التاج في أخلاق الملوك: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - '==پانویس == <references />' به '==پانویس== <references/>')
    جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>')
    خط ۲۰: خط ۲۰:


    ===انگیزه تألیف===
    ===انگیزه تألیف===
    مؤلف در آغاز و انجـام، دو بار از فتح بن خاقـان - ‎دولت‎مرد دانشمند در دربار متوکل عباسی که همراه خلیفـه، در شوال 247ق، به قتـل رسید - ‎نام برده و روشن است که کتاب را برای او تألیف کرده است<ref>همان</ref>.
    مؤلف در آغاز و انجـام، دو بار از فتح بن خاقـان - ‎دولت‎مرد دانشمند در دربار متوکل عباسی که همراه خلیفـه، در شوال 247ق، به قتـل رسید - ‎نام برده و روشن است که کتاب را برای او تألیف کرده است.<ref>همان</ref>.


    ==ساختار==
    ==ساختار==
    خط ۳۲: خط ۳۲:
    باب اول در آیین ورود بر پادشاهان و رفتار پادشاه با واردین است. نویسنده در این باب می‎گوید که اگر آن شخص واردشونده از بزرگان و طبقه اشراف باشد، باید پس از ورود در جایی بایستد که از پادشاه چندان دور نباشد و به او نباید بسیار نزدیک شود. سپس می‎گوید باید بر پادشاه ایستاده سلام کند و اگر شاه او را نزدیک‎تر خواند باید نزدیک برود و دست و پای پادشاه را ببوسد، سپس برخیزد و کنار رود و در ردیف امثال خود قرار گیرد. بعد از اجازه دادن پادشاه بنشیند و اگر پادشاه با او سخن گفت باید با صدای آهسته پاسخ دهد و در هنگام پاسخ دادن زیاد حرکت نکند... و اگر شخص واردشونده از طبقات متوسط باشد، حقوق پادشاهی بر او واجب می‎کند که بایستد و دور از ذات شاهانه باشد و اگر شاه او را دعوت به نزدیک آمدن نمود، سه گام یا بیشتر پیش برود و بایستد و اگر باز اجازه نزدیک آمدن یافت، به همان اندازه پیش برود... بعد از ورود، سلام دهد و متوجه پادشاه باشد؛ پس اگر شاه ساکت ماند و پاسخ نداد بدون سلام و سخنی، بازگردد و اگر او را به‎پیش خواند چند گامی فراتر نهد و بایستد و سر به ‎زیر افکند تا چون دوباره او را بخواند... در موقع نشستن بعد از اینکه شاه اجازه نشستن به او داد، باید دوزانو بنشیند... و چون شاه از سخن گفتن بازایستاد، او برخیزد و بدون آنکه پشت به شاه کند، عقب رود و آنجا را ترک کند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص1-2</ref>.
    باب اول در آیین ورود بر پادشاهان و رفتار پادشاه با واردین است. نویسنده در این باب می‎گوید که اگر آن شخص واردشونده از بزرگان و طبقه اشراف باشد، باید پس از ورود در جایی بایستد که از پادشاه چندان دور نباشد و به او نباید بسیار نزدیک شود. سپس می‎گوید باید بر پادشاه ایستاده سلام کند و اگر شاه او را نزدیک‎تر خواند باید نزدیک برود و دست و پای پادشاه را ببوسد، سپس برخیزد و کنار رود و در ردیف امثال خود قرار گیرد. بعد از اجازه دادن پادشاه بنشیند و اگر پادشاه با او سخن گفت باید با صدای آهسته پاسخ دهد و در هنگام پاسخ دادن زیاد حرکت نکند... و اگر شخص واردشونده از طبقات متوسط باشد، حقوق پادشاهی بر او واجب می‎کند که بایستد و دور از ذات شاهانه باشد و اگر شاه او را دعوت به نزدیک آمدن نمود، سه گام یا بیشتر پیش برود و بایستد و اگر باز اجازه نزدیک آمدن یافت، به همان اندازه پیش برود... بعد از ورود، سلام دهد و متوجه پادشاه باشد؛ پس اگر شاه ساکت ماند و پاسخ نداد بدون سلام و سخنی، بازگردد و اگر او را به‎پیش خواند چند گامی فراتر نهد و بایستد و سر به ‎زیر افکند تا چون دوباره او را بخواند... در موقع نشستن بعد از اینکه شاه اجازه نشستن به او داد، باید دوزانو بنشیند... و چون شاه از سخن گفتن بازایستاد، او برخیزد و بدون آنکه پشت به شاه کند، عقب رود و آنجا را ترک کند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص1-2</ref>.


    اگر کسی که بر پادشاه وارد می‎شود، از حیث فرمانروایی و ارجمندی و خاندان با او مساوی بود، در این صورت بر پادشاه لازم است به احترام او از جای برخیزد و چند گام به استقبال او رود و او را در بر گیرد و دستش را گرفته و به‎جای خود نشاند و خود از او پایین‎تر نشیند. نویسنده در ادامه به دلیل این نوع برخورد پادشاه اشاره نموده است<ref>ر.ک: همان، ص2</ref>.
    اگر کسی که بر پادشاه وارد می‎شود، از حیث فرمانروایی و ارجمندی و خاندان با او مساوی بود، در این صورت بر پادشاه لازم است به احترام او از جای برخیزد و چند گام به استقبال او رود و او را در بر گیرد و دستش را گرفته و به‎جای خود نشاند و خود از او پایین‎تر نشیند. نویسنده در ادامه به دلیل این نوع برخورد پادشاه اشاره نموده است.<ref>ر.ک: همان، ص2</ref>.


    باب دوم کتاب به آیین غذا خوردن با شاهان اختصاص یافته است. نویسنده در ابتدا از آداب نکوهیده‎ای که در هم‎سفره بودن با پادشاه باید ترک شود، سخن به میان آورده است. او زیاده‎روی، زیاد حرکت کردن شخص و دست دراز کردن متعدد به‎سوی اغذیه و پرخوری را از جمله آن‎ها می‎داند. سپس با بازگویی حکایتی از خلیفه عباسی، مطلب را پی می‎گیرد.
    باب دوم کتاب به آیین غذا خوردن با شاهان اختصاص یافته است. نویسنده در ابتدا از آداب نکوهیده‎ای که در هم‎سفره بودن با پادشاه باید ترک شود، سخن به میان آورده است. او زیاده‎روی، زیاد حرکت کردن شخص و دست دراز کردن متعدد به‎سوی اغذیه و پرخوری را از جمله آن‎ها می‎داند. سپس با بازگویی حکایتی از خلیفه عباسی، مطلب را پی می‎گیرد.