بدايع الحكم: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - '== ساختار == ' به '== ساختار == ')
    جز (جایگزینی متن - 'اهل بيت' به 'اهل‌بيت')
    خط ۴۶: خط ۴۶:
    #«بدائع الحكم» در واقع سرآغاز بحث درباره فلسفه تطبيقى در دوران جديد در تاريخ فلسفه اسلامى است و از اهميت تاريخى برخوردار است. كنت دو گوبينو (متوفى 1882/1299)، سفير فرانسه در ايران كه ضمناً فيلسوف نيز بود، با آقا على رفت‌وآمد داشت و گويا او را براى تدريس فلسفه اسلامى به فرانسه دعوت كرد، ولى آقا على نپذيرفت. آقا على به مطالب فلسفى مطرح در غرب نيز توجه داشت. علاقه او به كسب اطلاعات درباره فلسفه در غرب علاوه بر گزارش گوبينو، از طريق ميرزا حسن خان اعتمادالسلطنه (متوفى 1331) كه با او رفت‌وآمد نزدیک  داشت و بديع‌الملك ميرزا عمادالدوله (متوفى بعد از 1316) كه سؤالات مطروح در «بدائع الحكم» را به او عرضه داشت، نيز قابل پى‌گيرى است. گفت‌وشنود عميق‌ترى در اين زمينه بين او و فيلسوفان غربى دست نداد و اين مبادله نظر بين حكيمى مسلمان و فيلسوفى غربى، يك قرن بعد بين [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] (متوفى1360ش) و هانرى كوربن (متوفى 1358ش1979/) صورت گرفت... [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، آقا على را سرآغاز گفت‌وشنود فلسفى بين شرق و غرب در دوران جديد مى‌دانست. آقا على كه بزرگ‌ترين شارح [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] و ادامه‌دهنده حكمت متعاليه در عصر قاجار بود، در مباحث معاد جسمانى، اعتبارات ماهيت، معقولات ثانيه فلسفى، حركت جوهرى و مطالب مهم ديگرِ حكمت متعاليه، نظريات بديعى از خود به‌جا گذارده است. وى به اندازه حاج [[سبزواری، هادی|ملا هادى سبزوارى]] شهرت نداشت، ولى خلاقيت فلسفى او از سبزوارى بيشتر بود.<ref>ر.ک: مدخل «حوزه فلسفى و عرفانى تهران»، نوشته سيد حسين نصر در دانشنامه جهان اسلام، ج8، ص751</ref>
    #«بدائع الحكم» در واقع سرآغاز بحث درباره فلسفه تطبيقى در دوران جديد در تاريخ فلسفه اسلامى است و از اهميت تاريخى برخوردار است. كنت دو گوبينو (متوفى 1882/1299)، سفير فرانسه در ايران كه ضمناً فيلسوف نيز بود، با آقا على رفت‌وآمد داشت و گويا او را براى تدريس فلسفه اسلامى به فرانسه دعوت كرد، ولى آقا على نپذيرفت. آقا على به مطالب فلسفى مطرح در غرب نيز توجه داشت. علاقه او به كسب اطلاعات درباره فلسفه در غرب علاوه بر گزارش گوبينو، از طريق ميرزا حسن خان اعتمادالسلطنه (متوفى 1331) كه با او رفت‌وآمد نزدیک  داشت و بديع‌الملك ميرزا عمادالدوله (متوفى بعد از 1316) كه سؤالات مطروح در «بدائع الحكم» را به او عرضه داشت، نيز قابل پى‌گيرى است. گفت‌وشنود عميق‌ترى در اين زمينه بين او و فيلسوفان غربى دست نداد و اين مبادله نظر بين حكيمى مسلمان و فيلسوفى غربى، يك قرن بعد بين [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] (متوفى1360ش) و هانرى كوربن (متوفى 1358ش1979/) صورت گرفت... [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، آقا على را سرآغاز گفت‌وشنود فلسفى بين شرق و غرب در دوران جديد مى‌دانست. آقا على كه بزرگ‌ترين شارح [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] و ادامه‌دهنده حكمت متعاليه در عصر قاجار بود، در مباحث معاد جسمانى، اعتبارات ماهيت، معقولات ثانيه فلسفى، حركت جوهرى و مطالب مهم ديگرِ حكمت متعاليه، نظريات بديعى از خود به‌جا گذارده است. وى به اندازه حاج [[سبزواری، هادی|ملا هادى سبزوارى]] شهرت نداشت، ولى خلاقيت فلسفى او از سبزوارى بيشتر بود.<ref>ر.ک: مدخل «حوزه فلسفى و عرفانى تهران»، نوشته سيد حسين نصر در دانشنامه جهان اسلام، ج8، ص751</ref>
    #نويسنده در پاسخ به پرسش هفتم چنين نوشته است: جمهور متكلمين به عينيت صفات واجب‌الوجود - جل جلاله - با ذات او قائل نيستند، بلكه اشاعره صفات را زايد بر ذات مى‌دانند و... و قوه و ماده كه بعضى از حكماى فرنگ قائلند، همچو مى‌نمايد كه همان هيولى و صورت است كه حكماى مشائين قائلند كه صورت را حال و هيولى را محل مى‌دانند و مى‌گويند كه هريك به ديگرى محتاج بود، به‌طورى‌كه دور لازم نيايد؛ يعنى هيولى به ذات صورت مطلقه محتاج است و آن صورت مقوم او بود و صورت در تشخيص محتاج باشد به هيولى و همه اجسام از اين دو مركبند و ميانه اين دو تلازم بود و از هم منفك نشوند؛ لكن اين مطلب مستلزم نباشد انكار واجب‌الوجود را - جل جلاله - چنان‌كه حكماى مشاء با قول به اين مطلب اثبات واجب‌الوجود به براهين قاطعه كرده‌اند و اما قول فرقه‌اى از حكماى فرنگ كه گفته‌اند يك وجود بيش نبود، اين مطلب به‌تفصيل بيان شد. به مطالب گذشته رجوع فرمايند.
    #نويسنده در پاسخ به پرسش هفتم چنين نوشته است: جمهور متكلمين به عينيت صفات واجب‌الوجود - جل جلاله - با ذات او قائل نيستند، بلكه اشاعره صفات را زايد بر ذات مى‌دانند و... و قوه و ماده كه بعضى از حكماى فرنگ قائلند، همچو مى‌نمايد كه همان هيولى و صورت است كه حكماى مشائين قائلند كه صورت را حال و هيولى را محل مى‌دانند و مى‌گويند كه هريك به ديگرى محتاج بود، به‌طورى‌كه دور لازم نيايد؛ يعنى هيولى به ذات صورت مطلقه محتاج است و آن صورت مقوم او بود و صورت در تشخيص محتاج باشد به هيولى و همه اجسام از اين دو مركبند و ميانه اين دو تلازم بود و از هم منفك نشوند؛ لكن اين مطلب مستلزم نباشد انكار واجب‌الوجود را - جل جلاله - چنان‌كه حكماى مشاء با قول به اين مطلب اثبات واجب‌الوجود به براهين قاطعه كرده‌اند و اما قول فرقه‌اى از حكماى فرنگ كه گفته‌اند يك وجود بيش نبود، اين مطلب به‌تفصيل بيان شد. به مطالب گذشته رجوع فرمايند.
    #:اما آنكه آنچه در سؤالات نوشته شده محض صورت سؤال بود كلامى متين باشد؛ زيرا كه مقام تدين، غير مقام بحث علمی‌باشد و... طريق نجات آن است كه انسان پس از اطلاع بر رئوس مسائل اعتقادیه بناى اعتقاد خود را بر اين گذارد كه هريك از آنها كه مطابق اعتقاد ائمه معصومين(ع) بود معتقد باشد و هريك كه مطابق نباشد، منكر؛ به همين قدر ناجى بود، مگر بعضى از اعتقادات كه موقوف‌عليه اصل شرع و دين باشد و همين قدر، مايه كمال نفسانى علمی‌باشد؛ چنان‌كه در اخبار اهل بيت عصمت(ع)، از علم و علما مدح و تمجيد فرموده‌اند و.<ref>ر.ک: متن كتاب، ص488-491</ref>
    #:اما آنكه آنچه در سؤالات نوشته شده محض صورت سؤال بود كلامى متين باشد؛ زيرا كه مقام تدين، غير مقام بحث علمی‌باشد و... طريق نجات آن است كه انسان پس از اطلاع بر رئوس مسائل اعتقادیه بناى اعتقاد خود را بر اين گذارد كه هريك از آنها كه مطابق اعتقاد ائمه معصومين(ع) بود معتقد باشد و هريك كه مطابق نباشد، منكر؛ به همين قدر ناجى بود، مگر بعضى از اعتقادات كه موقوف‌عليه اصل شرع و دين باشد و همين قدر، مايه كمال نفسانى علمی‌باشد؛ چنان‌كه در اخبار اهل‌بيت عصمت(ع)، از علم و علما مدح و تمجيد فرموده‌اند و.<ref>ر.ک: متن كتاب، ص488-491</ref>


    == وضعيت كتاب ==
    == وضعيت كتاب ==