تاریخ هیجده ساله آذربایجان، بازمانده تاریخ مشروطه ایران: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '== منابع مقاله== ' به '== منابع مقاله== ') |
جز (جایگزینی متن - 'روحاني' به 'روحانی') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
او علاوه بر روايت مستند تاريخى، در همه جاى كتاب به قضاوت تاريخى مىنشيند و نظرات صريح و جانبدارانه خود را ابراز مىكند و نسبت به همه افراد و جريانها موضعگيرى دارد و كمتر حادثه و واقعه و فرد و شخص و گروه و دستهاى از ديد حساس او پنهان مىماند. او علاوه بر اينكه خود در متن قضايا و حوادث مشروطه در آذربايجان حضور داشته و به قول معروف از نزدیک دست در آتش داشته، در نگارش تاريخ خود از شواهد عينى ديگر و دستاندركاران وقايع و رهبران قيامها، مطالب فراوانى به همراه يادداشتهاى خصوصى دست اول، گزارشها، اعلاميهها، تلگرافات رسمى داخلى و خارجى و نيز از روزنامهها و كتابها نقل كرده است. | او علاوه بر روايت مستند تاريخى، در همه جاى كتاب به قضاوت تاريخى مىنشيند و نظرات صريح و جانبدارانه خود را ابراز مىكند و نسبت به همه افراد و جريانها موضعگيرى دارد و كمتر حادثه و واقعه و فرد و شخص و گروه و دستهاى از ديد حساس او پنهان مىماند. او علاوه بر اينكه خود در متن قضايا و حوادث مشروطه در آذربايجان حضور داشته و به قول معروف از نزدیک دست در آتش داشته، در نگارش تاريخ خود از شواهد عينى ديگر و دستاندركاران وقايع و رهبران قيامها، مطالب فراوانى به همراه يادداشتهاى خصوصى دست اول، گزارشها، اعلاميهها، تلگرافات رسمى داخلى و خارجى و نيز از روزنامهها و كتابها نقل كرده است. | ||
موضعگيريهايى كه كسروى در باب | موضعگيريهايى كه كسروى در باب روحانیت دخيل در حوادث مشروطه ابراز مىدارد، مختلف و متفاوت است. يكجا از فداكاريها و جانفشانيهاى آنها تقدير و ستايش مىكند و اساساً علت موجبه «جنبش مشروطه را در ايران آقايان طباطبايى و بهبهانى و ديگران» مىداند و در مورد نمايندگان مختلف اين قشر سخنهاى گوناگون بيان مىدارد و نقش علماى سهگانه نجف ([[آخوند خراسانى]]، مازندرانى و تهرانى) را تعيينكننده مىداند. همچنين از افرادى مانند ميرزا محسن برادر داماد صدر العلماء بهبهانى كه علاوه بر اسلامیت جنبههاى ناسيوناليستى را هم داراست و شيخ على اصغر ليلاوايى تعريف مىكند كه: «يكمرد خداشناس و پاكدرون و غيرتمندى بود». | ||
بايد توجه كرد اين تعريف و تمجيد بيشتر ناشى از جانبدارى آنها از مشروطه و آزاديخواهى است. زيرا كسروى هرجا كه توانسته و به قول معروف تيغش برش داشته، زهر خود را ريخته و مخالفت خود را با اين سلسله جليله ابراز كرده است. البته اين بيشتر شامل بخش ديگر از | بايد توجه كرد اين تعريف و تمجيد بيشتر ناشى از جانبدارى آنها از مشروطه و آزاديخواهى است. زيرا كسروى هرجا كه توانسته و به قول معروف تيغش برش داشته، زهر خود را ريخته و مخالفت خود را با اين سلسله جليله ابراز كرده است. البته اين بيشتر شامل بخش ديگر از روحانیت است كه سرسازگارى با مشروطه نداشته، لذا مورد حمله او واقع شدهاند. | ||
كسروى گرچه خود از مشروطهطلبان منورالفكر است، ولى نسبت به ساير روشنفكران اين چنينى، يكدل نيست و بويژه در مورد آنهايى كه بعد از بمباران مجلس از ايران فرار را برقرار ترجيح دادند، زبان به انتقاد مىگشايد؛ «يكدسته كه به اروپا شتافته و اين يكسال را در خيابانهاى قشنگ و پاكيزه آنجا خوش مىچميدند و هرگز يادى از گرفتاريهاى تبريز و سختى كار آزاديخواهان نمىكردند، اين زمان آنان نيز به تلاش افتاده مىكوشيدند هرچه زودتر خود را به ايران رسانند و تا دير نشده، جا بر سر خوان يغما گيرند». و اينان «تخم اروپائيگرى مىافشاندند». | كسروى گرچه خود از مشروطهطلبان منورالفكر است، ولى نسبت به ساير روشنفكران اين چنينى، يكدل نيست و بويژه در مورد آنهايى كه بعد از بمباران مجلس از ايران فرار را برقرار ترجيح دادند، زبان به انتقاد مىگشايد؛ «يكدسته كه به اروپا شتافته و اين يكسال را در خيابانهاى قشنگ و پاكيزه آنجا خوش مىچميدند و هرگز يادى از گرفتاريهاى تبريز و سختى كار آزاديخواهان نمىكردند، اين زمان آنان نيز به تلاش افتاده مىكوشيدند هرچه زودتر خود را به ايران رسانند و تا دير نشده، جا بر سر خوان يغما گيرند». و اينان «تخم اروپائيگرى مىافشاندند». |