الإمام محمد الغزالي جهوده في التفسير و علوم القرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - ' فى ' به ' في ')
    جز (جایگزینی متن - 'مى كند' به 'مى‌كند')
    خط ۷۱: خط ۷۱:
    بحث دوم نام كتب حديثى كه شيخ غزالى در تفسير از آنها سود جسته عبارتند: [[صحيح بخارى]]، كتاب السنّة طبرانى در اين بحث نيز، شرح حال مختصرى از افراد فوق و تأليفات آنها بيان شده، نمونه هايى از آنچه شيخ غزالى در تفسير خود از احاديث آنها در تفسير آيات استفاده نموده است، آمده است.
    بحث دوم نام كتب حديثى كه شيخ غزالى در تفسير از آنها سود جسته عبارتند: [[صحيح بخارى]]، كتاب السنّة طبرانى در اين بحث نيز، شرح حال مختصرى از افراد فوق و تأليفات آنها بيان شده، نمونه هايى از آنچه شيخ غزالى در تفسير خود از احاديث آنها در تفسير آيات استفاده نموده است، آمده است.


    منابع و مصادر شيخ غزالى در تفسير از كتب فقهى، كتب [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] (384 - 456) مى باشد كه مؤلف به شرح حال و مصنفات عديده ى او در اين بخش پرداخته است. نمونه اى از استفاده شيخ غزالى از كتب [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] را در تفسير آيه «'''و من شرّ النفاثات في العقد'''» ذكر مى كند.
    منابع و مصادر شيخ غزالى در تفسير از كتب فقهى، كتب [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] (384 - 456) مى باشد كه مؤلف به شرح حال و مصنفات عديده ى او در اين بخش پرداخته است. نمونه اى از استفاده شيخ غزالى از كتب [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] را در تفسير آيه «'''و من شرّ النفاثات في العقد'''» ذكر مى‌كند.


    از كتب معارفى كه شيخ غزالى در تفسير از آنها سود جسته عبارتند از: كتب معارفى [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد غزالى]]، از آراء [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانى]] در كتب المقاصد في علم الكلام و شرح تلخيص المفتاح في المعانى و البيان و كتاب اظهار الحقّ رحمة الله هندى مى باشد. كه در اين بحث نيز شرح حال مختصرى از آنها و نمونه اى از آرائى كه در رابطه با ملائكه و تعريف يهود در ذيل آيات 1 و 46 سوره هاى فاطر و نساء آورده و شيخ غزالى نظريه ى آنها را پذيرفته، مطرح مى كند.
    از كتب معارفى كه شيخ غزالى در تفسير از آنها سود جسته عبارتند از: كتب معارفى [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد غزالى]]، از آراء [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانى]] در كتب المقاصد في علم الكلام و شرح تلخيص المفتاح في المعانى و البيان و كتاب اظهار الحقّ رحمة الله هندى مى باشد. كه در اين بحث نيز شرح حال مختصرى از آنها و نمونه اى از آرائى كه در رابطه با ملائكه و تعريف يهود در ذيل آيات 1 و 46 سوره هاى فاطر و نساء آورده و شيخ غزالى نظريه ى آنها را پذيرفته، مطرح مى‌كند.


    فصل دوّم در دو بحث، اوّل ديدگاه هاى محمد غزالى در مسائل تفسيرى و دوّم ديدگاه هاى ايشان در مباحث علوم قرآنى مى باشد. در بحث اول مسائلى همچون نظر شيخ غزالى در رابطه با بسم الله، ابليس، مرگ حضرت عيسى(ع) و عروج او به آسمانها، اهل اعراف، طوفان حضرت نوح(ع)، زنده بودن حضرت خضر(ع) تاكنون، ياجوج و ماجوج، آيه «'''دنا فتدلى'''»، انشقاق قمر، جنّ، شفاعت و مسائل ديگر.
    فصل دوّم در دو بحث، اوّل ديدگاه هاى محمد غزالى در مسائل تفسيرى و دوّم ديدگاه هاى ايشان در مباحث علوم قرآنى مى باشد. در بحث اول مسائلى همچون نظر شيخ غزالى در رابطه با بسم الله، ابليس، مرگ حضرت عيسى(ع) و عروج او به آسمانها، اهل اعراف، طوفان حضرت نوح(ع)، زنده بودن حضرت خضر(ع) تاكنون، ياجوج و ماجوج، آيه «'''دنا فتدلى'''»، انشقاق قمر، جنّ، شفاعت و مسائل ديگر.
    خط ۸۷: خط ۸۷:
    ثبوت قرآن كريم، جمع قرآن، اسباب نزول، آخرين نزول قرآن، نظر شيخ در خصوص مكى و مدنى بودن، محكم و متشابه، نسخ، نسخ شرايع، مجاز، اعجاز قرآن، قصص قرآنى، ترجمه قرآن، گرايشهاى تفسير، تفسير مأثور، تفسير به رأى، ضوابط تفسير به رأى، تفسير صوفى، تفسير لغوى، تفسير كلامى، تفسير موضوعى، اسلوب قرآن در مورد سوره هاى مكى و مدنى، ابراهيم(ع) در قرآن و...
    ثبوت قرآن كريم، جمع قرآن، اسباب نزول، آخرين نزول قرآن، نظر شيخ در خصوص مكى و مدنى بودن، محكم و متشابه، نسخ، نسخ شرايع، مجاز، اعجاز قرآن، قصص قرآنى، ترجمه قرآن، گرايشهاى تفسير، تفسير مأثور، تفسير به رأى، ضوابط تفسير به رأى، تفسير صوفى، تفسير لغوى، تفسير كلامى، تفسير موضوعى، اسلوب قرآن در مورد سوره هاى مكى و مدنى، ابراهيم(ع) در قرآن و...


    در مورد نسخ مى فرمايند: «رويكرد موجود ميان عالمان جديد، درست در نقطه مقابل مفهومى است كه از نسخ ميان مفسران متأخر شايع شده به اينكه نسخ عبارت از ابطال آياتى چند از قرآن كريم است، ايشان با رأى «استاد خضرى» همسو شده و به طور مطلق نسخ را به معناى ابطال رد مى كنند و مى گويند نسخ تنها در شكل تخصيص عام، تقييد مطلق و يا تفصيل مجمل، صورت مى پذيرد و رشيد رضا نيز با صراحت بيشترى همين كار را انجام داده است و او آيات را به دو دسته تشريعى و تكوينى تقسيم مى كند و آيه 106 سوره بقره را از نسخ آيات تكوينى سخن مى گويد و موضوع اين آيه نسخ آيات تشريعى نيست».
    در مورد نسخ مى فرمايند: «رويكرد موجود ميان عالمان جديد، درست در نقطه مقابل مفهومى است كه از نسخ ميان مفسران متأخر شايع شده به اينكه نسخ عبارت از ابطال آياتى چند از قرآن كريم است، ايشان با رأى «استاد خضرى» همسو شده و به طور مطلق نسخ را به معناى ابطال رد مى كنند و مى گويند نسخ تنها در شكل تخصيص عام، تقييد مطلق و يا تفصيل مجمل، صورت مى پذيرد و رشيد رضا نيز با صراحت بيشترى همين كار را انجام داده است و او آيات را به دو دسته تشريعى و تكوينى تقسيم مى‌كند و آيه 106 سوره بقره را از نسخ آيات تكوينى سخن مى گويد و موضوع اين آيه نسخ آيات تشريعى نيست».


    غزالى نسخ شرايع را جايز مى دانند و معتقد است بدون ترديد قرآن پاره اى از شرائع كهن را نسخ كرده است.
    غزالى نسخ شرايع را جايز مى دانند و معتقد است بدون ترديد قرآن پاره اى از شرائع كهن را نسخ كرده است.


    در قصص قرآنى، مطرح مى كنند كه «داستانهاى قرآنى وسيله اى براى تربيت و درس عبرت مى باشد و داستان هاى قرآن كريم، فرازهايى از زندگانى گذشتگان است كه وحى آسمانى قرآن، آنها را به منظور تعليم و تربيت، پند و اندرز و عبرت آيندگان بازگو مى كند. داستانهاى قرآنى روايتى از وضعيت انسان نيست بلكه بحثى از تاريخ زندگان است».
    در قصص قرآنى، مطرح مى كنند كه «داستانهاى قرآنى وسيله اى براى تربيت و درس عبرت مى باشد و داستان هاى قرآن كريم، فرازهايى از زندگانى گذشتگان است كه وحى آسمانى قرآن، آنها را به منظور تعليم و تربيت، پند و اندرز و عبرت آيندگان بازگو مى‌كند. داستانهاى قرآنى روايتى از وضعيت انسان نيست بلكه بحثى از تاريخ زندگان است».


    غزالى در رابطه با اهميت بررسى داستان هاى قرآنى بيان مى دارد. «در حقيقت آنچه كه درگذشته روى داده است تنها مقصود و مطلوب صاحبان آن نيست، بلكه بر ما واجب است كه امروز بدان اهميت دهيم و از آن سود ببريم و اوضاع خود رابا آن بسنجيم و از روى آن داورى كنيم، در غير اين صورت بايد بهاى اين نادانى را از خون و نداشتن استقرار و آرامش خويش بپردازيم.»
    غزالى در رابطه با اهميت بررسى داستان هاى قرآنى بيان مى دارد. «در حقيقت آنچه كه درگذشته روى داده است تنها مقصود و مطلوب صاحبان آن نيست، بلكه بر ما واجب است كه امروز بدان اهميت دهيم و از آن سود ببريم و اوضاع خود رابا آن بسنجيم و از روى آن داورى كنيم، در غير اين صورت بايد بهاى اين نادانى را از خون و نداشتن استقرار و آرامش خويش بپردازيم.»


    يكى از مسائل مطروحه در علوم قرآنى، مسئله شناخت سور مكى و مدنى است كه براى آنها ملاك و معيارهايى را ذكر نمودند شيخ غزالى از تعاريفى كه براى سور مكى و مدنى نمودند تعريفى جديدى ارائه نمى دهد و از ميان آنها تعريفى را انتخاب نمى كند به نظر ايشان، با تدبر در محتواى آيات و سوره هاى قرآن مى توان بر هر يك از آيات و سوره هاى مكى و مدنى ويژگيهاى خاصى را بر شمرد. از ويژگى هاى سور مكى مى توان دعوت به سوى خداوندى است كه آغاز از او و انجام بسوى اوست و همه بايد او را كه خداى يگانه است پرستش كنند. ويژگى ديگر سور مكى، بايد مشركان به وحشت مى افتادند، و ترس در دلشان جاى مى گرفت بنابراين سور مكى آنان را نسبت به سرنوشت بدشان هشدار مى دهد و تابلوهايى را از هلاكت ستمگران بواسطه عذاب خداوند برايشان به نمايش مى گذارد. پس سورمكى، در مقام اثبات توحيد خداوند، راستى و درستى وحى، قيام ساعت، وقوع رستاخيز، حشر و نشر و ثواب و عقاب برهان هاى تفصيلى مى آورند.
    يكى از مسائل مطروحه در علوم قرآنى، مسئله شناخت سور مكى و مدنى است كه براى آنها ملاك و معيارهايى را ذكر نمودند شيخ غزالى از تعاريفى كه براى سور مكى و مدنى نمودند تعريفى جديدى ارائه نمى دهد و از ميان آنها تعريفى را انتخاب نمى‌كند به نظر ايشان، با تدبر در محتواى آيات و سوره هاى قرآن مى توان بر هر يك از آيات و سوره هاى مكى و مدنى ويژگيهاى خاصى را بر شمرد. از ويژگى هاى سور مكى مى توان دعوت به سوى خداوندى است كه آغاز از او و انجام بسوى اوست و همه بايد او را كه خداى يگانه است پرستش كنند. ويژگى ديگر سور مكى، بايد مشركان به وحشت مى افتادند، و ترس در دلشان جاى مى گرفت بنابراين سور مكى آنان را نسبت به سرنوشت بدشان هشدار مى دهد و تابلوهايى را از هلاكت ستمگران بواسطه عذاب خداوند برايشان به نمايش مى گذارد. پس سورمكى، در مقام اثبات توحيد خداوند، راستى و درستى وحى، قيام ساعت، وقوع رستاخيز، حشر و نشر و ثواب و عقاب برهان هاى تفصيلى مى آورند.


    در فصل سوم كه به بحث روش تفسيرى غزالى می‌پردازد. مؤلف ادعا دارد كه با بررسى و استقراء در كتب و مؤلفات او روش او داراى قواعدى است كه نُه اعده براى او بيان مى كنند.
    در فصل سوم كه به بحث روش تفسيرى غزالى می‌پردازد. مؤلف ادعا دارد كه با بررسى و استقراء در كتب و مؤلفات او روش او داراى قواعدى است كه نُه اعده براى او بيان مى كنند.
    خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
    ضابطه چهارم، در تفسير قرآن از اسرائيليات بايد پرهيز نمود و اسرائيليات شامل تمام افسانه هاى كهنى است كه از گذشتگان وارد تفسير، حديث و تاريخ شده است و بايد با دقت، درست را از نادرست آنها باز شناسيم.  
    ضابطه چهارم، در تفسير قرآن از اسرائيليات بايد پرهيز نمود و اسرائيليات شامل تمام افسانه هاى كهنى است كه از گذشتگان وارد تفسير، حديث و تاريخ شده است و بايد با دقت، درست را از نادرست آنها باز شناسيم.  


    شيخ محمد غزالى در مقدمه ى كتاب «گامى به سوى تفسير موضوعى سوره هاى قرآن كريم» در مورد روش تفسيرى خود مى آورد: «هدف من اين بود كه تفسيرى موضوعى براى هر يك از سوره هاى كتاب گرانقدر ارائه كنم. تفسير موضوعى با تفسير وضعى متفاوت است. تفسير وضعى، يك آيه و يا دسته اى از آيات را در نظر مى گيرد و به توضيح و تشريح الفاظ و نحوه تجزيه و تركيب جملات و احكام آن می‌پردازد. در حالى كه تفسير موضوعى، همه سوره را يكجا مورد بررسى قرار داده، مى كوشد تا تصويرى كلى از آن ترسيم كند. اين تصوير ابتدا و انتهاى سوره را با هم در نظر مى گيرد و با شناخت روابط پنهانى اى كه تمام سوره را به هم مى پيوندد، ابتداى سوره را همچون مقدمه اى براى انتهاى سوره در نظر مى گيرد و انتهاى سوره را گواه و تصديق و تأييدى بر ابتداى آن و در ادامه مى آورد: اين تفسير موضوعى به هيچ وجه خواننده را از تفسير وضعى بى نياز نمى كند. بلكه اين تفسير تكميل كننده آن است.» و باز مى نويسد: «در اينجا معناى ديگرى هم براى تفسير موضوعى است كه به آن نپرداخته ام و آن پى گيرى يك موضوع در همه جاى قرآن و گردآورى و بيان آن در يك سبك و سياق نزديك به هم است كه بسيارى از مطالب از اين طريق و بر اين مبنا تبيين مى شود.»
    شيخ محمد غزالى در مقدمه ى كتاب «گامى به سوى تفسير موضوعى سوره هاى قرآن كريم» در مورد روش تفسيرى خود مى آورد: «هدف من اين بود كه تفسيرى موضوعى براى هر يك از سوره هاى كتاب گرانقدر ارائه كنم. تفسير موضوعى با تفسير وضعى متفاوت است. تفسير وضعى، يك آيه و يا دسته اى از آيات را در نظر مى گيرد و به توضيح و تشريح الفاظ و نحوه تجزيه و تركيب جملات و احكام آن می‌پردازد. در حالى كه تفسير موضوعى، همه سوره را يكجا مورد بررسى قرار داده، مى كوشد تا تصويرى كلى از آن ترسيم كند. اين تصوير ابتدا و انتهاى سوره را با هم در نظر مى گيرد و با شناخت روابط پنهانى اى كه تمام سوره را به هم مى پيوندد، ابتداى سوره را همچون مقدمه اى براى انتهاى سوره در نظر مى گيرد و انتهاى سوره را گواه و تصديق و تأييدى بر ابتداى آن و در ادامه مى آورد: اين تفسير موضوعى به هيچ وجه خواننده را از تفسير وضعى بى نياز نمى‌كند. بلكه اين تفسير تكميل كننده آن است.» و باز مى نويسد: «در اينجا معناى ديگرى هم براى تفسير موضوعى است كه به آن نپرداخته ام و آن پى گيرى يك موضوع در همه جاى قرآن و گردآورى و بيان آن در يك سبك و سياق نزديك به هم است كه بسيارى از مطالب از اين طريق و بر اين مبنا تبيين مى شود.»


    پس از توضيح مختصرى در رابطه با قواعد اوّل و دوّم روش تفسير شيخ، در رابطه با قاعده سوم ايشان معتقد است كه قرآن يك كتاب فنى نيست كه بر مقوله هاى مشخصى تقسيم شده باشد بلكه در چارچوب سبكى حيرت انگيز همه مقوله ها را در هم مى آميزد. نگريستن در هستى، تاريخ و واقعيّت، انسان را به سوى ايمان و توحيد سوق مى دهد و به تربيت مردم می‌پردازد. و در مورد تطبيق بين كتاب مسطور و كتاب منظور مى گويد: «موضوع قرآن انسان است و مبناى آيات، هستى است، و انسان ناچار بايد در قرآن، تدبر كند، و سنّت ها و قوانينى را كه بدون درك آنها آبادانى زمين تحقق نمى يابد، بشناسد. در مورد قاعده جمع بين عقل و نقل او در تفسير خود دائما بين آنها توازى برقرارى نمود و قائل بود كه نقل صريح هيچگاه با عقل صحيح مخالف نمى كند.
    پس از توضيح مختصرى در رابطه با قواعد اوّل و دوّم روش تفسير شيخ، در رابطه با قاعده سوم ايشان معتقد است كه قرآن يك كتاب فنى نيست كه بر مقوله هاى مشخصى تقسيم شده باشد بلكه در چارچوب سبكى حيرت انگيز همه مقوله ها را در هم مى آميزد. نگريستن در هستى، تاريخ و واقعيّت، انسان را به سوى ايمان و توحيد سوق مى دهد و به تربيت مردم می‌پردازد. و در مورد تطبيق بين كتاب مسطور و كتاب منظور مى گويد: «موضوع قرآن انسان است و مبناى آيات، هستى است، و انسان ناچار بايد در قرآن، تدبر كند، و سنّت ها و قوانينى را كه بدون درك آنها آبادانى زمين تحقق نمى يابد، بشناسد. در مورد قاعده جمع بين عقل و نقل او در تفسير خود دائما بين آنها توازى برقرارى نمود و قائل بود كه نقل صريح هيچگاه با عقل صحيح مخالف نمى‌كند.


    و در مورد قواعد اخير او در روش تفسيرش مى نويسد: «قرآن، امتى يكپارچه و هدفمند را مى شناسد، كه بر گرد هدف خويش مى چرخد و از هدايتها و رهنمودهاى آن، خيزش و انگيزش مى يابد. مى خواهيم به قرآن بازگرديم و طورى بدان بپردازيم كه محور زندگى مان شود. امت داراى قانون اساسى است.»
    و در مورد قواعد اخير او در روش تفسيرش مى نويسد: «قرآن، امتى يكپارچه و هدفمند را مى شناسد، كه بر گرد هدف خويش مى چرخد و از هدايتها و رهنمودهاى آن، خيزش و انگيزش مى يابد. مى خواهيم به قرآن بازگرديم و طورى بدان بپردازيم كه محور زندگى مان شود. امت داراى قانون اساسى است.»