أنساب الأشراف (تحقیق سهیل زکار): تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'مي' به 'می')
    جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های')
    خط ۶۷: خط ۶۷:
    برای جست‌وجوى روايات و حوادث تاريخى در این کتاب، اطلاع اجمالى از انساب افراد حاضر در آن واقعه، ضرورى به نظر مى‌رسد، زيرا کتاب به‌طور كلى بر اساس انساب، فصل‌بندى شده، اما در طى کتاب، با توجه به اشخاص مهم يا وقايع بااهمیت، سرفصل‌هاى ديگرى نيز به چشم مى‌خورد؛ مثلاً در بخش سيره نبوى، عناوین «المستضعفون» (177/1) يا «قصة المعراج» (299/1) يا «حديث الافك» (424/1) را مى‌توان ذكر كرد.
    برای جست‌وجوى روايات و حوادث تاريخى در این کتاب، اطلاع اجمالى از انساب افراد حاضر در آن واقعه، ضرورى به نظر مى‌رسد، زيرا کتاب به‌طور كلى بر اساس انساب، فصل‌بندى شده، اما در طى کتاب، با توجه به اشخاص مهم يا وقايع بااهمیت، سرفصل‌هاى ديگرى نيز به چشم مى‌خورد؛ مثلاً در بخش سيره نبوى، عناوین «المستضعفون» (177/1) يا «قصة المعراج» (299/1) يا «حديث الافك» (424/1) را مى‌توان ذكر كرد.


    نویسنده در بعضى از فصل‌بندى‌هاى کتاب، ظاهراً تحت تأثير تك‌نگارى‌هاى اوايل تاريخ‌نگارى مسلمانان بوده است، مانند «خبر الجمل» يا «امر الخريت بن راشد السامى في خلافة على(ع)» يا «خبر مصعب بن زبير بن العوام و مقتله» كه چنين عنوان‌هايى را در آثار طبقه اخباریان و تاريخ‌نگاران پيش از بلاذرى، به‌ویژه ابومخنف، به‌صورت تك‌نگارى مى‌يابيم.
    نویسنده در بعضى از فصل‌بندى‌هاى کتاب، ظاهراً تحت تأثير تك‌نگارى‌هاى اوايل تاريخ‌نگارى مسلمانان بوده است، مانند «خبر الجمل» يا «امر الخريت بن راشد السامى في خلافة على(ع)» يا «خبر مصعب بن زبير بن العوام و مقتله» كه چنين عنوان‌هایى را در آثار طبقه اخباریان و تاريخ‌نگاران پيش از بلاذرى، به‌ویژه ابومخنف، به‌صورت تك‌نگارى مى‌يابيم.


    یکى از بخش‌هاى بسيار مهم کتاب، اخبار مربوط به خوارج است. نویسنده معمولاً در احوال و انساب خلفا، از خوارج معاصر آنان و فعاليت‌هايشان ياد مى‌كند. پاره‌اى از این اخبار، در هيچ مأخذ ديگرى بدين تفصيل نيامده است و بعضى از مورخان بعدى نيز بدون ذكر مأخذ از این بخش‌ها، برداشت و گاه رونویس كرده‌اند.
    یکى از بخش‌هاى بسيار مهم کتاب، اخبار مربوط به خوارج است. نویسنده معمولاً در احوال و انساب خلفا، از خوارج معاصر آنان و فعاليت‌هایشان ياد مى‌كند. پاره‌اى از این اخبار، در هيچ مأخذ ديگرى بدين تفصيل نيامده است و بعضى از مورخان بعدى نيز بدون ذكر مأخذ از این بخش‌ها، برداشت و گاه رونویس كرده‌اند.


    نقل اشعار مناسب با وقايع تاريخى، سنتى رايج در تاريخ‌نگارى مسلمانان بوده است. نویسنده نيز به پيروى از آن - و شايد بدين سبب كه خود شاعر نيز بوده - اهتمام ویژه‌اى به جمع اشعار مناسب با وقايع تاريخى از شعرا و بزرگان عهد داشته است؛ چندان‌كه كمتر واقعه‌اى در کتاب هست كه نویسنده، پاره‌اى از اشعار مشهور را در آن باب ذكر نكرده باشد.
    نقل اشعار مناسب با وقايع تاريخى، سنتى رايج در تاريخ‌نگارى مسلمانان بوده است. نویسنده نيز به پيروى از آن - و شايد بدين سبب كه خود شاعر نيز بوده - اهتمام ویژه‌اى به جمع اشعار مناسب با وقايع تاريخى از شعرا و بزرگان عهد داشته است؛ چندان‌كه كمتر واقعه‌اى در کتاب هست كه نویسنده، پاره‌اى از اشعار مشهور را در آن باب ذكر نكرده باشد.


    یکى از مهم‌ترين امتيازات کتاب، منابع آن است و گفتنى است كه به واسطه این کتاب، مى‌توان به پاره‌هايى از آثار اخباریان و طبقه نخست از تاريخ‌نگاران مسلمان دست يافت. نویسنده گاه با الفاظ خاص محدثان، همچون «حدّثنى» و «اخبرنى» و گاه با اشاره صريح به منبع، مانند «قال المدائنى» (145/4) يا «قال الواقدى»، (255/2) به نقل خبر مى‌پردازد. به نظر مى‌رسد كه او در این گونه موارد، به مآخذ كتبى دسترسى داشته است، زيرا گاه صراحتاً از منابع مكتوب خود نام مى‌برد، مانند [[الطبقات الكبری (دار الكتب العلمیة)|طبقات ابن سعد]] (300/2) يا کتابى از عبدالله بن صالح عِجلى. (165/5).
    یکى از مهم‌ترين امتيازات کتاب، منابع آن است و گفتنى است كه به واسطه این کتاب، مى‌توان به پاره‌هایى از آثار اخباریان و طبقه نخست از تاريخ‌نگاران مسلمان دست يافت. نویسنده گاه با الفاظ خاص محدثان، همچون «حدّثنى» و «اخبرنى» و گاه با اشاره صريح به منبع، مانند «قال المدائنى» (145/4) يا «قال الواقدى»، (255/2) به نقل خبر مى‌پردازد. به نظر مى‌رسد كه او در این گونه موارد، به مآخذ كتبى دسترسى داشته است، زيرا گاه صراحتاً از منابع مكتوب خود نام مى‌برد، مانند [[الطبقات الكبری (دار الكتب العلمیة)|طبقات ابن سعد]] (300/2) يا کتابى از عبدالله بن صالح عِجلى. (165/5).


    با توجه به این اشاره‌ها، مى‌توان موضوع کتابت اخبار تاريخى را - كه میان پژوهش‌گران مايه بحث‌هاى بسيار است - در نخستين ادوار تاريخ‌نگارى مسلمانان پى گرفت. از طبقه اخباریان، بزرگ‌ترين مأخذ مورد اشاره نویسنده، ابومخنف است. تنها مأخذ ديگرى كه در نقل آثار ابومخنف با بلاذرى قابل مقايسه به نظر مى‌رسد، [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] است. استناد نویسنده به ابومخنف و گاه برخى مآخذ ديگر، به‌طور مبهم و فقط با لفظ «قالوا» صورت گرفته است كه احتمالاً در این گونه موارد، طعن اصحاب حديث بر كسانى از اخباریان، به‌ویژه ابومخنف را در نظر داشته است.
    با توجه به این اشاره‌ها، مى‌توان موضوع کتابت اخبار تاريخى را - كه میان پژوهش‌گران مايه بحث‌هاى بسيار است - در نخستين ادوار تاريخ‌نگارى مسلمانان پى گرفت. از طبقه اخباریان، بزرگ‌ترين مأخذ مورد اشاره نویسنده، ابومخنف است. تنها مأخذ ديگرى كه در نقل آثار ابومخنف با بلاذرى قابل مقايسه به نظر مى‌رسد، [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] است. استناد نویسنده به ابومخنف و گاه برخى مآخذ ديگر، به‌طور مبهم و فقط با لفظ «قالوا» صورت گرفته است كه احتمالاً در این گونه موارد، طعن اصحاب حديث بر كسانى از اخباریان، به‌ویژه ابومخنف را در نظر داشته است.