إعجاز البيان في تفسير أم‌القرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - '==ساختار== ' به '==ساختار== ')
    جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
    خط ۶۶: خط ۶۶:
    در بابى متعرض تفسير «الرحمن الرحيم» مى‌شود و مى‌گويد: «اين رحمان و رحيم، تكرار در آن رحمان و رحيم در بسمله نيست و اسم «الله»، جامع مراتب و موجودات است و «رحمن» تنها به‌واسطه دلالتش بر وجود، از آن اخص است و اسم «رحيم» اختصاص به تفصيل حكم وجود و آشكار كردن تعينات آن در موجودات دارد».
    در بابى متعرض تفسير «الرحمن الرحيم» مى‌شود و مى‌گويد: «اين رحمان و رحيم، تكرار در آن رحمان و رحيم در بسمله نيست و اسم «الله»، جامع مراتب و موجودات است و «رحمن» تنها به‌واسطه دلالتش بر وجود، از آن اخص است و اسم «رحيم» اختصاص به تفصيل حكم وجود و آشكار كردن تعينات آن در موجودات دارد».


    سپس حضرت شيخ(قدس‌سره) مراتب رحمت را بيان مى‌دارد كه سه است: مرتبه ظهور و مرتبه بطون و مرتبه جمع و چون رحمت، عين وجود است و وجود هم نور است و حكم عدمى آن ظلمت، پس هر كس كه حكم نور در او تمام‌تر و فراگيرتر ظاهر شود، او نسبت به حق تعالى سزاوارتر و كامل‌تر از همه است؛ ازاين‌روى بود كه رسول خدا(ص) از پروردگارش خواست كه ظاهر و تمام اعضاى ظاهرى‌اش را و سپس قلب و چشم و گوش باطنى‌اش را نورانى گرداند و پس از آن خواست كه برايش نورى قرار دهد و اصلا وجودش را نور گرداند.
    سپس حضرت شيخ(قدس‌سره) مراتب رحمت را بيان مى‌دارد كه سه است: مرتبه ظهور و مرتبه بطون و مرتبه جمع و چون رحمت، عين وجود است و وجود هم نور است و حكم عدمى آن ظلمت، پس هر كس كه حكم نور در او تمام‌تر و فراگيرتر ظاهر شود، او نسبت به حق تعالى سزاوارتر و كامل‌تر از همه است؛ ازاين‌روى بود كه رسول خدا(ص) از پروردگارش خواست كه ظاهر و تمام اعضاى ظاهرى‌اش را و سپس قلب و چشم و گوش باطنى‌اش را نورانى گرداند و پس از آن خواست كه برایش نورى قرار دهد و اصلا وجودش را نور گرداند.


    سپس آغاز در تفسير آيه '''«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»''' كرده كه حاوى راز ملك و راز يوم و راز دين است و مفصلا اينكه مالك و يا ملك خوانده شود كدام افضل است، بحث نموده است و در تفسير يوم، وارد بحث اصل زمان كه اسم «دهر» است، مى‌شود و مى‌گويد: اين هم نسبت معقولى مانند ديگر نسبت‌هاى اسمايى و حقايق كلى است، پس بين «آن (لحظه)» و دوران كه مظهرش در خارج ادراك مى‌گردد و بين وجود و امكان كه به‌واسطه كشف و معقول در ذهن‌ها ادراك مى‌شود، اكوان و الوان (موجودات و رنگ‌ها) ظاهر مى‌گردد و احكام دهر و زمان را تفصيل مى‌دهند، زيرا به‌واسطه «آن (لحظه)» دقايق و به‌واسطه دقايق، ساعات و به‌واسطه، ساعات روزها اندازه مى‌شود و كار، به‌واسطه اين حكم چهارگانه و سرّ جامع بين آنها تمامى مى‌يابد.
    سپس آغاز در تفسير آيه '''«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»''' كرده كه حاوى راز ملك و راز يوم و راز دين است و مفصلا اينكه مالك و يا ملك خوانده شود كدام افضل است، بحث نموده است و در تفسير يوم، وارد بحث اصل زمان كه اسم «دهر» است، مى‌شود و مى‌گويد: اين هم نسبت معقولى مانند ديگر نسبت‌هاى اسمايى و حقايق كلى است، پس بين «آن (لحظه)» و دوران كه مظهرش در خارج ادراك مى‌گردد و بين وجود و امكان كه به‌واسطه كشف و معقول در ذهن‌ها ادراك مى‌شود، اكوان و الوان (موجودات و رنگ‌ها) ظاهر مى‌گردد و احكام دهر و زمان را تفصيل مى‌دهند، زيرا به‌واسطه «آن (لحظه)» دقايق و به‌واسطه دقايق، ساعات و به‌واسطه، ساعات روزها اندازه مى‌شود و كار، به‌واسطه اين حكم چهارگانه و سرّ جامع بين آنها تمامى مى‌يابد.
    خط ۷۴: خط ۷۴:
    پس از آن در «پيوندى» از اين اصل، در افعال مكلفان كه جزا بر آنان مترتب مى‌شود سخن مى‌گويد كه هر فعلى كه از انسان صادر مى‌گردد، آن فعل در هر آسمانى صورتى دارد كه هنگام تعيّن آن فعل در آن عالم، تشخص و امتياز مى‌يابد و روح اين صورت، همان علم فاعل و حضورش به حسب قصد و نيتش در حال فعل مى‌باشد و باقى ماندن آن صورت، بستگى به امداد حق تعالى دارد و گويد: شرط گذر كردن افعال نيك و حكم آنها از دنيا به آخرت، دو امر است كه هر دو، دو اصل در باب مجازات و دوام صور افعال - از حيث نتايج آنها - مى‌باشند: يكى، توحيد است و ديگرى، اقرار به روز رستاخيز و اينكه تنها خداست كه جزا مى‌دهد و اعمال و افعال، داراى مرتبه و داراى آغاز و كمالند؛ آغاز آنها، حركت حبّى و توجه ارادى كلى است كه تعلق به ظهور كمالى دارد و كمال آنها، عبارت است از ظهور نتايج آنها كه غايت هر فعل و عمل است.
    پس از آن در «پيوندى» از اين اصل، در افعال مكلفان كه جزا بر آنان مترتب مى‌شود سخن مى‌گويد كه هر فعلى كه از انسان صادر مى‌گردد، آن فعل در هر آسمانى صورتى دارد كه هنگام تعيّن آن فعل در آن عالم، تشخص و امتياز مى‌يابد و روح اين صورت، همان علم فاعل و حضورش به حسب قصد و نيتش در حال فعل مى‌باشد و باقى ماندن آن صورت، بستگى به امداد حق تعالى دارد و گويد: شرط گذر كردن افعال نيك و حكم آنها از دنيا به آخرت، دو امر است كه هر دو، دو اصل در باب مجازات و دوام صور افعال - از حيث نتايج آنها - مى‌باشند: يكى، توحيد است و ديگرى، اقرار به روز رستاخيز و اينكه تنها خداست كه جزا مى‌دهد و اعمال و افعال، داراى مرتبه و داراى آغاز و كمالند؛ آغاز آنها، حركت حبّى و توجه ارادى كلى است كه تعلق به ظهور كمالى دارد و كمال آنها، عبارت است از ظهور نتايج آنها كه غايت هر فعل و عمل است.


    گويد: كمال اعمال و نتايج آنها، حصولش، به‌واسطه صدور آنها از مقام ذاتى غيبى است و بروزش به مرتبه شهادت كه محل سلطنت و غلبه و حكم‌رانى اسم «الظاهر» كه خود آينه اسم «الباطن» و جلوه‌گاه و مقام نفوذ و سريان حكمش مى‌باشد، تمامى مى‌يابد و چون در مرتبه شهادت، كمال و تمامى يافت، تمام امر به تفصيل به حق متعال باز خواهد گشت. و گويد: فاعلى جز او نيست، ولى ظهور افعال موقوف بر بندگان است - اگرچه، خود، از جمله افعالند - بنابراين افعال در واقع به ايشان انتساب مى‌يابد؛ يعنى از حيث ظهور افعال بديشان، نه اينكه اينان فاعل اين افعالند و حكم صفاتى كه توهم اشتراك بين حق تعالى و خلق مى‌رود - با اختلاف و احكام و مراتب آنها - اين‌گونه است.
    گويد: كمال اعمال و نتايج آنها، حصولش، به‌واسطه صدور آنها از مقام ذاتى غيبى است و بروزش به مرتبه شهادت كه محل سلطنت و غلبه و حكم‌رانى اسم «الظاهر» كه خود آينه اسم «الباطن» و جلوه‌گاه و مقام نفوذ و سريان حكمش مى‌باشد، تمامى مى‌يابد و چون در مرتبه شهادت، كمال و تمامى يافت، تمام امر به تفصيل به حق متعال باز خواهد گشت. و گويد: فاعلى جز او نيست، ولى ظهور افعال موقوف بر بندگان است - اگرچه، خود، از جمله افعالند - بنابراین افعال در واقع به ايشان انتساب مى‌يابد؛ يعنى از حيث ظهور افعال بديشان، نه اينكه اينان فاعل اين افعالند و حكم صفاتى كه توهم اشتراك بين حق تعالى و خلق مى‌رود - با اختلاف و احكام و مراتب آنها - اين‌گونه است.


    در «پيوندى» ديگر از همين باب، درباره اين امر كه هر فعلى از افعال نيك كه از انسان صدور مى‌يابد و بدان امرى از امور را - به‌جز حق، هر چه مى‌خواهد باشد - قصد مى‌نمايد، او در آن (امر و فعل) از مزدوران محسوب مى‌شود، نه از بندگان، بحث مى‌كند و شاخه‌هاى ديگرى از اين را بيان مى‌فرمايد و باز در «پيوند» ديگرى از همين اصل، در احكام اصلى مشروع - يعنى واجب و حرام و مكروه و مباح و مستحب - مفصلا بحث مى‌فرمايد و جزاى هر كدام از اينها را چه در دنيا و چه در عقبا بيان مى‌كند و مى‌گويد: اين اقسام از نوع جزا، از فعل تأخر و عقب‌ماندگى ندارند، بلكه از پى صادر شدنش از جانب عمل‌كننده، بر وى مترتب مى‌گردند و در پايان مى‌فرمايد: اين مقام، اشتمال بر اسرار و رازهايى الهى و كونى دارد كه جدا شريف و ارجمند هستند و آنها را جز بزرگان از اهل حضور و شهود و معرفت و شناخت تام، مشاهده نمى‌كنند و تفاصيل آنها را جز به مقدار معرفتشان - كه در پى آن حضور ايشان را دارد - نمى‌دانند.
    در «پيوندى» ديگر از همين باب، درباره اين امر كه هر فعلى از افعال نيك كه از انسان صدور مى‌يابد و بدان امرى از امور را - به‌جز حق، هر چه مى‌خواهد باشد - قصد مى‌نمايد، او در آن (امر و فعل) از مزدوران محسوب مى‌شود، نه از بندگان، بحث مى‌كند و شاخه‌هاى ديگرى از اين را بيان مى‌فرمايد و باز در «پيوند» ديگرى از همين اصل، در احكام اصلى مشروع - يعنى واجب و حرام و مكروه و مباح و مستحب - مفصلا بحث مى‌فرمايد و جزاى هر كدام از اينها را چه در دنيا و چه در عقبا بيان مى‌كند و مى‌گويد: اين اقسام از نوع جزا، از فعل تأخر و عقب‌ماندگى ندارند، بلكه از پى صادر شدنش از جانب عمل‌كننده، بر وى مترتب مى‌گردند و در پايان مى‌فرمايد: اين مقام، اشتمال بر اسرار و رازهايى الهى و كونى دارد كه جدا شريف و ارجمند هستند و آنها را جز بزرگان از اهل حضور و شهود و معرفت و شناخت تام، مشاهده نمى‌كنند و تفاصيل آنها را جز به مقدار معرفتشان - كه در پى آن حضور ايشان را دارد - نمى‌دانند.