اخلاق اسلامی (دستغیب): تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - ' اين ' به ' این ')
    جز (جایگزینی متن - 'پاك' به 'پاک')
    خط ۴۳: خط ۴۳:
    جلسه دوم، در مورد لزوم تفكر در خلقت انسان مى‌باشد. هر قوه‌اى كه خداوند در بشر قرار داده، برای غايت و نتيجه‌اى است و لازم مى‌باشد كه هر شخصى، آن قوه را به كار بيندازد وگرنه مسئول بوده و خودش را از خيرات و بركاتى كه توسط آن قوه به او مى‌رسد، محروم كرده است. آيت‌الله دستغيب، معتقد است كه قوه عاقله، تعقل و تفكر، بزرگ‌ترين نعمتى مى‌باشد كه خداوند به بشر داده و بزرگ‌ترين امتياز انسان از حيوانات است.
    جلسه دوم، در مورد لزوم تفكر در خلقت انسان مى‌باشد. هر قوه‌اى كه خداوند در بشر قرار داده، برای غايت و نتيجه‌اى است و لازم مى‌باشد كه هر شخصى، آن قوه را به كار بيندازد وگرنه مسئول بوده و خودش را از خيرات و بركاتى كه توسط آن قوه به او مى‌رسد، محروم كرده است. آيت‌الله دستغيب، معتقد است كه قوه عاقله، تعقل و تفكر، بزرگ‌ترين نعمتى مى‌باشد كه خداوند به بشر داده و بزرگ‌ترين امتياز انسان از حيوانات است.


    در جلسه سوم، این نكته مورد بحث و بررسى قرار گرفته كه اساس و موضوع اصلى شريعت و نبوت همه پيامبران، انسان است و قرآن، در پى تزكيه و تهذيب انسان‌هاست. آيت‌الله دستغيب، تهذيب را پاك شدن از خوى‌هاى حيوانى معنا كرده و معتقد است اگر انسان از عادات و منش حيوانى پاك شود، خود را شناخته و مى‌فهمد كه حقيقت آدمى، روح بوده و از عالم ديگرى است كه بايد به آنجا برود و لذا نسبت به خود، احساس مسئوليت كرده و رعايت تقوا مى‌كند.
    در جلسه سوم، این نكته مورد بحث و بررسى قرار گرفته كه اساس و موضوع اصلى شريعت و نبوت همه پيامبران، انسان است و قرآن، در پى تزكيه و تهذيب انسان‌هاست. آيت‌الله دستغيب، تهذيب را پاک شدن از خوى‌هاى حيوانى معنا كرده و معتقد است اگر انسان از عادات و منش حيوانى پاک شود، خود را شناخته و مى‌فهمد كه حقيقت آدمى، روح بوده و از عالم ديگرى است كه بايد به آنجا برود و لذا نسبت به خود، احساس مسئوليت كرده و رعايت تقوا مى‌كند.


    به اعتقاد ايشان تا وقتى خوى‌هاى حيوانى باقى است، آدمى خودش را نيز حيوان دانسته و محال است چنين انسانى، حقيقت خود را شناخته و این آدم، مانند مادى‌گرايان و كمونيست‌ها، مرز حيات را مرگ مى‌داند.
    به اعتقاد ايشان تا وقتى خوى‌هاى حيوانى باقى است، آدمى خودش را نيز حيوان دانسته و محال است چنين انسانى، حقيقت خود را شناخته و این آدم، مانند مادى‌گرايان و كمونيست‌ها، مرز حيات را مرگ مى‌داند.