قاموس البحرين: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' مى ' به ' مى‌'
جز (جایگزینی متن - 'قاموس (ابهام زدایی)' به 'قاموس (ابهام‌زدایی)')
جز (جایگزینی متن - ' مى ' به ' مى‌')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
خط ۸۸: خط ۸۸:


#در صفحه 184 و185, بحثى مفيد درباره مسيحيت مطرح شده و لقب (ابن) براى حضرت عيسى(ع) را عنوان كرده و می‌نويسد: اين لقب احتمالاً يك لقب تشريفى بوده است; همان طور كه احتمال دارد از قبيل: ابن السبيل) باشد, و مقصود اين است كه آن حضرت دائماً متوجه خدا و به ياد او بوده است.
#در صفحه 184 و185, بحثى مفيد درباره مسيحيت مطرح شده و لقب (ابن) براى حضرت عيسى(ع) را عنوان كرده و می‌نويسد: اين لقب احتمالاً يك لقب تشريفى بوده است; همان طور كه احتمال دارد از قبيل: ابن السبيل) باشد, و مقصود اين است كه آن حضرت دائماً متوجه خدا و به ياد او بوده است.
#در صفحه 212 گويد: جمله (لفظ قرآن) يا (نظم قرآن) جمله‌هاى دقيق و مناسبى نيستند; زيرا (لفظ) به معناى دورانداختن است و (نظم) به معناى شعر. بنابر اين, به نظر مى رسد بهترين جمله درباره كلمات قرآن مجيد (عبارت قرآن) است.
#در صفحه 212 گويد: جمله (لفظ قرآن) يا (نظم قرآن) جمله‌هاى دقيق و مناسبى نيستند; زيرا (لفظ) به معناى دورانداختن است و (نظم) به معناى شعر. بنابر اين, به نظر مى‌رسد بهترين جمله درباره كلمات قرآن مجيد (عبارت قرآن) است.
#در صفحه113, پس از ذكر حواس باطنى (حس مشترك, خيال, وهم, حافظه, متصرفه), ادله انحصار حواس آدمى در موارد مذكور را ناتمام می‌داند.
#در صفحه113, پس از ذكر حواس باطنى (حس مشترك, خيال, وهم, حافظه, متصرفه), ادله انحصار حواس آدمى در موارد مذكور را ناتمام می‌داند.
#در صفحه 74 آمده است: مشابهت دو چيز در جنس را (مجانست), و در نوع را (مماثلت) و در كيف را (مشابهت) و در كم را (مساوات) گويند; و نيز مشابهت دو چيز در اضافه را (مناسبت) و در خاصه را (مشاكلت) و در اطراف را (مطابقت) و در وضع اجزا را (موازات) گويند.
#در صفحه 74 آمده است: مشابهت دو چيز در جنس را (مجانست), و در نوع را (مماثلت) و در كيف را (مشابهت) و در كم را (مساوات) گويند; و نيز مشابهت دو چيز در اضافه را (مناسبت) و در خاصه را (مشاكلت) و در اطراف را (مطابقت) و در وضع اجزا را (موازات) گويند.
#با آنكه حواس ظاهرى پنج قسم است, ولى شرع مقدس فقط (سمع) و (بصر) را به خداى متعال نسبت داده است. و در کتاب‌هاى فلسفى معمولاً اين دو حس را, وقتى به خداوند نسبت داده شوند, به معناى علم به مسموعات و مبصرات مى دانند. در صفحه 176 و200 نيز همين تفسير آمده است. اما در صفحه 111 گويد: چون در لمس و ذوق و شمّ, ملاقات (حس) با (محسوس) لازم است, اين سه حس را نمى توان به خدا نسبت داد, اما در سمع و بصر چون (ملاقات) لازم و ضرورى نيست مى توان آنها را به خداى متعال نسبت داد.
#با آنكه حواس ظاهرى پنج قسم است, ولى شرع مقدس فقط (سمع) و (بصر) را به خداى متعال نسبت داده است. و در کتاب‌هاى فلسفى معمولاً اين دو حس را, وقتى به خداوند نسبت داده شوند, به معناى علم به مسموعات و مبصرات مى‌دانند. در صفحه 176 و200 نيز همين تفسير آمده است. اما در صفحه 111 گويد: چون در لمس و ذوق و شمّ, ملاقات (حس) با (محسوس) لازم است, اين سه حس را نمى توان به خدا نسبت داد, اما در سمع و بصر چون (ملاقات) لازم و ضرورى نيست مى‌توان آنها را به خداى متعال نسبت داد.
#مؤلف كتاب در اكثر بحثهاى مورد اختلاف بين فلاسفه و متكلمان, به بيان وجه جمع ميان نظريّات مختلف و توجيه آنها پرداخته است و تلاش مى‌كند در اينگونه بحثها اختلافات را حلّ كرده يا نزاع را لفظى بداند. مثلاً در صفحه60 در بحث جواز يا امتناع اعاده معدوم, و در صفحه 58 در اثبات يا انكار وجود ذهنى, و نيز در صفحه 56 بحث اشتراك لفظى يا معنوى وجود و اينكه وجود به معناى (كون) يا (ذات) به كار رفته است, و نيز در صفحه 142 در تعريف قدرت از نظر متكلمين و فلاسفه, و... به مصالحه بين اقوال پرداخته است.
#مؤلف كتاب در اكثر بحثهاى مورد اختلاف بين فلاسفه و متكلمان, به بيان وجه جمع ميان نظريّات مختلف و توجيه آنها پرداخته است و تلاش مى‌كند در اينگونه بحثها اختلافات را حلّ كرده يا نزاع را لفظى بداند. مثلاً در صفحه60 در بحث جواز يا امتناع اعاده معدوم, و در صفحه 58 در اثبات يا انكار وجود ذهنى, و نيز در صفحه 56 بحث اشتراك لفظى يا معنوى وجود و اينكه وجود به معناى (كون) يا (ذات) به كار رفته است, و نيز در صفحه 142 در تعريف قدرت از نظر متكلمين و فلاسفه, و... به مصالحه بين اقوال پرداخته است.
#موضوعاتى همچون: امكان رؤيت خدا, كلام لفظى و نفسى, قرآن كلام خداست يا پيامبر, و حدوث و قدم جهان, از بحثهاى جنجالى و خواندنى كتاب است.
#موضوعاتى همچون: امكان رؤيت خدا, كلام لفظى و نفسى, قرآن كلام خداست يا پيامبر, و حدوث و قدم جهان, از بحثهاى جنجالى و خواندنى كتاب است.
#در جاى ديگر كتاب, بحثى در اطراف (حقيقت نفس انسان) مطرح شده و در آن, پانزده قول را در تعريف نفس انسان ذكر كرده و نكته‌هاى بديع و جالبى بر آن افزوده است (ص158). همچنانكه در صفحه 72 بحث از واحد بالجنس, واحد بالنوع, واحد بالموضوع, واحد بالمحمول, واحد بالتعلق, واحد بالشخص, واحد بالاتصال, واحد بالاجتماع, را مطرح كرده است.
#در جاى ديگر كتاب, بحثى در اطراف (حقيقت نفس انسان) مطرح شده و در آن, پانزده قول را در تعريف نفس انسان ذكر كرده و نكته‌هاى بديع و جالبى بر آن افزوده است (ص158). همچنانكه در صفحه 72 بحث از واحد بالجنس, واحد بالنوع, واحد بالموضوع, واحد بالمحمول, واحد بالتعلق, واحد بالشخص, واحد بالاتصال, واحد بالاجتماع, را مطرح كرده است.
#با آنكه مؤلف كتاب سنى مذهب است, اما گرايشهاى شيعى و نيز رعايت انصاف در مباحث كتاب او به چشم مى خورد. براى مثال, در بحث از جبر و اختيار, گويد: (صحيح آن است كه از راسخين در علم نقل شده كه لاجبر ولاتفويض لكن امر بين الامرين, وقيل هذا القول منقول عن جعفر الصادق رضى‌الله‌عنه وعن أولاده الكرام رضى‌الله‌عنهم) (ص246). و در بحث از امامت نيز نخست ادلّه اهل سنت را براى اثبات خلافت ابوبكر ذكر كرده و جواب آنها را از شیعیان نقل نموده است. و سپس به نقل ادله شيعه پرداخته و هيچ خدشه يا اشكالى بر آنها ذكر نكرده است; اما در عين حال, در پايان گويد: (حق همان مذهب اهل سنت است.) همچنين در بحث از افضل مردم پس از رسول خدا - صلى‌الله‌عليه وآله - نيز تا حدودى انصاف را مراعات كرده است. نيز در بعضى از بحثهاى كتاب, به نقل نظر اماميه پرداخته است; مانند آنچه در صفحات 288 و 233 آمده است.
#با آنكه مؤلف كتاب سنى مذهب است, اما گرايشهاى شيعى و نيز رعايت انصاف در مباحث كتاب او به چشم مى‌خورد. براى مثال, در بحث از جبر و اختيار, گويد: (صحيح آن است كه از راسخين در علم نقل شده كه لاجبر ولاتفويض لكن امر بين الامرين, وقيل هذا القول منقول عن جعفر الصادق رضى‌الله‌عنه وعن أولاده الكرام رضى‌الله‌عنهم) (ص246). و در بحث از امامت نيز نخست ادلّه اهل سنت را براى اثبات خلافت ابوبكر ذكر كرده و جواب آنها را از شیعیان نقل نموده است. و سپس به نقل ادله شيعه پرداخته و هيچ خدشه يا اشكالى بر آنها ذكر نكرده است; اما در عين حال, در پايان گويد: (حق همان مذهب اهل سنت است.) همچنين در بحث از افضل مردم پس از رسول خدا - صلى‌الله‌عليه وآله - نيز تا حدودى انصاف را مراعات كرده است. نيز در بعضى از بحثهاى كتاب, به نقل نظر اماميه پرداخته است; مانند آنچه در صفحات 288 و 233 آمده است.
#گرچه مؤلف بندرت نظريه جديد يا مهمّى از سوى خود ارائه كرده است - و البته طبيعت بحثهاى كلامى و فلسفى نيز چنين است - اما گاهى براى برخى از مطالب كتاب, تقريرهاى جديد يا استدلالهاى نوى را آورده است; مانند صفحات 92 و99.
#گرچه مؤلف بندرت نظريه جديد يا مهمّى از سوى خود ارائه كرده است - و البته طبيعت بحثهاى كلامى و فلسفى نيز چنين است - اما گاهى براى برخى از مطالب كتاب, تقريرهاى جديد يا استدلالهاى نوى را آورده است; مانند صفحات 92 و99.