تاریخ عالم آرای امینی: شرح حکمرانی سلاطین آق قویونلو و ظهور صفویان: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - ' | کتابخانۀ دیجیتال نور =' به '| کتابخانۀ دیجیتال نور =')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
    جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای')
    خط ۳۸: خط ۳۸:
    آيات و احاديثى كه در متن تاريخ او، به كار رفته است، نشان دهنده ديدگاه خاص او در مسائل دينى و فرهنگى است. چنانكه وى در بخش اوّل كتاب، پس از حمد و سپاس خداوند، چندين صفحه را به مدح و منقبت پيامبر اسلام اختصاص مى‌دهد و به عنوان فقيهى شافعى مذهب، به حديث «انّى تارك فيكم الثّقلين كتاب اللّه و عترتى»، استناد مى‌كند و كتاب و عترت را دو منهاج مستقيم و دو معيار قويم مى‌داند، آن گاه به محورى‌ترين موضوع كه خلافت است مى‌پردازد.
    آيات و احاديثى كه در متن تاريخ او، به كار رفته است، نشان دهنده ديدگاه خاص او در مسائل دينى و فرهنگى است. چنانكه وى در بخش اوّل كتاب، پس از حمد و سپاس خداوند، چندين صفحه را به مدح و منقبت پيامبر اسلام اختصاص مى‌دهد و به عنوان فقيهى شافعى مذهب، به حديث «انّى تارك فيكم الثّقلين كتاب اللّه و عترتى»، استناد مى‌كند و كتاب و عترت را دو منهاج مستقيم و دو معيار قويم مى‌داند، آن گاه به محورى‌ترين موضوع كه خلافت است مى‌پردازد.


    درباره صحابه، براى توجيه آراى خود، به حديث «اصحابى كالنّجوم بايّهم اقتديتم اهتديتم» استناد جسته، همگى خسروان روى زمين و سلاطين و مجاهدين دين را به موازات كتاب خدا و سنت پيامبر(ص)، به پيروى سيره و قول اصحاب رسول اكرم(ص) فرا مى‌خواند. او معتقد است كه پيامبر كسى را به جانشينى خود برنگزيده بود و بنابراين تفكّر، چهار خليفه رسول را چهار ركن كعبه امامت و چهار امام مقام كرامت دانسته، از مقام همگى به نيكى ياد مى‌كند؛ ولى- على عليه‌السّلام- را بيش از سه خليفه نخستين تعريف و تمجيد كرده، از او با لقب «اميرالمؤمنين و ولى المسلمين، سيّد الاولياء، سند الاصفياء، جامع المكارم الزّاهره و المفاخر الباهره...» و خليفه چهارم نام مى‌برد. به نظر مى‌رسد كه نويسنده در اين قسمت تحت تأثير انديشه‌هاى عارفانه پير خود جمال‌الدّين اردستانى قرار داشته است.
    درباره صحابه، براى توجيه آراى خود، به حديث «اصحابى كالنّجوم بايّهم اقتديتم اهتديتم» استناد جسته، همگى خسروان روى زمين و سلاطين و مجاهدين دين را به موازات كتاب خدا و سنت پيامبر(ص)، به پيروى سيره و قول اصحاب رسول اكرم(ص) فرا مى‌خواند. او معتقد است كه پيامبر كسى را به جانشينى خود برنگزيده بود و بنابراین تفكّر، چهار خليفه رسول را چهار ركن كعبه امامت و چهار امام مقام كرامت دانسته، از مقام همگى به نيكى ياد مى‌كند؛ ولى- على عليه‌السّلام- را بيش از سه خليفه نخستين تعريف و تمجيد كرده، از او با لقب «اميرالمؤمنين و ولى المسلمين، سيّد الاولياء، سند الاصفياء، جامع المكارم الزّاهره و المفاخر الباهره...» و خليفه چهارم نام مى‌برد. به نظر مى‌رسد كه نويسنده در اين قسمت تحت تأثير انديشه‌هاى عارفانه پير خود جمال‌الدّين اردستانى قرار داشته است.


    پس از ذكر خلافت [[امام على(ع)|على بن ابى‌طالب]]، نخست به شرح خلافت امام حسن و سپس وقايع جانگداز كربلا مى‌پردازد. وى با استناد به روايتى از پيامبر اكرم(ص) خلافت بعد از حضرتش را سى سال مى‌داند و معتقد است، چراغ دودمان رسالت در زمان بنى‌اميه فرو مرد. هر چند كه اولاد بنى‌اميّه با تدبير و سياست خلافت را به چنگ آوردند و در اطراف عالم آوازه حكومت خود را منتشر ساختند؛ امّا «مدعاى ايالتشان بى‌دليل و پايه امامت در عهدشان ذليل بود». نظر اخير او درباره خلفاى اموى به عنوان فقيهى شافعى قابل توجّه است.
    پس از ذكر خلافت [[امام على(ع)|على بن ابى‌طالب]]، نخست به شرح خلافت امام حسن و سپس وقايع جانگداز كربلا مى‌پردازد. وى با استناد به روايتى از پيامبر اكرم(ص) خلافت بعد از حضرتش را سى سال مى‌داند و معتقد است، چراغ دودمان رسالت در زمان بنى‌اميه فرو مرد. هر چند كه اولاد بنى‌اميّه با تدبير و سياست خلافت را به چنگ آوردند و در اطراف عالم آوازه حكومت خود را منتشر ساختند؛ امّا «مدعاى ايالتشان بى‌دليل و پايه امامت در عهدشان ذليل بود». نظر اخير او درباره خلفاى اموى به عنوان فقيهى شافعى قابل توجّه است.