۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ابو ' به ' ابو') |
جز (جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد') |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class='wikiInfo'> | <div class='wikiInfo'> | ||
[[پرونده:NUR11067.jpg|بندانگشتی|سهروردی، | [[پرونده:NUR11067.jpg|بندانگشتی|سهروردی، عبدالقاهر بن عبدالله]] | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | ||
|- | |- | ||
! نام!! data-type='authorName'|سهروردی، | ! نام!! data-type='authorName'|سهروردی، عبدالقاهر بن عبدالله | ||
|- | |- | ||
|نام های دیگر | |نام های دیگر | ||
|data-type='authorOtherNames'| سهروردی، ضیاء الدین ابوالنجیب | |data-type='authorOtherNames'| سهروردی، ضیاء الدین ابوالنجیب | ||
سهروردی، ابوالنجیب | سهروردی، ابوالنجیب عبدالقاهر | ||
سهروردی، | سهروردی، عبدالقاهر ابوالنجیب | ||
سهروردی قرشی، | سهروردی قرشی، عبدالقاهر بن عبدالله | ||
صدیقی بکری، ابوالنجیب | صدیقی بکری، ابوالنجیب عبدالقاهر | ||
|- | |- | ||
|نام پدر | |نام پدر | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
وى در مدت عزلت و مجاهدت از كسب دست خويش مىخورد و چندى نيز سقايى مىكرد. پس از آن به وعظ پرداخت و شهرت و قبول فوقالعاده يافت. مدرسه و رباطى بنا كرد كه وجود او را ملجاء فقرا و درماندگان ساخت و مجالس او را محل توجه عام و خاص. در اواخر عمر به قصد زيارت بيت المقدس به شام رفت، اما به سبب غلبه و تهديد صليبىها موفق به زيارت نشد، با اين وجود نور الدين زنگى مقدمش را گرامى داشت و او يك چند در دمشق ماند و مجلس وعظ برپا كرد.<ref>نصيرى، محمد رضا، 263</ref>. | وى در مدت عزلت و مجاهدت از كسب دست خويش مىخورد و چندى نيز سقايى مىكرد. پس از آن به وعظ پرداخت و شهرت و قبول فوقالعاده يافت. مدرسه و رباطى بنا كرد كه وجود او را ملجاء فقرا و درماندگان ساخت و مجالس او را محل توجه عام و خاص. در اواخر عمر به قصد زيارت بيت المقدس به شام رفت، اما به سبب غلبه و تهديد صليبىها موفق به زيارت نشد، با اين وجود نور الدين زنگى مقدمش را گرامى داشت و او يك چند در دمشق ماند و مجلس وعظ برپا كرد.<ref>نصيرى، محمد رضا، 263</ref>. | ||
وى تمامى مايملك خود را وقف اولاد كرد، بعد از آن، شيخ شهاب الدين عمر سهروردى، برادرزاده او، با تمام فقر و احتياج بر وى وارد شد، او هم بسيار ملول و افسرده خاطر گرديد از اينكه از آن مال وقفى چيزى براى خودش ذخيره نكرده كه بدان وسيله، كمكى به شيخ عمر كرده باشد. ابونجيب به پسر خود | وى تمامى مايملك خود را وقف اولاد كرد، بعد از آن، شيخ شهاب الدين عمر سهروردى، برادرزاده او، با تمام فقر و احتياج بر وى وارد شد، او هم بسيار ملول و افسرده خاطر گرديد از اينكه از آن مال وقفى چيزى براى خودش ذخيره نكرده كه بدان وسيله، كمكى به شيخ عمر كرده باشد. ابونجيب به پسر خود عبداللّه اظهار داشت كه چيزى از سهم وقفى خود به شيخ عمر بدهد، اما عبداللّه موافقت نكرده و ابوالنجيب بسيار ملول شد و گفت والله تو به همين شيخ محتاج خواهى شد، پس آنقدر طول نكشيد كه دنيا به شيخ اقبال كرده و به ثروت زياد رسيد و عبدالله به او محتاج گرديده و از او استرحام نمود و شيخ تا آخر عمر، به او صله مىكرد. | ||
در كلمات اهل فن، نام وى بين عبدالقادر و عبدالقاهر مردّد مىباشد. | در كلمات اهل فن، نام وى بين عبدالقادر و عبدالقاهر مردّد مىباشد. |
ویرایش