المواقف: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '،ش' به '، ش') |
جز (جایگزینی متن - '،د' به '، د') |
||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
الموقف الاول في المقدمات:مؤلف در اين موقف وارد مقدمات كلام مىشود كه شامل شش مرصد مىباشد المرصد الاول:آنچه عرفا در علم كلام واجب است.اين مرصد از شش مقصد تشكيل شده است كه عبارتند از: تعريف علم كلام، موضوع علم كلام،فايده علم كلام، شرافت علم كلام، مسائل علم كلامو تسميه آن به علم كلام.المرصد الثانى:در تعريف مطلق علم مىباشد.المرصد الثالث در اين مرصد اقسام علم مورد كنكاش قرار مىگيرد كه شامل 4 مقصد است: تعريف علم، علم حادث، تصور و تصديق، آراء ضعيف.المرصد الرابع:دلايل علوم ضرورى را بررسى مىنمايد.المرصد الخامس:در بيان مطلوب علم كلام مىباشد كه مباحث آن در 10 مقصد بيان شده است:نظر صحيح، كيفيت افاده نظر صحيح براى علم، شرط نظر، معرفة الله، اولين واجب بر مكلف، نظر فاسد، اختلافات شروط علم، مغايرت علم با مدلول. | الموقف الاول في المقدمات:مؤلف در اين موقف وارد مقدمات كلام مىشود كه شامل شش مرصد مىباشد المرصد الاول:آنچه عرفا در علم كلام واجب است.اين مرصد از شش مقصد تشكيل شده است كه عبارتند از: تعريف علم كلام، موضوع علم كلام،فايده علم كلام، شرافت علم كلام، مسائل علم كلامو تسميه آن به علم كلام.المرصد الثانى:در تعريف مطلق علم مىباشد.المرصد الثالث در اين مرصد اقسام علم مورد كنكاش قرار مىگيرد كه شامل 4 مقصد است: تعريف علم، علم حادث، تصور و تصديق، آراء ضعيف.المرصد الرابع:دلايل علوم ضرورى را بررسى مىنمايد.المرصد الخامس:در بيان مطلوب علم كلام مىباشد كه مباحث آن در 10 مقصد بيان شده است:نظر صحيح، كيفيت افاده نظر صحيح براى علم، شرط نظر، معرفة الله، اولين واجب بر مكلف، نظر فاسد، اختلافات شروط علم، مغايرت علم با مدلول. | ||
المرصد السادس:طريق وصول به علم كلام كه در ضمن هشت مقصد بيان شده است: تحديد و تقسيم علم كلام، وجوب شناخت معرف قبل از معرف،أجلى بودن معرف از معرف، روشهاى استدلال،قياس،قويترين طريق اثبات مسائل كلام،قضاياى طريق | المرصد السادس:طريق وصول به علم كلام كه در ضمن هشت مقصد بيان شده است: تحديد و تقسيم علم كلام، وجوب شناخت معرف قبل از معرف،أجلى بودن معرف از معرف، روشهاى استدلال،قياس،قويترين طريق اثبات مسائل كلام،قضاياى طريق تصديق، دلايل عقلى و نقلى،جايگاه ادلۀ عقلى و نقلى. | ||
الموقف الثانى في الامور العامة:اين موقف شامل مباحث كلى از قبيل واجب،جوهر، عرض مىباشد كه شامل يك مقدمه و پنج مرصد است، مرصد اول در مورد وجود و عدم مىباشد كه خود مشتمل است بر هفت مقصد همچون تعريف وجود از حيث بديهى بودن، اشتراك معنوى وجود، رابطۀ وجود با ماهيت از حيث عينيت و يا زيادت آن بر وجود، وجود ذهنى، معدوم، شى بودن معدوم، اتحاد وجود و ماهيت، حال. | الموقف الثانى في الامور العامة:اين موقف شامل مباحث كلى از قبيل واجب،جوهر، عرض مىباشد كه شامل يك مقدمه و پنج مرصد است، مرصد اول در مورد وجود و عدم مىباشد كه خود مشتمل است بر هفت مقصد همچون تعريف وجود از حيث بديهى بودن، اشتراك معنوى وجود، رابطۀ وجود با ماهيت از حيث عينيت و يا زيادت آن بر وجود، وجود ذهنى، معدوم، شى بودن معدوم، اتحاد وجود و ماهيت، حال. | ||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
النوع الثالث:مسموعات در سه مقصد بيان مىشود كه عبارتند از:ماهيت صوت، كيفيت صوت وجود خارجى صوت.القسم الثانى:حروف در 4 مقصد بيان مىشود كه عبارتند از:ماهيت حروف اقسام حروف، ابتدا به ساكن، امكان جمع ساكنين.الفصل الثانى:كيفيات نفسانية در سه مقصد بيان مىشود كه عبارتند از: تعريف حيات، شرط حيات، تعريف مرگ. | النوع الثالث:مسموعات در سه مقصد بيان مىشود كه عبارتند از:ماهيت صوت، كيفيت صوت وجود خارجى صوت.القسم الثانى:حروف در 4 مقصد بيان مىشود كه عبارتند از:ماهيت حروف اقسام حروف، ابتدا به ساكن، امكان جمع ساكنين.الفصل الثانى:كيفيات نفسانية در سه مقصد بيان مىشود كه عبارتند از: تعريف حيات، شرط حيات، تعريف مرگ. | ||
النوع الثانى:علم در 14 مقصد بيان مىشود كه عبارتند از:نسبت مخصوص عالم و معلوم، تعلق علم واحد به دو معلوم،جهل مركب، مباحث پيرامون جهل مركب، حواس پنجگانه،صورتهاى عقلى، علم تفصيلى و اجمالى، علم بالفعل و بالقوه، علم فعلى، مراتب عقل، اطلاقات عقل، تعلق دو علم به دو | النوع الثانى:علم در 14 مقصد بيان مىشود كه عبارتند از:نسبت مخصوص عالم و معلوم، تعلق علم واحد به دو معلوم،جهل مركب، مباحث پيرامون جهل مركب، حواس پنجگانه،صورتهاى عقلى، علم تفصيلى و اجمالى، علم بالفعل و بالقوه، علم فعلى، مراتب عقل، اطلاقات عقل، تعلق دو علم به دو معقول، دگرگونى علم نظرى به علم ضرورى و بالعكس، استناد علم ضرورى به علم نظرى. | ||
النوع الثالث:اراده در 7 مقصد بيان مىشود كه عبارتند از: تعريف اراده، ارادۀ قديم، عدم اشتراط اراده به اعتقاد نفع، مغايرت اراده با شهوت، مغايرت اراده با تمنى،قول اشعرى در اراده، اراده و رابطه او با ذات متعلق. | النوع الثالث:اراده در 7 مقصد بيان مىشود كه عبارتند از: تعريف اراده، ارادۀ قديم، عدم اشتراط اراده به اعتقاد نفع، مغايرت اراده با شهوت، مغايرت اراده با تمنى،قول اشعرى در اراده، اراده و رابطه او با ذات متعلق. | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
الفصل الثالث:كيفيات مخصوص به كميات در دو مقصد بيان مىشود كه عبارتند از:كيفيات مخصوص كميات، خط.المرصد الرابع:مقولات نسبى در يك مقدمه و دو فصل كه عبارتند از:مقولات نسبى كه در خارج موجود هستند، اكوان در هفت مقصد بيان مىشود كه عبارتند از: تعريف مقولات نسبى، انواع كون،ضرورى بودن وجود كون، حركت جواهر،جوهر فرد، تضاد اكوان، اختلافات معتزله در اكوان. | الفصل الثالث:كيفيات مخصوص به كميات در دو مقصد بيان مىشود كه عبارتند از:كيفيات مخصوص كميات، خط.المرصد الرابع:مقولات نسبى در يك مقدمه و دو فصل كه عبارتند از:مقولات نسبى كه در خارج موجود هستند، اكوان در هفت مقصد بيان مىشود كه عبارتند از: تعريف مقولات نسبى، انواع كون،ضرورى بودن وجود كون، حركت جواهر،جوهر فرد، تضاد اكوان، اختلافات معتزله در اكوان. | ||
الفصل الثانى:مبحث«اين» در سيزده مقصد بيان مىشود كه عبارتند از:حركت و سكون جسم، نظر [[ارسطو]] در تعريف حركت، اختلاف حكماء در اينكه حركت از مقولات است يا نه، علت حركت طبيعى، مقتضيات ششگانه حركت، لوازم مقتضيات ششگانه حركت، انواع حركت از جهت تضاد، لوازم تضاد حركت، اقسام حركت بعنوان كم بالعرض، محرك، حركت از جهت سرعت زمانى و ملازمات آن، علت كندى | الفصل الثانى:مبحث«اين» در سيزده مقصد بيان مىشود كه عبارتند از:حركت و سكون جسم، نظر [[ارسطو]] در تعريف حركت، اختلاف حكماء در اينكه حركت از مقولات است يا نه، علت حركت طبيعى، مقتضيات ششگانه حركت، لوازم مقتضيات ششگانه حركت، انواع حركت از جهت تضاد، لوازم تضاد حركت، اقسام حركت بعنوان كم بالعرض، محرك، حركت از جهت سرعت زمانى و ملازمات آن، علت كندى حركت، دو حركت مستقيم. المرصد الخامس:مبحث اضافه در پنج مقصد بيان مىشود كه عبارتند از:ابوت، خواص مضاف، عدم استقلال اضافه، تقسيمات اضافه، اقسام مضاف از جهت تقدم و تأخر. | ||
الموقف الرابع:موضوع جواهر در يك مقدمه و چهار مرصد بيان مىشود كه عبارتند از:مقدمه در تعريف جواهر و المرصد الاول:جسم در دو فصل بيان مىشود كه عبارتند از:حقيقت و اجزاء جسم در هشت مقصد مىباشد كه شامل: تعريف جسم، رابطه جسم و اعراض مجتمه، تقسيمات جسم به اعتبار تركيب و | الموقف الرابع:موضوع جواهر در يك مقدمه و چهار مرصد بيان مىشود كه عبارتند از:مقدمه در تعريف جواهر و المرصد الاول:جسم در دو فصل بيان مىشود كه عبارتند از:حقيقت و اجزاء جسم در هشت مقصد مىباشد كه شامل: تعريف جسم، رابطه جسم و اعراض مجتمه، تقسيمات جسم به اعتبار تركيب و بساطت، دلايل متكلمين بر وجود جسم، دلايل حكماء بر اينكه جسم بسيط واحد متصل في نفسه است، اجسام بسيط لطيف، هيولى و صورت، تفريعات هيولى. | ||
الفصل الثانى:جسم طبيعى در يك مقدمه و پنج قسم بيان مىشود كه عبارتند از:افلاك در شش مقصد بيان مىشود كه شامل: تعداد افلاك، اثبات محدود بودن جسم در جهات مختلف،فلكهاى ثابت،فلك خورشيد،فلك قمر. | الفصل الثانى:جسم طبيعى در يك مقدمه و پنج قسم بيان مىشود كه عبارتند از:افلاك در شش مقصد بيان مىشود كه شامل: تعداد افلاك، اثبات محدود بودن جسم در جهات مختلف،فلكهاى ثابت،فلك خورشيد،فلك قمر. | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
القسم الثانى:كواكب مضىء در پنج مقصد بيان مىشود كه عبارتند از:هلال ماه، خسوف ماه، كسوف خورشيد، محو قمر، مجرة. | القسم الثانى:كواكب مضىء در پنج مقصد بيان مىشود كه عبارتند از:هلال ماه، خسوف ماه، كسوف خورشيد، محو قمر، مجرة. | ||
القسم الثالث:عناصر در سيزده مقصد بيان مىشود كه شامل:نظر حكماء متاخر در وجود عناصر چهارگانه، طول زمين، آب، وضعيت جغرافيايى زمين، اندازه زمين، سكون | القسم الثالث:عناصر در سيزده مقصد بيان مىشود كه شامل:نظر حكماء متاخر در وجود عناصر چهارگانه، طول زمين، آب، وضعيت جغرافيايى زمين، اندازه زمين، سكون زمين، دائره نصف النهار، سبب ايجاد صبح، بلندى و كوتاهى سطح زمين، اثرات كوهها بر باد و جو زمين، كون و فساد عناصر اربعه، عناصر اربعه از حيث تركيب، طبقات عناصر هفتگانه. | ||
القسم الرابع:مركبات ممزوجة در سه فصل بيان مىشود كه عبارتند از:مبحث مزاج در دو مقصد شامل:ارتباط با صورت جسمى، اقسام مزاج، عناصر معادن در فصل دوم بيان مىشود فلزات هفتگانه،فلزات جامد،فلزات مايع. | القسم الرابع:مركبات ممزوجة در سه فصل بيان مىشود كه عبارتند از:مبحث مزاج در دو مقصد شامل:ارتباط با صورت جسمى، اقسام مزاج، عناصر معادن در فصل دوم بيان مىشود فلزات هفتگانه،فلزات جامد،فلزات مايع. | ||
خط ۱۶۲: | خط ۱۶۲: | ||
3-تعصبات بىجا: | 3-تعصبات بىجا: | ||
مؤلف در مباحث امامت بيشتر از آنكه كلماتش را براساس استدلال منطقى بيان كند براساس تعصبات فرقهاى بيان نموده است.او در تفضيل دادن خلفا مخصوصا ابوبكر بر امير مومنان على(ع) | مؤلف در مباحث امامت بيشتر از آنكه كلماتش را براساس استدلال منطقى بيان كند براساس تعصبات فرقهاى بيان نموده است.او در تفضيل دادن خلفا مخصوصا ابوبكر بر امير مومنان على(ع)، دلايل متقنى را كه شيعه بر نصب امامت از جانب نص پيغمبر (مانند غدير خم و آيه التطهير و...) و موارد اشتباههاى تاريخى ابوبكر چه قبل از اسلام كه در حالت كفر بوده و چه بعد از اسلام، مانند غصب فدك و عفو خالد بن وليد قاتل مالك بن نويره (او كسى بود كه بعد از قتل اين مسلمان در همان شب با همسر او جمع شد)همه را با رديههاى پوچ جواب مىدهد.مثلا در مورد عفو خالد مىگويد: فأنّه نقل انّ خالدا انما قتل مالكا لأنه ارتد و ردّ على قومه صدقاتهم لما بلغه وفاة رسول الله و خاطب خالدا بأنه مات صاحبك فعلم خالد قصده أنه ليس صاحبا له فتيقن ردته (هنگامى كه مالك صدقات قوم را بعد از وفات پيغمبر برگرداند و به خالد گفت صاحب تو مرده و خالد يقين كرد او مرتد شده است) و يا در مورد تزويج زن او مىگويد: | ||
فلعلّها كانت مطلقة قد انقضت عدتها الاّ انها كانت محبوسة عنده (شايد زن او مطلقه گرديده و در خانه او محبوس شده است)[2].با اين احتمالات بعيد مىخواهد خطاهاى مسلم ابوبكر را ترميم كند و همچنين در قضيه غدير خم بعد از نقل روايت چنين مىگويد:الجواب مع صحة الحديث و دعوى الضرورة في العلم بصحته لكونه متواترا مكابرة كيف و لم ينقله اكثر اصحاب الحديث كالبخارى و مسلم و...و لأن عليا لم يكن يوم الغدير مع النبى فانه كان باليمن اولا.اصل حديث را كه از روايات صحيحه و متواتره است زير سئوال مىبرد و اين سخن كه على(ع)در روز غدير در يمن بوده را نيز جزء ادلۀ كذب حديث مىشمرد،[3] | فلعلّها كانت مطلقة قد انقضت عدتها الاّ انها كانت محبوسة عنده (شايد زن او مطلقه گرديده و در خانه او محبوس شده است)[2].با اين احتمالات بعيد مىخواهد خطاهاى مسلم ابوبكر را ترميم كند و همچنين در قضيه غدير خم بعد از نقل روايت چنين مىگويد:الجواب مع صحة الحديث و دعوى الضرورة في العلم بصحته لكونه متواترا مكابرة كيف و لم ينقله اكثر اصحاب الحديث كالبخارى و مسلم و...و لأن عليا لم يكن يوم الغدير مع النبى فانه كان باليمن اولا.اصل حديث را كه از روايات صحيحه و متواتره است زير سئوال مىبرد و اين سخن كه على(ع)در روز غدير در يمن بوده را نيز جزء ادلۀ كذب حديث مىشمرد،[3] |