الأفلاطونیة المحدثة عند العرب: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - '== وابسته‌ها ==' به '==وابسته‌ها==')
    جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>')
    خط ۴۹: خط ۴۹:
    وی درباره «حجج برقلس فى قدم العالم‏» هم می‎نویسد که این نص، دارای اهمیت فراوانی است زیرا اصل یونانی آن از بین رفته و فقط ترجمه عربی آن موجود است. متن این نص، با ن صحجت اول از حجج برقلس عینیت دارد؛ بااینکه اصل کتاب حجج برقلس هم از بین رفته است اما به (به‎جز حجت اولی) سایر حجج در داخل کتاب رد یحیای نحوی بر برقلس موجود است. ازاین‎جهت می‎توان از لابه‎لای کتاب یحیای نحوی، متن برقلس را زنده کرد.<ref>ر.ک: مقدمه، ص30</ref>
    وی درباره «حجج برقلس فى قدم العالم‏» هم می‎نویسد که این نص، دارای اهمیت فراوانی است زیرا اصل یونانی آن از بین رفته و فقط ترجمه عربی آن موجود است. متن این نص، با ن صحجت اول از حجج برقلس عینیت دارد؛ بااینکه اصل کتاب حجج برقلس هم از بین رفته است اما به (به‎جز حجت اولی) سایر حجج در داخل کتاب رد یحیای نحوی بر برقلس موجود است. ازاین‎جهت می‎توان از لابه‎لای کتاب یحیای نحوی، متن برقلس را زنده کرد.<ref>ر.ک: مقدمه، ص30</ref>


    شهرت برقلس در عالم اسلام عمدتاًً به سبب قول او به قِدَم عالم بوده است. برقلس در اثرش مسیحیان را مخاطب کلام خود ساخته از اعتقاد آنان به خلق از عدم انتقاد می‎کند؛ زیرا این عقیده با اعتقاد نوافلاطونیان به‎نظام ازلی عالم منافات و تعارض دارد. در مقابل او، یحیی نحوی از عقیده مسیحیان دفاع کرده است<ref>سلیمان حشمت، رضا، ج3، ص152</ref>.
    شهرت برقلس در عالم اسلام عمدتاًً به سبب قول او به قِدَم عالم بوده است. برقلس در اثرش مسیحیان را مخاطب کلام خود ساخته از اعتقاد آنان به خلق از عدم انتقاد می‎کند؛ زیرا این عقیده با اعتقاد نوافلاطونیان به‎نظام ازلی عالم منافات و تعارض دارد. در مقابل او، یحیی نحوی از عقیده مسیحیان دفاع کرده است.<ref>سلیمان حشمت، رضا، ج3، ص152</ref>.


    در عالم اسلام، [[رازی، محمد بن زکریا|محمد بن زکریای رازی]] در الشکوک علی البرقلس، به «جده دلیل در ازلیت عالم» برقلس اشاره می‎کند و چه‎بسا شخصاً از کتاب یحیی نحوی استفاده کرده باشد. ابوالحسن عامری نیشابوری نیز در کتاب «الامد علی الابد» در مسئله حدوث و قدم عالم، می‎نویسد که در این باب در مذهب افلاطون اختلاف هست، زیرا افلاطون، در کتاب خود بولوطیقوس گفته است که عالم غیر مکوَّن، ابدی و دائم البقاست و نظر برقلس دهری به این گفته او تعلق دارد؛ و سپس در کتاب طیماؤس ذکر کرده که عالم مکوَّن است و باری‎تعالی آن را از بی‎نظمی ابداع کرده است و ارسطو به شرح و جمع این دو قول او پرداخته است. [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان بیرونی]] در «[[تحقيق ما للهند|تحقیق ماللهند]]» دست‎کم سه بار از کتاب یحیی نحوی نقل کرده است. ابن خمار در مقاله‎ای، دلیل یحیی نحوی بر حدوث عالم را از دلیل متکلمان پذیرفتنی‎تر دانسته است. [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد غزالی]] هرچند در [[تهافت الفلاسفة|تهافت الفلاسفه]] از یحیی نحوی نام نبرده اما احتمال استفاده او از کتاب وی بسیار قوی است. شهرستانی در بخش نحله‎ها به برخی از دلایل برقلس در ازلیت عالم متعرّض شده و گفته است که اعتقاد به قدم عالم از زمان [[ارسطو]] شهرت یافته است. [[شهرستانی، محمد بن عبدالکریم|شهرستانی]]، هشت شبهه از شبهات برقلس را نقل کرده، می‎نویسد که در هر یک از آن‎ها نوعی مغالطه هست و بسیاری از آن‎ها تحکمات‎اند. وی در مفرده‎ای که اکنون در دست نیست، به رد و نقض شبهات [[ارسطو]] و برقلس و تقریرات [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلی سینا]] دراین‎باره پرداخته است<ref>همان</ref>.
    در عالم اسلام، [[رازی، محمد بن زکریا|محمد بن زکریای رازی]] در الشکوک علی البرقلس، به «جده دلیل در ازلیت عالم» برقلس اشاره می‎کند و چه‎بسا شخصاً از کتاب یحیی نحوی استفاده کرده باشد. ابوالحسن عامری نیشابوری نیز در کتاب «الامد علی الابد» در مسئله حدوث و قدم عالم، می‎نویسد که در این باب در مذهب افلاطون اختلاف هست، زیرا افلاطون، در کتاب خود بولوطیقوس گفته است که عالم غیر مکوَّن، ابدی و دائم البقاست و نظر برقلس دهری به این گفته او تعلق دارد؛ و سپس در کتاب طیماؤس ذکر کرده که عالم مکوَّن است و باری‎تعالی آن را از بی‎نظمی ابداع کرده است و ارسطو به شرح و جمع این دو قول او پرداخته است. [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان بیرونی]] در «[[تحقيق ما للهند|تحقیق ماللهند]]» دست‎کم سه بار از کتاب یحیی نحوی نقل کرده است. ابن خمار در مقاله‎ای، دلیل یحیی نحوی بر حدوث عالم را از دلیل متکلمان پذیرفتنی‎تر دانسته است. [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد غزالی]] هرچند در [[تهافت الفلاسفة|تهافت الفلاسفه]] از یحیی نحوی نام نبرده اما احتمال استفاده او از کتاب وی بسیار قوی است. شهرستانی در بخش نحله‎ها به برخی از دلایل برقلس در ازلیت عالم متعرّض شده و گفته است که اعتقاد به قدم عالم از زمان [[ارسطو]] شهرت یافته است. [[شهرستانی، محمد بن عبدالکریم|شهرستانی]]، هشت شبهه از شبهات برقلس را نقل کرده، می‎نویسد که در هر یک از آن‎ها نوعی مغالطه هست و بسیاری از آن‎ها تحکمات‎اند. وی در مفرده‎ای که اکنون در دست نیست، به رد و نقض شبهات [[ارسطو]] و برقلس و تقریرات [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلی سینا]] دراین‎باره پرداخته است.<ref>همان</ref>.


    نویسنده درباره «مسائل فرقليس فى الأشياء الطبيعية» هم بیان می‎دارد برخی از کتاب‎ها که به نام برقلس به‎دست‎آمده، ولی با وضع فکری و آثار مسلّم او سازگاری ندارد. از این دسته، بدوی مسائل فرقلیس فی الاشیاء الطبیعیه را چاپ و منتشر کرده است (الافلاطونیة، ص43ـ49). این کتاب مشتمل بر هشت مسئله است که در صدر آن، مترجم کتاب اسحاق بن حنین معرفی شده است. بدوی می‎نویسد که نمی‎داند آیا مراد از فرقلیس همان برقلس است یا خیر و هر چه پژوهش کرده به پاسخ روشنی نرسیده است<ref>همان، ص150</ref>.
    نویسنده درباره «مسائل فرقليس فى الأشياء الطبيعية» هم بیان می‎دارد برخی از کتاب‎ها که به نام برقلس به‎دست‎آمده، ولی با وضع فکری و آثار مسلّم او سازگاری ندارد. از این دسته، بدوی مسائل فرقلیس فی الاشیاء الطبیعیه را چاپ و منتشر کرده است (الافلاطونیة، ص43ـ49). این کتاب مشتمل بر هشت مسئله است که در صدر آن، مترجم کتاب اسحاق بن حنین معرفی شده است. بدوی می‎نویسد که نمی‎داند آیا مراد از فرقلیس همان برقلس است یا خیر و هر چه پژوهش کرده به پاسخ روشنی نرسیده است.<ref>همان، ص150</ref>.


    نویسنده می‎گوید: من در کتاب «العناصر الطبیعیة» برقلس کنکاش کردم ولی چیزی از این نوشته‎ها و عقاید را در آن کتاب نیافتم. وی پس از شرح مطالب موجود در «العناصر الطبیعیة» و کتاب مذکور، نتیجه را به این شکل با پرسش مطرح می‎کند که؛ آیا این کتاب، از آثار مفقود ابرقلس است؟ یا برگرفته از آثار دیگرش است؟ و یا اینکه اساساً از آثار دیگری است؟<ref>ر.ک: همان، ص37</ref>
    نویسنده می‎گوید: من در کتاب «العناصر الطبیعیة» برقلس کنکاش کردم ولی چیزی از این نوشته‎ها و عقاید را در آن کتاب نیافتم. وی پس از شرح مطالب موجود در «العناصر الطبیعیة» و کتاب مذکور، نتیجه را به این شکل با پرسش مطرح می‎کند که؛ آیا این کتاب، از آثار مفقود ابرقلس است؟ یا برگرفته از آثار دیگرش است؟ و یا اینکه اساساً از آثار دیگری است؟<ref>ر.ک: همان، ص37</ref>