۱۴۴٬۶۷۲
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
| خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
این کتاب برای زائلکردن تمامی اسطورههایی نگاشته شده که دربارۀ باستانشناسی، بهویژه باستانشناسی پلئیستوسن (عصر یخبندان) وجود دارد. اول اینکه نشان میدهد چیزی به نام یک باستانشناسی جهانی واحد وجود ندارد؛ باستانشناسیهای بسیار متفاوتی برای فرونشاندن نیاز به روایاتی از گذشته که معرف ملتها و گروههای قومی باشند، جفتوجور شده است؛ زیرا این امر نقش اصلی باستانشناسی برجای میماند. دو یافتۀ دیگر دربارۀ باستانشناسی وجود دارد: در بسیاری از بخشهای جهان این رشته، اشتغالی نو ـ استعماری در خدمت قدرتها و دولتهای ملی حاکم برجای مانده است؛ و نیز این یافته که باستانشناسی پلئیستوسن وقتی از یک چشمانداز تاریخی در نظر آید، اندکی بیش از مجموعۀ اشتباهاتی است که بیشتر توسط دانشمندان مرتفع شدهاند تا باستانشناسان. در حقیقت باستانشناسان مادامی که شواهد دستبالا را نیافته باشند، بهکلی در برابر این تصحیحها و اصلاح اشتباهات مقاومت میکنند. | این کتاب برای زائلکردن تمامی اسطورههایی نگاشته شده که دربارۀ باستانشناسی، بهویژه باستانشناسی پلئیستوسن (عصر یخبندان) وجود دارد. اول اینکه نشان میدهد چیزی به نام یک باستانشناسی جهانی واحد وجود ندارد؛ باستانشناسیهای بسیار متفاوتی برای فرونشاندن نیاز به روایاتی از گذشته که معرف ملتها و گروههای قومی باشند، جفتوجور شده است؛ زیرا این امر نقش اصلی باستانشناسی برجای میماند. دو یافتۀ دیگر دربارۀ باستانشناسی وجود دارد: در بسیاری از بخشهای جهان این رشته، اشتغالی نو ـ استعماری در خدمت قدرتها و دولتهای ملی حاکم برجای مانده است؛ و نیز این یافته که باستانشناسی پلئیستوسن وقتی از یک چشمانداز تاریخی در نظر آید، اندکی بیش از مجموعۀ اشتباهاتی است که بیشتر توسط دانشمندان مرتفع شدهاند تا باستانشناسان. در حقیقت باستانشناسان مادامی که شواهد دستبالا را نیافته باشند، بهکلی در برابر این تصحیحها و اصلاح اشتباهات مقاومت میکنند. | ||
یکی از پیامهای این کتاب که بهخصوص به مناطق غیراروپایی جهان نظیر ایران مربوط میشود، آن است که ایدئولوژی استعماری در بطن باستانشناسی است. شیوة پیشرفت این رشته در طول دو سدة گذشته با نفوذ استعمارگری نشان خورده است. این رشته در این مناطق همواره زیر نفوذ ایدئولوژی اروپایی و این اواخر آمریکایی قرار داشته است. باوری غیررسمی اما گسترده وجود دارد که دانشگاههای خاصی در اروپا (بهخصوص بریتانیا) و آمریکا و نشریات حامی مد آنها داوران و حاکمان نهایی در باستانشناسی هستند. حالا اگر تاریخ نشان میداد که این مکاتب فکری بهواقع متولیان شایستة صحت و درستی در این رشته هستند، دلیلی وجود نداشت رهبری آنها را به چالش کشیم. اما تاریخ میگوید که این مکاتب مشارکت نسبتاً اندکی در این رشته داشتهاند و بهواسطة رواج مدلهای غلط، غالباً سد راه پیشرفت و فهم بهتر در آن شدهاند .... خودتبلیغگری کورکنندة رشتههای باستانشناسی و دیرینانسانشناسی شبیه شرکتهایی است که مدیریتی ضعیف و با این حال تبلیغاتی گسترده دارند.... باستانشناسان در مستعمرههای پیشین لازم است بدانند که بخش عمدهای از آنچه بهعنوان باستانشناسی به آنها عرضه میشود، تبلیغات ناسیونالیستی است و بخش دیگر آن هم طراحیشده تا مشاغل محققان فردی یا مکاتب ترویج و ترفیع یابد، نه آنکه فهم بهتری از گذشته حاصل شود». | یکی از پیامهای این کتاب که بهخصوص به مناطق غیراروپایی جهان نظیر ایران مربوط میشود، آن است که ایدئولوژی استعماری در بطن باستانشناسی است. شیوة پیشرفت این رشته در طول دو سدة گذشته با نفوذ استعمارگری نشان خورده است. این رشته در این مناطق همواره زیر نفوذ ایدئولوژی اروپایی و این اواخر آمریکایی قرار داشته است. باوری غیررسمی اما گسترده وجود دارد که دانشگاههای خاصی در اروپا (بهخصوص بریتانیا) و آمریکا و نشریات حامی مد آنها داوران و حاکمان نهایی در باستانشناسی هستند. حالا اگر تاریخ نشان میداد که این مکاتب فکری بهواقع متولیان شایستة صحت و درستی در این رشته هستند، دلیلی وجود نداشت رهبری آنها را به چالش کشیم. اما تاریخ میگوید که این مکاتب مشارکت نسبتاً اندکی در این رشته داشتهاند و بهواسطة رواج مدلهای غلط، غالباً سد راه پیشرفت و فهم بهتر در آن شدهاند.... خودتبلیغگری کورکنندة رشتههای باستانشناسی و دیرینانسانشناسی شبیه شرکتهایی است که مدیریتی ضعیف و با این حال تبلیغاتی گسترده دارند.... باستانشناسان در مستعمرههای پیشین لازم است بدانند که بخش عمدهای از آنچه بهعنوان باستانشناسی به آنها عرضه میشود، تبلیغات ناسیونالیستی است و بخش دیگر آن هم طراحیشده تا مشاغل محققان فردی یا مکاتب ترویج و ترفیع یابد، نه آنکه فهم بهتری از گذشته حاصل شود». | ||
[[بدناریک، رابرت جی|رابرت بدناریک]] در این کتاب قصد دارد تا هر دو مدعای باستانشناسی یعنی هم علمیبودن و هم بیطرفانهبودن روایتهای مبتنی بر زمینشناسی را به چالش بکشد. او معتقد است که باستانشناسی علم نیست، چراکه علم نیازمند گزارههایی است که معیارهای والای اثبات و از آن مهمتر ابطالپذیری یا آزمونپذیری داشته باشند. در حالی که روایتهای باستانشناسان از فرهنگ و تمدنهای گذشته بر شواهدی بسیار سست بنا شده و همچنین چنین روایتهایی به هیچ وجه قابل آزمون یا ابطالپذیر نیستند و از اینرو نمیتوان ادعا کرد که باستانشناسی علم است یا روایتهای باستانشناسان از جوامعی که دیگر وجود ندارند، علمی است. | [[بدناریک، رابرت جی|رابرت بدناریک]] در این کتاب قصد دارد تا هر دو مدعای باستانشناسی یعنی هم علمیبودن و هم بیطرفانهبودن روایتهای مبتنی بر زمینشناسی را به چالش بکشد. او معتقد است که باستانشناسی علم نیست، چراکه علم نیازمند گزارههایی است که معیارهای والای اثبات و از آن مهمتر ابطالپذیری یا آزمونپذیری داشته باشند. در حالی که روایتهای باستانشناسان از فرهنگ و تمدنهای گذشته بر شواهدی بسیار سست بنا شده و همچنین چنین روایتهایی به هیچ وجه قابل آزمون یا ابطالپذیر نیستند و از اینرو نمیتوان ادعا کرد که باستانشناسی علم است یا روایتهای باستانشناسان از جوامعی که دیگر وجود ندارند، علمی است. | ||