پرش به محتوا

عارفان بزرگ ایرانی در بلندای فکر انسانی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR35132J1.jpg | عنوان = عارفان بزرگ ایرانی در بلندای فکر انسانی «پیران حقیقت در جهان معرفت» | عنوان‌های دیگر = پیران حقیقت در جهان معرفت | پدیدآورندگان | پدیدآوران = حقیقت، عبدالرفیع (نويسنده) |زبان | زبان = فارسی | کد ک...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۴: خط ۲۴:
| پیش از =  
| پیش از =  
}}
}}
'''عارفان بزرگ ایرانی در بلندای فکر انسانی'''، نوشتۀ [[حقیقت، عبدالرفیع| عبدالرفیع حقیقت]] ملقّب به «رفیع» (متولد 1313ش) است. او در این اثر، سرگذشت 58 تن از عارفان ایرانی را (از نخستین عارف سدۀ دوم هجری «حبیب عجمی» تا عارف سدۀ چهاردهم هجری «ظهیرالدین صفاعلی شاه» به دو شیوۀ تفصیلی و کوتاه‌نویسی نگاشته است.
'''عارفان بزرگ ایرانی در بلندای فکر انسانی'''، نوشتۀ [[حقیقت، عبدالرفیع|عبدالرفیع حقیقت]] ملقّب به «رفیع» (متولد 1313ش) است. او در این اثر، سرگذشت 58 تن از عارفان ایرانی را (از نخستین عارف سدۀ دوم هجری «حبیب عجمی» تا عارف سدۀ چهاردهم هجری «ظهیرالدین صفاعلی شاه» به دو شیوۀ تفصیلی و کوتاه‌نویسی نگاشته است.


==انگیزه نگارش==
==انگیزه نگارش==
خط ۳۲: خط ۳۲:
نویسنده کتابش را به روش توصیفی و کتابخانه‌ای نوشته و به‌مقتضای داده‌هایی که در اختیار داشته، به طور مفصل و یا کوتاه، عارفان را شناسانده است. او که نثری روان دارد و خود شاعر است گاهی به سرگذشت‌نامۀ عارفان شعری می‌افزاید. نشانی مستندات نویسنده در پاورقی‌ها درج شده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص108،106</ref>‏
نویسنده کتابش را به روش توصیفی و کتابخانه‌ای نوشته و به‌مقتضای داده‌هایی که در اختیار داشته، به طور مفصل و یا کوتاه، عارفان را شناسانده است. او که نثری روان دارد و خود شاعر است گاهی به سرگذشت‌نامۀ عارفان شعری می‌افزاید. نشانی مستندات نویسنده در پاورقی‌ها درج شده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص108،106</ref>‏


رفیع در این کار، به آثار کسانی همچون عطار نیشابوری، طرطوشی، اقبال لاهوری، لویی ماسینیون و مولوی استناد می‌کند.<ref>ر.ک: همان، ص163،135،47،40،21</ref>‏
رفیع در این کار، به آثار کسانی همچون [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار نیشابوری]]، [[طرطوشی، محمد بن ولید|طرطوشی]]، [[اقبال لاهوری، محمد|اقبال لاهوری]]، [[ماسینیون، لویی|لویی ماسینیون]] و [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولوی]] استناد می‌کند.<ref>ر.ک: همان، ص163،135،47،40،21</ref>‏


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
محتوای کتاب همان عنوان‌ کسانی است که در فهرست دیده می‌شود. در اینجا برای آشنایی با سرگذشت‌نامه نویسی رفیع، به نمونه‌ای از آن‌ها (شیخ ابوالحسن خرقانی) اشاره می‌شود:
محتوای کتاب همان عنوان‌ کسانی است که در فهرست دیده می‌شود. در اینجا برای آشنایی با سرگذشت‌نامه نویسی [[حقیقت، عبدالرفیع|رفیع]]، به نمونه‌ای از آن‌ها (شیخ [[ابوالحسن خرقانی، علی بن احمد|ابوالحسن خرقانی]]) اشاره می‌شود:
رفیع درآغاز، نام و سدۀ زیست او را درج نموده، سپس از درجه مقام عرفانی او سخن می‌گوید. آنگاه به مسقط‌الرّأس خرقانی اشاره می‌کند و از زمانۀ او و اینکه معاصر چه حاکمی بوده و چه استادان و شاگردانی داشته است، گفتگو می‌کند. رفیع سپس نمونه‌ای از خُلقیات خرقانی و  سخنان او را بیان می‌کند و از معاشرانش می‌نویسد. او خود به‌تناسب وصفی که از خرقانی می‌نماید، در بارۀ او شعر می‌سراید. آنگاه سخن عارفان بزرگی چون مولوی را در وصف او می‌آورد و به حکایت‌هایی مانند دیدار او با شیخ‌الرئیس «ابن سینا» که زبانزد خاص و عام است، و یا به دیدار ناصرخسرو با خرقانی که همچون شاگرد او به شمار می‌رفته، اشاره می‌کند. وی در این سرگذشت‌نامه، عنایتی نیز به دیدار مقامات سیاسی با عرفا دارد که در اینجا از دیدار تاریخی «سلطان محمود غزنوی» و شیخ ابوالحسن خرقانی حکایتی می‌آورد و در این باره به نوشته‌های شیخ فریدالدین عطار نیشابوری استناد می‌نماید. او برای ممتاز نشان‌دادن شخصیت خرقانی به دیدار ابوسعید ابوالخیر با او و نیز به کسب فیض خواجه عبدالله انصاری از وی اشاره کرده از گفتگوهای ایشان حکایت‌هایی نقل می‌کند. رفیع سپس آثار شیخ ابوالحسن خرقانی را معرفی نموده، تحقیقی از درستی انتساب کتاب «نورالعلوم» به وی را ارائه می‌کند و در پایان، اشعاری از بزرگان و نیز شعری از خود را تقدیم ساحت شیخ می‌نماید.
 
[[حقیقت، عبدالرفیع|رفیع]] درآغاز، نام و سدۀ زیست او را درج نموده، سپس از درجه مقام عرفانی او سخن می‌گوید. آنگاه به مسقط‌الرّأس [[ابوالحسن خرقانی، علی بن احمد|خرقانی]] اشاره می‌کند و از زمانۀ او و اینکه معاصر چه حاکمی بوده و چه استادان و شاگردانی داشته است، گفتگو می‌کند. [[حقیقت، عبدالرفیع|رفیع]] سپس نمونه‌ای از خُلقیات خرقانی و  سخنان او را بیان می‌کند و از معاشرانش می‌نویسد. او خود به‌تناسب وصفی که از [[ابوالحسن خرقانی، علی بن احمد|خرقانی]] می‌نماید، در بارۀ او شعر می‌سراید. آنگاه سخن عارفان بزرگی چون مولوی را در وصف او می‌آورد و به حکایت‌هایی مانند دیدار او با شیخ‌الرئیس «[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]]» که زبانزد خاص و عام است، و یا به دیدار [[ناصر خسرو|ناصرخسرو]] با خرقانی که همچون شاگرد او به شمار می‌رفته، اشاره می‌کند. وی در این سرگذشت‌نامه، عنایتی نیز به دیدار مقامات سیاسی با عرفا دارد که در اینجا از دیدار تاریخی «سلطان محمود غزنوی» و شیخ [[ابوالحسن خرقانی، علی بن احمد|ابوالحسن خرقانی]] حکایتی می‌آورد و در این باره به نوشته‌های شیخ [[عطار، محمد بن ابراهیم|فریدالدین عطار نیشابوری]] استناد می‌نماید. او برای ممتاز نشان‌دادن شخصیت خرقانی به دیدار ابوسعید ابوالخیر با او و نیز به کسب فیض [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصاری]] از وی اشاره کرده از گفتگوهای ایشان حکایت‌هایی نقل می‌کند. [[حقیقت، عبدالرفیع|رفیع]] سپس آثار شیخ [[ابوالحسن خرقانی، علی بن احمد|ابوالحسن خرقانی]] را معرفی نموده، تحقیقی از درستی انتساب کتاب «نورالعلوم» به وی را ارائه می‌کند و در پایان، اشعاری از بزرگان و نیز شعری از خود را تقدیم ساحت شیخ می‌نماید.


نویسنده همچنین به‌تناسب حالات و زیست یک عارف، دربارۀ برخی مسائل حساسی همچون «سماع» به گفتگو و تحلیل می‌نشیند.<ref>ر.ک: همان، ص146-139</ref>‏
نویسنده همچنین به‌تناسب حالات و زیست یک عارف، دربارۀ برخی مسائل حساسی همچون «سماع» به گفتگو و تحلیل می‌نشیند.<ref>ر.ک: همان، ص146-139</ref>‏