات متعددى را در اين زمينه ذكر مىكند. نخست، تصحيفاتى را كه از طريق بصر در اسناد و بعد در متن صورت پذيرفته ياد مىكند و بعد به تصحيفاتى میپردازد كه از ناحيه سمع در اسناد و متن، اتفاق افتاده است. | ||
بعد از بيان تصحيفات محسوس لفظى به بحث از معقول معنوى میپردازد و مى فرمايد كه منظور، آن تصحيفاتى است كه در معنا تحقق پيدا كرده است؛ يعنى لفظ حديث را به همان نحو كه وارد شده، ذكر میكنند؛ ولى معنايى كه بيان | بعد از بيان تصحيفات محسوس لفظى به بحث از معقول معنوى میپردازد و مى فرمايد كه منظور، آن تصحيفاتى است كه در معنا تحقق پيدا كرده است؛ يعنى لفظ حديث را به همان نحو كه وارد شده، ذكر میكنند؛ ولى معنايى كه بيان میشود، مطابق منظور گوينده نيست. وى در جمله احاديثى كه دچار تحريف معنوى شدهاند، حديث منزلت را ذكر مىكند. بعد به تصحيفاتى كه در عصر خود [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اتفاق افتاده، چه در لفظ و چه در معنا میپردازد؛ از جمله اين تصحيفات آن است كه در زيارت عاشورا اتفاق افتاده است كه كلمه «تايعت» در جمله «اللّهمّ العن العصابة الّتى جاهدت الحسين -عليهالسلام - و شايعت و بايعت و تايعت على قتله» را به «تابعت» تبديل كردهاند.<ref>اكنون نيز در «مفاتيح الجنان» كلمه «تابعت» وجود دارد و همچنين، در زيارت عاشوراهایى كه در اختيار مردم است.</ref> همچنين، روايتى كه درباب متعه است كه «اگر منعى صورت نمیپذيرفت، مازنى الا شفى». در اين روايت، شفى درست است نه شقى؛ و شفى به معنى قليل است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/169/196 جوادی، قاسم؛ ص 197-196]</ref> | ||
== احاديث موضوع == | == احاديث موضوع == | ||
خط ۱۶۵: | خط ۱۶۵: | ||
#احاديثى كه توسط منسوبان به زهد و راستى ساخته شده است كه بيش از بقيه اقسام احاديث ساختگى، ضرر داشته است. آنها اين احاديث را قربة الى اللّه و (به گمان باطل خويش) براى آنكه دل مردم را متوجّه خداوند متعال كنند ساختند؛ سخنان زيادى از آنها مورد پذيرش واقع شد؛ چون مردم به اين افراد اعتماد داشتند. احاديث آنها در باب موعظه، فضيلت ذكر، ورد، مستحبات، عبادات، مناقب و كمالات گروهها و اقوام و نسبت دادن كار خارق العاده به اولياست (به نحوى كه انسان آگاه، يقين مىكند كه اينها ساختگى هستند؛ اگرچه كرامت اوليا في حد نفسه ممكن است). | #احاديثى كه توسط منسوبان به زهد و راستى ساخته شده است كه بيش از بقيه اقسام احاديث ساختگى، ضرر داشته است. آنها اين احاديث را قربة الى اللّه و (به گمان باطل خويش) براى آنكه دل مردم را متوجّه خداوند متعال كنند ساختند؛ سخنان زيادى از آنها مورد پذيرش واقع شد؛ چون مردم به اين افراد اعتماد داشتند. احاديث آنها در باب موعظه، فضيلت ذكر، ورد، مستحبات، عبادات، مناقب و كمالات گروهها و اقوام و نسبت دادن كار خارق العاده به اولياست (به نحوى كه انسان آگاه، يقين مىكند كه اينها ساختگى هستند؛ اگرچه كرامت اوليا في حد نفسه ممكن است). | ||
#: مؤلف، در ادامه اين بخش، ديدگاه عدهاى از متفكران اهل سنّت را در اين باب يادآور | #: مؤلف، در ادامه اين بخش، ديدگاه عدهاى از متفكران اهل سنّت را در اين باب يادآور میشود؛ از بيضاوى شارح كتاب «منهاج الأصول» نقل مىكند كه حديث «اقتدوا بالذين من بعدى أبوبكر و عمر» ساختگى است و همچنين از طيبى نقل مىكند كه به نوح بن ابى مريم گفته شد «اين احاديثى كه درباره فضائل سورهها به [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] نسبت مىدهى، در بين خود اصحاب [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] وجود ندارد». او جواب داد: «چون ديدم مردم از قرآن روى گرداندهاند و به فقه [[ابن حیون، نعمان بن محمد|ابوحنيفه]] روى آوردهاند، اين احاديث را ساختم». | ||
#:ابن حيان درباره ابوعصمه میگوید كه «جمع كل شىء الا الصدق» و همچنين از ابومهدى نقل مىكند كه به مسيرة بن عبدربه گفت «اين احاديث را از كجا آوردهاى كه هر كسى فلان سوره را بخواند، اين مقدار ثواب میبرد؟». او پاسخ داد: «آنها را جعل كردم تا مردم را بدان سورهها ترغيب كنم». | #:ابن حيان درباره ابوعصمه میگوید كه «جمع كل شىء الا الصدق» و همچنين از ابومهدى نقل مىكند كه به مسيرة بن عبدربه گفت «اين احاديث را از كجا آوردهاى كه هر كسى فلان سوره را بخواند، اين مقدار ثواب میبرد؟». او پاسخ داد: «آنها را جعل كردم تا مردم را بدان سورهها ترغيب كنم». | ||
#:وهمچنين، كسى از مؤمل بن اسماعيل پرسيد كه فلان روايت را از چه كسى نقل مىكند. پاسخ داد كه از فلان شيخ. سائل، از آن شيخ پرسيد كه از چه كسى نقل مىكند... و به همين ترتيب ادامه داد تا به آخرين شيخ. از او پرسيد كه از چه كسى نقل مىكند. او دست سائل را گرفت و به درون منزلى برد كه عدهاى از متصوفه در آنجا بودند و اشاره كرد كه از اين شيخ نقل مى كنم. سائل، از شيخ صوفى پرسيد كه وى از كجا اين روايت را نقل مىكند؛ پاسخ داد كه «ما ديديم مردم از قرآن روى گردان شدهاند؛ لذا احاديثى را ساختيم تا دل مردم را متوجه قرآن كنيم». | #:وهمچنين، كسى از مؤمل بن اسماعيل پرسيد كه فلان روايت را از چه كسى نقل مىكند. پاسخ داد كه از فلان شيخ. سائل، از آن شيخ پرسيد كه از چه كسى نقل مىكند... و به همين ترتيب ادامه داد تا به آخرين شيخ. از او پرسيد كه از چه كسى نقل مىكند. او دست سائل را گرفت و به درون منزلى برد كه عدهاى از متصوفه در آنجا بودند و اشاره كرد كه از اين شيخ نقل مى كنم. سائل، از شيخ صوفى پرسيد كه وى از كجا اين روايت را نقل مىكند؛ پاسخ داد كه «ما ديديم مردم از قرآن روى گردان شدهاند؛ لذا احاديثى را ساختيم تا دل مردم را متوجه قرآن كنيم». | ||
خط ۱۷۵: | خط ۱۷۵: | ||
[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]]، سپس جريانى را كه بين عايشه و ابوهريره اتفاق افتاده را نقل مىكند كه ابوهريره روايتى از پيامبر نقل كرد. عايشه به او گفت: كى پيامبر چنين چيزى فرمود؟ گفت: هنگامى كه پدرت را به خلافت نصب كرد! | [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]]، سپس جريانى را كه بين عايشه و ابوهريره اتفاق افتاده را نقل مىكند كه ابوهريره روايتى از پيامبر نقل كرد. عايشه به او گفت: كى پيامبر چنين چيزى فرمود؟ گفت: هنگامى كه پدرت را به خلافت نصب كرد! | ||
مؤلف، بعد از شرح اقسام چند گانه، میپردازد به تصحيف ديگرى كه اتفاق افتاده است، چه عمدا و چه سهوا. راوى، گاه كلام خود را مسندا نقل مىكند و گا كلمات حكما را به پيامبر نسبت میدهد<ref>آقاى مونتگمرى وات در كتاب «فلسفه و كلام اسلامى» (ص87)، همين نظر را اظهار مى دارد: بيشتر اقوال حكيمانه موروثى خاورميانه نيز به [حضرت] محمد(ص) نسبت داده مى شد</ref> گاه كلامى را مى شنود و در آنها يك جمله (كه ربطى به حديث ندارد)، خيال مىكند كه جزو حديث است؛ بعد آن را به عنوان حديث نقل مىكند. نكتهاى كه در اين بخش قابل تأمل است، اين است كه [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در اين بخش، بيان مىكند كه يكى از كار جاعلان حديث، اين بوده كه حديث ضعيف السند را با سند صحيح نقل میكردند كه اگر چنين كارى صورت پذيرفته باشد، براى سند صحيح هم مشكل ايجاد | مؤلف، بعد از شرح اقسام چند گانه، میپردازد به تصحيف ديگرى كه اتفاق افتاده است، چه عمدا و چه سهوا. راوى، گاه كلام خود را مسندا نقل مىكند و گا كلمات حكما را به پيامبر نسبت میدهد<ref>آقاى مونتگمرى وات در كتاب «فلسفه و كلام اسلامى» (ص87)، همين نظر را اظهار مى دارد: بيشتر اقوال حكيمانه موروثى خاورميانه نيز به [حضرت] محمد(ص) نسبت داده مى شد</ref> گاه كلامى را مى شنود و در آنها يك جمله (كه ربطى به حديث ندارد)، خيال مىكند كه جزو حديث است؛ بعد آن را به عنوان حديث نقل مىكند. نكتهاى كه در اين بخش قابل تأمل است، اين است كه [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در اين بخش، بيان مىكند كه يكى از كار جاعلان حديث، اين بوده كه حديث ضعيف السند را با سند صحيح نقل میكردند كه اگر چنين كارى صورت پذيرفته باشد، براى سند صحيح هم مشكل ايجاد میشود و بايد به سراغ راه ديگرى جهت پذيرش روايات رفت.(ربما وجد حديثا ضعيف الاسناد، فركب له اسنادا صحيحا للترويج).<ref>همان، ص198</ref> | ||
در ادامه كتاب، مؤلف به نقل نظريهاى میپردازد كه عدهاى معتقدند كه اصلا جعل حديث، هنگامى كه نفعى بر آن مترتب شود، جايز است (مثلاًمردم ترغيب به دين شوند يا باعث پرهيز مردم از گناه شود) و استدلالشان هم به اين روايت پيامبر است كه فرمود: «من كذب علىّ متعمدا ليضلّ به الناس، فليتبوّأ مقعده من النار» و تحليلشان اين است كه پيامبر فرموده است: «من كذب علىّ»؛ امّا ما كه دروغ عليه پيامبر نمى سازیم؛ بلكه حديث براى عزت پيامبر و رونق دين او مى سازیم. | در ادامه كتاب، مؤلف به نقل نظريهاى میپردازد كه عدهاى معتقدند كه اصلا جعل حديث، هنگامى كه نفعى بر آن مترتب شود، جايز است (مثلاًمردم ترغيب به دين شوند يا باعث پرهيز مردم از گناه شود) و استدلالشان هم به اين روايت پيامبر است كه فرمود: «من كذب علىّ متعمدا ليضلّ به الناس، فليتبوّأ مقعده من النار» و تحليلشان اين است كه پيامبر فرموده است: «من كذب علىّ»؛ امّا ما كه دروغ عليه پيامبر نمى سازیم؛ بلكه حديث براى عزت پيامبر و رونق دين او مى سازیم. | ||
خط ۱۸۱: | خط ۱۸۱: | ||
مؤلف، در پایان اين بخش به کتابهایى كه در زمينه احاديث جعلى نوشته شده، اشاره مىكند و میگوید: بهترين كتابى كه در اين زمينه نوشته شده است، كتاب «الملتقط في تبيين الغلط» نوشته حسن بن محمد صنعانى است و در رتبه بعد از آن، كتاب ابوالفرج ابن جوزى است. البته در اين کتابها گا عدهاى از روايات را جزو روايات جعلى ذكر كردهاند كه جعلى نيستند. مؤلف، سپس چند حديث از اين احاديث را نقل مىكند و مى فرمايد كه اكثر اين روايات، جعلى نيستند. | مؤلف، در پایان اين بخش به کتابهایى كه در زمينه احاديث جعلى نوشته شده، اشاره مىكند و میگوید: بهترين كتابى كه در اين زمينه نوشته شده است، كتاب «الملتقط في تبيين الغلط» نوشته حسن بن محمد صنعانى است و در رتبه بعد از آن، كتاب ابوالفرج ابن جوزى است. البته در اين کتابها گا عدهاى از روايات را جزو روايات جعلى ذكر كردهاند كه جعلى نيستند. مؤلف، سپس چند حديث از اين احاديث را نقل مىكند و مى فرمايد كه اكثر اين روايات، جعلى نيستند. | ||
مرحوم [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|مير]]، در بخش پایانى با اشاره به وضعيّتى كه در عصر امويان و عباسيان به وجود آمد، معتقد است كه در اين عصر، احاديثى ساخته شد و اين احاديث به صحاح راه پيدا كرد كه آثار «جعل» در آنها مشهود است و در عين حال، نقل میشوند و هيچ تعرضى هم نسبت به آنها | مرحوم [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|مير]]، در بخش پایانى با اشاره به وضعيّتى كه در عصر امويان و عباسيان به وجود آمد، معتقد است كه در اين عصر، احاديثى ساخته شد و اين احاديث به صحاح راه پيدا كرد كه آثار «جعل» در آنها مشهود است و در عين حال، نقل میشوند و هيچ تعرضى هم نسبت به آنها نمیشود.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/169/200 جوادی، قاسم؛ ص 200]</ref> | ||
==پانویس == | ==پانویس == |