ابن عدیم، عمر بن احمد: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - 'الدين' به ' الدين')
    جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
    خط ۳۶: خط ۳۶:




    '''كمال‌ الدين ابوالقاسم عمر بن احمد بن هبة الله بن عبدالعزيز بن ابى جرادة معروف به ابن عديم عقيلى حلبى'''، از تاريخ‌نگاران و محدثين قرن ششم و هفتم هجرى است. نسب وى به صحابى [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] ، ابوالجرادة مى‌رسد. خانواده وى خانواده‌اى صاحب‌نام در حلب بوده‌اند. [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] درباره آنان مى‌گويد: «بيت ابى جرادة، بيتى مشهور در حلب است. اديبان، شاعران، فقيهان، زاهدان، عابدان، قاضيان در اين خانواده به چشم مى‌خورند و فضل و دانش را به ارث مى‌برند. (معجم الادباء، ج 5، ص 16).
    '''كمال‌ الدين ابوالقاسم عمر بن احمد بن هبة الله بن عبدالعزيز بن ابى جرادة معروف به ابن عديم عقيلى حلبى'''، از تاريخ‌نگاران و محدثين قرن ششم و هفتم هجرى است. نسب وى به صحابى [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]]، ابوالجرادة مى‌رسد. خانواده وى خانواده‌اى صاحب‌نام در حلب بوده‌اند. [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] درباره آنان مى‌گويد: «بيت ابى جرادة، بيتى مشهور در حلب است. اديبان، شاعران، فقيهان، زاهدان، عابدان، قاضيان در اين خانواده به چشم مى‌خورند و فضل و دانش را به ارث مى‌برند. (معجم الادباء، ج 5، ص 16).


    كمال‌ الدين ابن عديم، در ذى‌حجه سال 588ق (1192م)، در حلب ديده به جهان گشود. در هفت سالگى به مكتب رفت و در نه سالگى قرآن را ختم كرد و با پا نهادن به سن ده سالگى به آموختن ديگر علوم پرداخت. نقل است كه پدرش خطى ناخوش داشت و ازاين‌رو پسرش را به فراگيرى خط تشويق مى‌نمود. وى نيز با علاقه، به آموزش اين فن پرداخت؛ به‌گونه‌اى كه [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]]، خط او را با خط ابن مقله مقايسه مى‌كند. (معجم الادباء، ج 16، ص 42).
    كمال‌ الدين ابن عديم، در ذى‌حجه سال 588ق (1192م)، در حلب ديده به جهان گشود. در هفت سالگى به مكتب رفت و در نه سالگى قرآن را ختم كرد و با پا نهادن به سن ده سالگى به آموختن ديگر علوم پرداخت. نقل است كه پدرش خطى ناخوش داشت و ازاين‌رو پسرش را به فراگيرى خط تشويق مى‌نمود. وى نيز با علاقه، به آموزش اين فن پرداخت؛ به‌گونه‌اى كه [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]]، خط او را با خط ابن مقله مقايسه مى‌كند. (معجم الادباء، ج 16، ص 42).