تهذيب الأخلاق و تطهير الأعراق: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - ' | تعداد جلد =' به '| تعداد جلد =')
    جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>')
    خط ۳۱: خط ۳۱:
    اين كتاب داراى دو نام مشهور است:
    اين كتاب داراى دو نام مشهور است:


    الف) تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق كه در اكثر منابع و كتب تراجم، از اثر برجسته اخلاقى مسكويه با اين نام ياد شده است<ref>حاجى خليفه، [[كشف الظنون عن أسامي الكتب و الفنون|كشف الظنون]]، ج 1، ص514</ref>
    الف) تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق كه در اكثر منابع و كتب تراجم، از اثر برجسته اخلاقى مسكويه با اين نام ياد شده است.<ref>حاجى خليفه، [[كشف الظنون عن أسامي الكتب و الفنون|كشف الظنون]]، ج 1، ص514</ref>


    ب) طهارة الاعراق، چنان‌كه خود مصنف در متن كتاب بدان تصريح مى‌كند.
    ب) طهارة الاعراق، چنان‌كه خود مصنف در متن كتاب بدان تصريح مى‌كند.
    خط ۳۷: خط ۳۷:
    [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير‌الدين طوسى]] از اين كتاب شديداً اثر پذيرفته و در شأن كتاب و مؤلف آن ابياتى سروده است و كتاب «[[اخلاق ناصری]]» را كه ترجمه شرح‌گونه اين كتاب مى‌باشد، نگاشته است.
    [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير‌الدين طوسى]] از اين كتاب شديداً اثر پذيرفته و در شأن كتاب و مؤلف آن ابياتى سروده است و كتاب «[[اخلاق ناصری]]» را كه ترجمه شرح‌گونه اين كتاب مى‌باشد، نگاشته است.


    كتاب، مورد تمجيد و تحسين بزرگانى مانند [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبائى]] و [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] نيز واقع شده است<ref>محمدحسين حسينى تهرانى، مهر تابان، ص54</ref>
    كتاب، مورد تمجيد و تحسين بزرگانى مانند [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبائى]] و [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] نيز واقع شده است.<ref>محمدحسين حسينى تهرانى، مهر تابان، ص54</ref>


    == ساختار ==
    == ساختار ==
    خط ۹۳: خط ۹۳:
    اعتراض [[مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى مسكويه]] بر زاهدان گوشه‌گير را در الهوامل و الشوامل و الفوز الاصغر نيز مى‌توان ديد كه اين گروه را دريغ‌كنندگان از يارى مردم مى‌خواند و مى‌گويد كه آنان با پاسخ ندادن به يارى‌جويى مردمان، به خود و ايشان ظلم مى‌كنند.
    اعتراض [[مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى مسكويه]] بر زاهدان گوشه‌گير را در الهوامل و الشوامل و الفوز الاصغر نيز مى‌توان ديد كه اين گروه را دريغ‌كنندگان از يارى مردم مى‌خواند و مى‌گويد كه آنان با پاسخ ندادن به يارى‌جويى مردمان، به خود و ايشان ظلم مى‌كنند.


    اين دريافت مدنى از فضيلت‌هاى انسانى نزد نويسنده بدان پايه ارجمند است كه آن را از حوزه اخلاق فراتر مى‌برد و به ديانت و شريعت تعميم مى‌دهد. در نظر نويسنده، همچنان كه فلسفه، يگانه آموزش حقيقى و راه رستگارى و نجات است، «ادب الشريعة» نيز انتقال‌دهنده حقيقت به‌صورت گزاره‌هاى دينى است<ref>تهذيب، 64</ref>و آن را با نقش قوانين يونانى در نواميس افلاطون و با نوع موسيقى مباح در جمهوريت او مى‌توان تطبيق داد.
    اين دريافت مدنى از فضيلت‌هاى انسانى نزد نويسنده بدان پايه ارجمند است كه آن را از حوزه اخلاق فراتر مى‌برد و به ديانت و شريعت تعميم مى‌دهد. در نظر نويسنده، همچنان كه فلسفه، يگانه آموزش حقيقى و راه رستگارى و نجات است، «ادب الشريعة» نيز انتقال‌دهنده حقيقت به‌صورت گزاره‌هاى دينى است.<ref>تهذيب، 64</ref>و آن را با نقش قوانين يونانى در نواميس افلاطون و با نوع موسيقى مباح در جمهوريت او مى‌توان تطبيق داد.


    نويسنده بر آن است كه شريعت، نفوس جوانان را به پذيرش حكمت و طلب فضايل و رسيدن به سعادت انسانى از راه انديشه درست و سنجش صحيح آماده مى‌سازد. اين نظر بى‌گمان با آموزه‌هاى [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] درباره بايستگى و وجوب آموزش دينى به جوانان و پيش‌شرط بودن تربيت دينى براى مطالعه اخلاق فلسفى مناسبت دارد و ريشه‌هاى نظرى آن را تا «اخلاق نيكُماخس» [[ارسطو]] مى‌توان پى گرفت. اين اصرار نويسنده بر هماهنگى دين و فلسفه تا آنجاست كه حتى آموزه‌هاى شريعت را بر اساس مفاهيم يونانى انس طبيعى و جامعه‌پذيرى طبيعى تفسير مى‌كند.
    نويسنده بر آن است كه شريعت، نفوس جوانان را به پذيرش حكمت و طلب فضايل و رسيدن به سعادت انسانى از راه انديشه درست و سنجش صحيح آماده مى‌سازد. اين نظر بى‌گمان با آموزه‌هاى [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] درباره بايستگى و وجوب آموزش دينى به جوانان و پيش‌شرط بودن تربيت دينى براى مطالعه اخلاق فلسفى مناسبت دارد و ريشه‌هاى نظرى آن را تا «اخلاق نيكُماخس» [[ارسطو]] مى‌توان پى گرفت. اين اصرار نويسنده بر هماهنگى دين و فلسفه تا آنجاست كه حتى آموزه‌هاى شريعت را بر اساس مفاهيم يونانى انس طبيعى و جامعه‌پذيرى طبيعى تفسير مى‌كند.