ترجمان الاشواق (ترجمه و شرح): تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
    جز (جایگزینی متن - 'پاك' به 'پاک')
    خط ۵۳: خط ۵۳:
    شيخ مكين‌الدين را دخترى بود كه زيبايى صورت و نيكويى سيرت، به حقيقت، در وى جمع آمده بود. نام وى، نظام، لقبش، عين الشمس و البهاء و از زنان بسيار فرهيخته و دانا، عابد روزه‌دار و معتكف پرهيزگار بود و...
    شيخ مكين‌الدين را دخترى بود كه زيبايى صورت و نيكويى سيرت، به حقيقت، در وى جمع آمده بود. نام وى، نظام، لقبش، عين الشمس و البهاء و از زنان بسيار فرهيخته و دانا، عابد روزه‌دار و معتكف پرهيزگار بود و...


    ما نيز از نظم خود در اين كتاب، با زبان نرم مغازله و عبارات پاك تغزلى، بهترين آويزه‌ها را به گردن او آويختيم...
    ما نيز از نظم خود در اين كتاب، با زبان نرم مغازله و عبارات پاک تغزلى، بهترين آويزه‌ها را به گردن او آويختيم...


    همواره در آنچه اينجا به نظم آورده‌ام، اشاره‌اى است به واردات الهى و تنزلات روحانى و مناسبات علوى و اين امر، بنا بر شيوه‌ى آرمانى ما جريان دارد... اين معارف و معانى بلند را به زبان تغزل كه نوعى شعر عاشقانه است، از آن جهت بيان داشتم كه دل‌هاى مردمان به اين‌گونه بيان عشق مى‌ورزد و انگيزه‌هاى شنيدن آنها فراوان است.
    همواره در آنچه اينجا به نظم آورده‌ام، اشاره‌اى است به واردات الهى و تنزلات روحانى و مناسبات علوى و اين امر، بنا بر شيوه‌ى آرمانى ما جريان دارد... اين معارف و معانى بلند را به زبان تغزل كه نوعى شعر عاشقانه است، از آن جهت بيان داشتم كه دل‌هاى مردمان به اين‌گونه بيان عشق مى‌ورزد و انگيزه‌هاى شنيدن آنها فراوان است.
    خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:
    #«يكى از دختران روم»، مقصود از حكمت الهى نژاد مسيح است و به امپراطورى روم تعلق دارد.
    #«يكى از دختران روم»، مقصود از حكمت الهى نژاد مسيح است و به امپراطورى روم تعلق دارد.
    #:فاقد زينت ظاهرى است؛ يعنى به توحيد وابسته است و از اسامى الهى بهره‌اى ندارد؛ با وجود اين فروغ خير مطلق است و جلاى ذات احديت در گونه‌اش نمايان است. اگر قرار بر اين بود كه خداوند پرده‌هاى نور و ظلمت را كنار بزند، شكوه و عظمت جمال ذات او آشكار گردد«براى اطلاع بيشتر، داستان نقاشان روم و چينى را در دفتر اول مثنوى».
    #:فاقد زينت ظاهرى است؛ يعنى به توحيد وابسته است و از اسامى الهى بهره‌اى ندارد؛ با وجود اين فروغ خير مطلق است و جلاى ذات احديت در گونه‌اش نمايان است. اگر قرار بر اين بود كه خداوند پرده‌هاى نور و ظلمت را كنار بزند، شكوه و عظمت جمال ذات او آشكار گردد«براى اطلاع بيشتر، داستان نقاشان روم و چينى را در دفتر اول مثنوى».
    #«دختر سركشى است، كسى نمى‌تواند با او انس بگيرد»: چه، تفكر، درباره ماهيت ممكن، جز فنا و نيستى چيزى نباشد و در آن چيزى نيست كه به آن، دل بندى و شاد زى‌اى؛ آن‌گونه كه ابوالعباس زيارى(متوفى 342ق كه نظريه جمع و تفرقه وى، به‌وسيله هجويرى در «كشف المحجوب» بيان شده است) مى‌گويد: «شادى وجود ندارد تا آنجا كه ارواح پاك مى‌خواهند او را به دام بكشند، سركشى مى‌كند و به آنان علاقه‌اى نشان نمى‌دهد، زيرا رابطه‌اى ميان آنان وجود ندارد.»
    #«دختر سركشى است، كسى نمى‌تواند با او انس بگيرد»: چه، تفكر، درباره ماهيت ممكن، جز فنا و نيستى چيزى نباشد و در آن چيزى نيست كه به آن، دل بندى و شاد زى‌اى؛ آن‌گونه كه ابوالعباس زيارى(متوفى 342ق كه نظريه جمع و تفرقه وى، به‌وسيله هجويرى در «كشف المحجوب» بيان شده است) مى‌گويد: «شادى وجود ندارد تا آنجا كه ارواح پاک مى‌خواهند او را به دام بكشند، سركشى مى‌كند و به آنان علاقه‌اى نشان نمى‌دهد، زيرا رابطه‌اى ميان آنان وجود ندارد.»
    #:«در خلوت‌گاه خويش»؛ يعنى در قلب. تنهايى وى در آن است كه به خود مى‌نگرد، زيرا خدا فرمايد: «زمين و آسمان نتوانست مرا بر دوش كشد، اما من در قلب بنده‌ام كه ايمان دارد، جاى دارم.»«احاديث مثنوى، فروزان‌فر، ص26» و قلبى كه داراى چنين حكمت ذاتى است، خود در مقام تجريد و تنزيه قرار مى‌گيرد كه آن مقام، چون بيابانى است و وى، چون جانور وحشى و سركش. آن‌گاه وى به گورستان مرمرين امپراطوران روم اشاره مى‌كند كه چنين بقعه‌ها، وى را به ياد مرگ مى‌اندازد كه از وحدت به دور است. اين جدايى و فراق، او را وامى‌دارد كه از آشنايى با موجودات سرباززند و به حق بپيوندد.
    #:«در خلوت‌گاه خويش»؛ يعنى در قلب. تنهايى وى در آن است كه به خود مى‌نگرد، زيرا خدا فرمايد: «زمين و آسمان نتوانست مرا بر دوش كشد، اما من در قلب بنده‌ام كه ايمان دارد، جاى دارم.»«احاديث مثنوى، فروزان‌فر، ص26» و قلبى كه داراى چنين حكمت ذاتى است، خود در مقام تجريد و تنزيه قرار مى‌گيرد كه آن مقام، چون بيابانى است و وى، چون جانور وحشى و سركش. آن‌گاه وى به گورستان مرمرين امپراطوران روم اشاره مى‌كند كه چنين بقعه‌ها، وى را به ياد مرگ مى‌اندازد كه از وحدت به دور است. اين جدايى و فراق، او را وامى‌دارد كه از آشنايى با موجودات سرباززند و به حق بپيوندد.
    #«چهار كتاب»: عبارتند از قرآن، مزامير داود، تورات و انجيل و هم‌چنين در اينجا به افرادى كه آن كتاب‌ها را مطالعه نموده و شرح داده‌اند، اشاره مى‌شود. همه آگاهى‌ها با اين چهار كتاب به دست مى‌آيند و به اسماء الهى وابسته‌اند و نمى‌توانند مسئله‌اى را در ارتباط با ذات حق حل نمايند.
    #«چهار كتاب»: عبارتند از قرآن، مزامير داود، تورات و انجيل و هم‌چنين در اينجا به افرادى كه آن كتاب‌ها را مطالعه نموده و شرح داده‌اند، اشاره مى‌شود. همه آگاهى‌ها با اين چهار كتاب به دست مى‌آيند و به اسماء الهى وابسته‌اند و نمى‌توانند مسئله‌اى را در ارتباط با ذات حق حل نمايند.