جامع التواريخ (تاريخ آل سلجوق): تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'ميآورد' به 'می‌آورد')
    جز (جایگزینی متن - 'ميداند' به 'می‌داند')
    خط ۵۱: خط ۵۱:
    اين بخش از تاريخ عالم كه تاريخ بنى‌اسرائيل را در بردارد، به يارى و همكارى يكى از «اَحبار» نوشته شده است. بر پايه گفته نويسنده و شرط او در آغاز كتاب، «جميع تواريخِ سالفه و ازمنه اقوام ماضيه» با توجه «به زعم هر طايفه» نوشته می‌شود تا كتابش به جامع التّواريخ بدل شود. تاريخ بنی‌اسرائیل، به گفته او، نصّ تورات و وحى مُنزَل است.
    اين بخش از تاريخ عالم كه تاريخ بنى‌اسرائيل را در بردارد، به يارى و همكارى يكى از «اَحبار» نوشته شده است. بر پايه گفته نويسنده و شرط او در آغاز كتاب، «جميع تواريخِ سالفه و ازمنه اقوام ماضيه» با توجه «به زعم هر طايفه» نوشته می‌شود تا كتابش به جامع التّواريخ بدل شود. تاريخ بنی‌اسرائیل، به گفته او، نصّ تورات و وحى مُنزَل است.


    او در چند جا از كتاب خود، مورّخ را موظف ميداند كه تاريخ هر قومى را بر پايه باورها و پندارهاى آنان بنويسد و ديدگاههاى خود در بر آن نيفزايد و حق و باطل را بر پايه ادعاهاى همانان نقل كند تا تاوان «زيادت و نقصان و حق و باطل آن سخنان بر ايشان باشد نه بر مورّخ. خود او در نقل روايتهاى تاريخى، اين تكليف را ادا می‌كند.
    او در چند جا از كتاب خود، مورّخ را موظف می‌داند كه تاريخ هر قومى را بر پايه باورها و پندارهاى آنان بنويسد و ديدگاههاى خود در بر آن نيفزايد و حق و باطل را بر پايه ادعاهاى همانان نقل كند تا تاوان «زيادت و نقصان و حق و باطل آن سخنان بر ايشان باشد نه بر مورّخ. خود او در نقل روايتهاى تاريخى، اين تكليف را ادا می‌كند.


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    خط ۶۶: خط ۶۶:
    بنابراين، نويسنده نيز نوشته خود را به پنج فصل تقسيم می‌كند و براى توصيف رويدادهاى پس از اسكندر، فصل كوتاهى (ششُمى) بر آنها می‌افزاید و به شرح تاريخ بنی‌اسرائیل می‌پردازد. اسرائيليان، رهبران بزرگى داشتهاند كه او آدم، نوح، ابراهيم، يوسف، موسى، داود و اسكندر كبير را از آنان ميشمرد. آنان پيامبران و پادشاهان بزرگى بودند كه بر كمال تاريخى اين قوم بسيار تأثير گذاردند.
    بنابراين، نويسنده نيز نوشته خود را به پنج فصل تقسيم می‌كند و براى توصيف رويدادهاى پس از اسكندر، فصل كوتاهى (ششُمى) بر آنها می‌افزاید و به شرح تاريخ بنی‌اسرائیل می‌پردازد. اسرائيليان، رهبران بزرگى داشتهاند كه او آدم، نوح، ابراهيم، يوسف، موسى، داود و اسكندر كبير را از آنان ميشمرد. آنان پيامبران و پادشاهان بزرگى بودند كه بر كمال تاريخى اين قوم بسيار تأثير گذاردند.


    اسكندر مقدونى در ميان آنان از جايگاه خوبى برخوردار است كه درآمدنش به اين جرگه نه تنها به معناى پيدايى رويدادى بزرگ در روايات كه در تطور تاريخى اسرائيل به شمار می‌رود. البته نويسنده از اين رهبران بزرگ بنی‌اسرائیل، تنها موسى(ع) را الگويى ستودنى و دسترسناپذير ميداند كه به دليل برخوردارياش از پذيرش فراگير و پيوسته، بر همه پيامبران پيش و پس از خود برترى دارد.
    اسكندر مقدونى در ميان آنان از جايگاه خوبى برخوردار است كه درآمدنش به اين جرگه نه تنها به معناى پيدايى رويدادى بزرگ در روايات كه در تطور تاريخى اسرائيل به شمار می‌رود. البته نويسنده از اين رهبران بزرگ بنی‌اسرائیل، تنها موسى(ع) را الگويى ستودنى و دسترسناپذير می‌داند كه به دليل برخوردارياش از پذيرش فراگير و پيوسته، بر همه پيامبران پيش و پس از خود برترى دارد.


    وى چند بار اين دعوى را بازمی‌گوید و آشكار می‌سازد كه بدين باور پايبند است. ديگر شخصيتهاى تاريخ بنی‌اسرائیل حتى هارون و عزرا در سنجش با موسى رنگ می‌بازند. نويسنده بر اين است كه روح پيشگويانه در بنی‌اسرائیل پس از موسى از ميان می‌رود. رشيدالدين هنگام سخن گفتن از زندگى و رفتار موسى(ع) از چارچوب تاریخ‌نويسی بيرون می‌رود و درونی‌ترین باورهايش را در قالب واژگان می‌ریزد و وابستگى ژرف خود را به باورهاى دوران جوانی‌اش دوباره آشكار می‌كند.
    وى چند بار اين دعوى را بازمی‌گوید و آشكار می‌سازد كه بدين باور پايبند است. ديگر شخصيتهاى تاريخ بنی‌اسرائیل حتى هارون و عزرا در سنجش با موسى رنگ می‌بازند. نويسنده بر اين است كه روح پيشگويانه در بنی‌اسرائیل پس از موسى از ميان می‌رود. رشيدالدين هنگام سخن گفتن از زندگى و رفتار موسى(ع) از چارچوب تاریخ‌نويسی بيرون می‌رود و درونی‌ترین باورهايش را در قالب واژگان می‌ریزد و وابستگى ژرف خود را به باورهاى دوران جوانی‌اش دوباره آشكار می‌كند.