قرة العيون: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
    جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
    خط ۸۷: خط ۸۷:
    #استاد آشتيانى با انتقاد از برخى از متكلمان كه در تفسير آيه كريمه ''' «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ» '''، دچار تكلف شده و به‌واسطه غفلت از سرّ حقيقت احاطه قيومى حق، گفته‌اند: «مراد از معيت واجب با ممكنات، معيت علمى است نه معيت عينى و خارجى»، افزوده است كه: «آنان خيال كرده‌اند، احاطه حق و معيت وجود مطلق با ممكنات، مستلزم حلول و اتحاد اوست با ممكنات، درحالى‌كه حق اول به حسب وجود مقوم اشياست و به‌واسطه غفلت از سر اين امر و عدم تعقل توحيد وجودى و عدم درك آن از راه ذوق سليم و نرسيدن به حقيقت آن از طريق كشف تام و صحيح به ارشاد مرشد معصوم منصوص از ولى كامل و يا نبى خاتم، جمع كثيرى از اهل نظر و بهرى از مدعيان كشف، به هلاك ابدى و شقاء دائمى گرفتار شده و بعضى در ورطه اباحه افتاده‌اند؛ چون به زعم خود، وجود را واحد ديده و از سرّ وحدت اطلاقى جامع ظاهر و مظهر غافل مانده‌اند... موحد حقيقى بايد جامع بين جمع و فرق باشد...» <ref>همان، 153 - 155، پاورقى 2</ref>.
    #استاد آشتيانى با انتقاد از برخى از متكلمان كه در تفسير آيه كريمه ''' «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ» '''، دچار تكلف شده و به‌واسطه غفلت از سرّ حقيقت احاطه قيومى حق، گفته‌اند: «مراد از معيت واجب با ممكنات، معيت علمى است نه معيت عينى و خارجى»، افزوده است كه: «آنان خيال كرده‌اند، احاطه حق و معيت وجود مطلق با ممكنات، مستلزم حلول و اتحاد اوست با ممكنات، درحالى‌كه حق اول به حسب وجود مقوم اشياست و به‌واسطه غفلت از سر اين امر و عدم تعقل توحيد وجودى و عدم درك آن از راه ذوق سليم و نرسيدن به حقيقت آن از طريق كشف تام و صحيح به ارشاد مرشد معصوم منصوص از ولى كامل و يا نبى خاتم، جمع كثيرى از اهل نظر و بهرى از مدعيان كشف، به هلاك ابدى و شقاء دائمى گرفتار شده و بعضى در ورطه اباحه افتاده‌اند؛ چون به زعم خود، وجود را واحد ديده و از سرّ وحدت اطلاقى جامع ظاهر و مظهر غافل مانده‌اند... موحد حقيقى بايد جامع بين جمع و فرق باشد...» <ref>همان، 153 - 155، پاورقى 2</ref>.
    #استاد آشتيانى يادآور شده است كه مقصود عارفان از عدم تغاير بالذات، نفى تباين عزلى است از مراتب وجود، نه نفى تحقق خلق بالمره، چون كثرت در ذات وجود و تباين در اصل هستى محال است و از طرفى بالضروره تعدد نيز ثابت است، ناچار بين اصل وجود و مظاهر آن، تباين وصفى است و... مراد آن است كه اعتبار جهت خلقى ناشى از تجلى اصل است در كسوت فرع و اصل و فرع به يك وجود و بلكه به وجودى واحد متحققند كه اين وجود در مقام غيب حق و به اعتبار تنزل و ظهور حق است و چون وحدت وجود اطلاقى است منافات با كثرت ندارد و نفى كثرت على الاطلاق عين نفى حق واجب است... و مراد آن است كه، ظاهر حق باطن است و مظهر نيز از خارج به آن منضم نشده است تا غير حق مؤثر در وجود باشد، بلكه مظهر از نفس اظهار و ايجاد حق به لحاظ حصول اضافه اشراقى از نور الأنوار حاصل شده است... <ref>ص 182، پاورقى 2</ref>.
    #استاد آشتيانى يادآور شده است كه مقصود عارفان از عدم تغاير بالذات، نفى تباين عزلى است از مراتب وجود، نه نفى تحقق خلق بالمره، چون كثرت در ذات وجود و تباين در اصل هستى محال است و از طرفى بالضروره تعدد نيز ثابت است، ناچار بين اصل وجود و مظاهر آن، تباين وصفى است و... مراد آن است كه اعتبار جهت خلقى ناشى از تجلى اصل است در كسوت فرع و اصل و فرع به يك وجود و بلكه به وجودى واحد متحققند كه اين وجود در مقام غيب حق و به اعتبار تنزل و ظهور حق است و چون وحدت وجود اطلاقى است منافات با كثرت ندارد و نفى كثرت على الاطلاق عين نفى حق واجب است... و مراد آن است كه، ظاهر حق باطن است و مظهر نيز از خارج به آن منضم نشده است تا غير حق مؤثر در وجود باشد، بلكه مظهر از نفس اظهار و ايجاد حق به لحاظ حصول اضافه اشراقى از نور الأنوار حاصل شده است... <ref>ص 182، پاورقى 2</ref>.
    #همچنين به نظر استاد آشتيانى، نقدهايى بر نويسنده ([[نراقی، مهدی بن ابی‌ذر|ملا محمدمهدى نراقى]]) وارد است، از آن جمله بر طبق بيان ايشان، علامه نراقى در بحث «وحدت وجود» اشتباه كرده و دو مقام از وجود را با يكديگر درآميخته است؛ «چون مورد كلام و بحث آن است كه آيا مى‌شود شيء واحد، هم ظاهر و هم مظهر باشد؟... حق به ذات و نفس خود متعين است، ولى اين معنا مانع از آن نيست كه با ديگر تعينات جمع شود، ولى مؤلف علامه آن را منافى قواعد توحيد دانسته است و گمان كرده است كه با اين سخن، كثرت خلقى نفى مى‌شود و وجود ممكن، عين وجود واجب شمرده مى‌شود. بايد توجه داشت اين سخن اشاره به توحيد وجودى است و به حسب لب، اين همان قاعده بسيط الحقيقة است... <ref>همان، پاورقى ص 219 - 221</ref>. استاد آشتيانى به آيات ناظر به تشبيه و تمثيل مانند ''' «إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ. ..» ''' <ref>فتح: 10</ref> و ''' «وَ مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمَى...» ''' <ref>انفال: 17</ref> و... استناد كرده است.
    #همچنين به نظر استاد آشتيانى، نقدهايى بر نويسنده ([[نراقی، مهدی بن ابی‌ذر|ملا محمدمهدى نراقى]]) وارد است، از آن جمله بر طبق بيان ايشان، علامه نراقى در بحث «وحدت وجود» اشتباه كرده و دو مقام از وجود را با يكديگر درآميخته است؛ «چون مورد كلام و بحث آن است كه آيا مى‌شود شيء واحد، هم ظاهر و هم مظهر باشد؟... حق به ذات و نفس خود متعين است، ولى اين معنا مانع از آن نيست كه با ديگر تعينات جمع شود، ولى مؤلف علامه آن را منافى قواعد توحيد دانسته است و گمان كرده است كه با اين سخن، كثرت خلقى نفى مى‌شود و وجود ممكن، عين وجود واجب شمرده مى‌شود. بايد توجه داشت اين سخن اشاره به توحيد وجودى است و به حسب لب، اين همان قاعده بسيط الحقيقة است... <ref>همان، پاورقى ص 219 - 221</ref>. استاد آشتيانى به آيات ناظر به تشبيه و تمثيل مانند ''' «إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ...» ''' <ref>فتح: 10</ref> و ''' «وَ مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمَى...» ''' <ref>انفال: 17</ref> و... استناد كرده است.
    #شايسته است كه به اين نكته مهم توجه شود كه استاد [[آشتیانی، جلال‎‌الدین|سيد جلال‌الدين آشتيانى]] يكى از مهم‌ترين صاحب‌نظران در حوزه فلسفه و عرفان اسلامى است و بنابراين مقدمه و تعليقات ايشان نيز همانند متن مطالب حكيم بزرگ اخلاقى [[نراقی، مهدی بن ابی‌ذر|ملا محمدمهدى نراقى]]، دقيق و عميق و خواندنى است و نبايد مورد غفلت قرار گيرد. در مقدمه و تعليقات استاد آشتيانى اطلاعات ارزنده‌اى وجود دارد كه افزون بر ارزش كلامى، فلسفى و عرفانى از نظر تاريخ كلام، فلسفه و عرفان نيز قابل توجه و بس خواندنى است.
    #شايسته است كه به اين نكته مهم توجه شود كه استاد [[آشتیانی، جلال‎‌الدین|سيد جلال‌الدين آشتيانى]] يكى از مهم‌ترين صاحب‌نظران در حوزه فلسفه و عرفان اسلامى است و بنابراين مقدمه و تعليقات ايشان نيز همانند متن مطالب حكيم بزرگ اخلاقى [[نراقی، مهدی بن ابی‌ذر|ملا محمدمهدى نراقى]]، دقيق و عميق و خواندنى است و نبايد مورد غفلت قرار گيرد. در مقدمه و تعليقات استاد آشتيانى اطلاعات ارزنده‌اى وجود دارد كه افزون بر ارزش كلامى، فلسفى و عرفانى از نظر تاريخ كلام، فلسفه و عرفان نيز قابل توجه و بس خواندنى است.
    #مخاطبان كتاب حاضر، از متخصصان و استادان كلام، فلسفه و عرفان اسلامى هستند و نمى‌توان آن را متن آموزشى شمرد و در نتيجه زبان و بيان استاد نيز به‌هيچ‌وجه متناسب عموم نيست و همانند ديگر آثار استاد آشتيانى، متنى پژوهشى و فنى و اصطلاحى است. زبان مقدمه و تعليقات استاد آشتيانى، دوگانه و تركيبى از عربى و فارسى است كه در حوزه‌هاى علوم اسلامى رايج است.
    #مخاطبان كتاب حاضر، از متخصصان و استادان كلام، فلسفه و عرفان اسلامى هستند و نمى‌توان آن را متن آموزشى شمرد و در نتيجه زبان و بيان استاد نيز به‌هيچ‌وجه متناسب عموم نيست و همانند ديگر آثار استاد آشتيانى، متنى پژوهشى و فنى و اصطلاحى است. زبان مقدمه و تعليقات استاد آشتيانى، دوگانه و تركيبى از عربى و فارسى است كه در حوزه‌هاى علوم اسلامى رايج است.

    نسخهٔ ‏۱۰ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۱:۴۴

    قره العیون
    نام کتاب قره العیون
    نام های دیگر کتاب
    پدیدآورندگان نراقی، حسن (محقق)

    نراقی، مهدی بن ابی‌ذر (نويسنده)

    آشتیانی، جلال‎‌الدین (مصحح)

    زبان فارسی
    کد کنگره ‏BBR‎‏ ‎‏1261‎‏ ‎‏/‎‏ق‎‏4
    موضوع فلسفه اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14

    هستی شناسی (فلسفه اسلامی)

    ناشر دانشگاه فردوسی مشهد
    مکان نشر مشهد مقدس - ایران
    سال نشر 1398 هـ.ق
    کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE13597AUTOMATIONCODE


    معرفى اجمالى

    قرة العيون، از آثار حكيم بزرگ اخلاقى ملا محمدمهدى نراقى (نراق 1128 - 1209ق، كاشان) است كه با پيشگفتارى از آقاى حسن نراقى و همچنين مقدمه، تصحيح و تعليقات مفصل و ارزشمند حكيم گران‌قدر استاد سيد جلال‌الدين آشتيانى (آشتيان 1304ش - 1384ش، مشهد) انتشار يافته است. موضوع اصلى كتاب، بحث «اصالت ماهيت يا وجود» و مباحث مرتبط با آن و همچنين بحث جنجالى و سرنوشت‌ساز «وحدت وجود» است. مخاطبان اين اثر، متخصصان و آشنايان با كلام، فلسفه و عرفان اسلامى هستند و مى‌توان گفت كه از نظر روش بيان و چگونگى عبارات عربى و فارسى، متعلق به نسل‌هاى قبل از ماست و براى نسل حاضر چندان آسان و مفهوم نيست.

    ساختار

    اين كتاب مختصر از چهارده مبحث به ترتيب ذيل تشكيل شده است:

    الف) نقل اختلافى كه در حقيقت وجود واقع شده و اينكه موجوديت اشياء به سبب چيست؟؛

    ب) در اينكه وجود مطلق، ثبوت و تصورش بديهى است و وجود، مشترك معنوى بين اشياء است؛

    ج) وجود مطلق زائد بر ماهيت است؛

    د) وجود بر افرادش به‌صورت تشكيكى حمل مى‌شود؛

    ه) وجود مطلق جنس نيست؛

    و) وجود، حقيقت عينى دارد و همان اصل در تحقق است نه ماهيت؛

    ز) مجعول بالذات، وجود است نه ماهيت؛

    ح) تشخص وجودات، به سبب چيست؟

    ط) ممكنات، موجودات متعدد و متكثرى هستند؛

    ى) ذات اقدس الهى، با قطع نظر از همه مظاهر، تحقق بالفعل خارجى دارد؛

    ك) بطلان مذهب متكلمان و دفع اشكالاتى كه بر حكيمان شده است؛

    ل) مذهب ذوق المتألهين باطل است؛

    م) تفصيل قول در وحدت وجود و بررسى اقوال؛

    ن) نتيجه‌گيرى از مطالب گذشته.

    گزارش محتوا

    در باره روش و محتواى اين اثر ارزنده چند نكته گفتنى است:

    1. استاد آشتيانى در مقدمه‌اش يادآور شده است كه يكى از آثار نفيس نراقى در حكمت الهى، كتاب مختصر او به نام «قرة العيون» است كه آن را براى تدريس در دانشكده انتخاب كرده‌ام و با تحرير و تقرير مسائل كتاب به زبان فارسى و تشريح بعضى از مشكلات و تذكر برخى از نكات لازم، كار را قدرى بر دانشجوى دوره ليسانس و مراحل بعد از ليسانس آسان كرده و كليه مآخذ رساله را نشان داده و نيز در نحوه سير افكار فلسفى و عرفانى مطالبى نوشته‌ام، تا سهم متأخران و روش و ارزش افكار علمى و زحماتى كه در تحرير و ترويج مبانى علمى متحمل شده‌اند معلوم و مشهور گردد. علامه نراقى از مجتهدين بزرگ عصر خود و از مراجع و زعماى دين و داراى محضر ترافع و قضا بود. مؤلفين كتب فقهى به آثار او توجه نموده‌اند. با اين وصف در حكمت و فلسفه الهى نيز داراى مقام شامخى است و اين رساله را بايد با ترجمه و شرح مختصر به فارسى در دسترس دانشجو قرار داد و آن را وسيله و مدخل قرار داد جهت رجوع به كتب مفصله [۱].
    2. استاد آشتيانى در انتقاد بر مطلب مؤلف در باره فناء نوشته است: مصنف علامه از فناء، علمى از كلمات محققان فهميده‌اند؛ در حالتى كه اصل وجود به حق راجع و قائم است و مراتب وجودى، امرى جز تشأن حق نيست و جان كلام در اينجاست كه وجود واحد شخصى است و مراتب مطلقا ندارد و از تفنن در تجليات حق توهم شده است كه مظاهر وجودى داراى حقيقت و واقعيتند جدا از جلوه حق و گمان شده است كه وجود امكانى اگرچه از ناحيه علت كل باشد، داراى مرتبه از وجودست و صدرالمتألهين نيز در اين مقام گاهى جانب مراتب را تقويت كرده است و گاهى به تشكيك مظاهر متمايل شده است و آن جناب در مقام شهود، كثرت را اعتبارى ديده است، ولى در مقام اثبات آن با برهان در تنگنا افتاده است... [۲].
    3. استاد آشتيانى با انتقاد از برخى از متكلمان كه در تفسير آيه كريمه «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ» ، دچار تكلف شده و به‌واسطه غفلت از سرّ حقيقت احاطه قيومى حق، گفته‌اند: «مراد از معيت واجب با ممكنات، معيت علمى است نه معيت عينى و خارجى»، افزوده است كه: «آنان خيال كرده‌اند، احاطه حق و معيت وجود مطلق با ممكنات، مستلزم حلول و اتحاد اوست با ممكنات، درحالى‌كه حق اول به حسب وجود مقوم اشياست و به‌واسطه غفلت از سر اين امر و عدم تعقل توحيد وجودى و عدم درك آن از راه ذوق سليم و نرسيدن به حقيقت آن از طريق كشف تام و صحيح به ارشاد مرشد معصوم منصوص از ولى كامل و يا نبى خاتم، جمع كثيرى از اهل نظر و بهرى از مدعيان كشف، به هلاك ابدى و شقاء دائمى گرفتار شده و بعضى در ورطه اباحه افتاده‌اند؛ چون به زعم خود، وجود را واحد ديده و از سرّ وحدت اطلاقى جامع ظاهر و مظهر غافل مانده‌اند... موحد حقيقى بايد جامع بين جمع و فرق باشد...» [۳].
    4. استاد آشتيانى يادآور شده است كه مقصود عارفان از عدم تغاير بالذات، نفى تباين عزلى است از مراتب وجود، نه نفى تحقق خلق بالمره، چون كثرت در ذات وجود و تباين در اصل هستى محال است و از طرفى بالضروره تعدد نيز ثابت است، ناچار بين اصل وجود و مظاهر آن، تباين وصفى است و... مراد آن است كه اعتبار جهت خلقى ناشى از تجلى اصل است در كسوت فرع و اصل و فرع به يك وجود و بلكه به وجودى واحد متحققند كه اين وجود در مقام غيب حق و به اعتبار تنزل و ظهور حق است و چون وحدت وجود اطلاقى است منافات با كثرت ندارد و نفى كثرت على الاطلاق عين نفى حق واجب است... و مراد آن است كه، ظاهر حق باطن است و مظهر نيز از خارج به آن منضم نشده است تا غير حق مؤثر در وجود باشد، بلكه مظهر از نفس اظهار و ايجاد حق به لحاظ حصول اضافه اشراقى از نور الأنوار حاصل شده است... [۴].
    5. همچنين به نظر استاد آشتيانى، نقدهايى بر نويسنده (ملا محمدمهدى نراقى) وارد است، از آن جمله بر طبق بيان ايشان، علامه نراقى در بحث «وحدت وجود» اشتباه كرده و دو مقام از وجود را با يكديگر درآميخته است؛ «چون مورد كلام و بحث آن است كه آيا مى‌شود شيء واحد، هم ظاهر و هم مظهر باشد؟... حق به ذات و نفس خود متعين است، ولى اين معنا مانع از آن نيست كه با ديگر تعينات جمع شود، ولى مؤلف علامه آن را منافى قواعد توحيد دانسته است و گمان كرده است كه با اين سخن، كثرت خلقى نفى مى‌شود و وجود ممكن، عين وجود واجب شمرده مى‌شود. بايد توجه داشت اين سخن اشاره به توحيد وجودى است و به حسب لب، اين همان قاعده بسيط الحقيقة است... [۵]. استاد آشتيانى به آيات ناظر به تشبيه و تمثيل مانند «إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ...» [۶] و «وَ مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمَى...» [۷] و... استناد كرده است.
    6. شايسته است كه به اين نكته مهم توجه شود كه استاد سيد جلال‌الدين آشتيانى يكى از مهم‌ترين صاحب‌نظران در حوزه فلسفه و عرفان اسلامى است و بنابراين مقدمه و تعليقات ايشان نيز همانند متن مطالب حكيم بزرگ اخلاقى ملا محمدمهدى نراقى، دقيق و عميق و خواندنى است و نبايد مورد غفلت قرار گيرد. در مقدمه و تعليقات استاد آشتيانى اطلاعات ارزنده‌اى وجود دارد كه افزون بر ارزش كلامى، فلسفى و عرفانى از نظر تاريخ كلام، فلسفه و عرفان نيز قابل توجه و بس خواندنى است.
    7. مخاطبان كتاب حاضر، از متخصصان و استادان كلام، فلسفه و عرفان اسلامى هستند و نمى‌توان آن را متن آموزشى شمرد و در نتيجه زبان و بيان استاد نيز به‌هيچ‌وجه متناسب عموم نيست و همانند ديگر آثار استاد آشتيانى، متنى پژوهشى و فنى و اصطلاحى است. زبان مقدمه و تعليقات استاد آشتيانى، دوگانه و تركيبى از عربى و فارسى است كه در حوزه‌هاى علوم اسلامى رايج است.

    پانويس

    1. قرة العيون، ص 54 - 55
    2. همان، ص 123 - 124، پاورقى 1
    3. همان، 153 - 155، پاورقى 2
    4. ص 182، پاورقى 2
    5. همان، پاورقى ص 219 - 221
    6. فتح: 10
    7. انفال: 17

    منابع مقاله

    قرة العيون، ملا محمدمهدى نراقى، با تعليق و تصحيح و مقدمه استاد سيد جلال‌الدين آشتيانى و پيشگفتار حسن نراقى، انتشارات دانشگاه فردوسى مشهد و انجمن حكمت و فلسفه ايران، چاپ اول، تهران 1357ش.


    پیوندها

    مطالعه کتاب قره العیون در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور