جان با پهنا: گزیدۀ غزلیات مولانا: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURجان با پهناJ1.jpg | عنوان =جان با پهنا : گزیدۀ غزلیات مولانا | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = میرصادقی، مینا (نویسنده) |زبان | زبان = | کد کنگره = | موضوع = |ناشر | ناشر =سیب سرخ | مکان نشر =تهران | سال نشر =1400...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''جان با پهنا : گزیدۀ غزلیات مولانا''' به کوشش مینا (اکرم سادات) | '''جان با پهنا: گزیدۀ غزلیات مولانا''' به کوشش [[میرصادقی، مینا|مینا (اکرم سادات) میرصادقی]]؛ این کتاب گزیدهای از غزلیات [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]]<nowiki/>ست که گردآورنده ضمن مقدمهای کوتاه دربارۀ شعر [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]]، 132 غزل از غزلیات او [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] را برگزیده است. | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
جهان مولانا حدیث آشکاری است مبتنی بر نوشانوش ایمان به همدلی، انتقال صریح جوانههای علاج در هزارتوی آشوبناک هستی، نوعی رستگاری برآمده از تخیلی سرکش که تا راه بر حضور اشکال شگفت گشوده آید که «شکل دگر خندیدن» را به شیوایی و صراحت به گواه میبرد، چنانکه مجال بیمرز گداختن چنان به تأیید رود که نه سر بماند و نه دستار، نه سجاده بنهد و نه ساغر. بهراستی که ضرورت خلق معناست که قابلیت مولانا را بر مسند مینشاند. اگر تنها علت این رهیافت، آن «جان باپهنا» بوده باشد، پس روایت این چشمانداز وسیع افسونگری و اضطراب و طرب بر ما مبارک باد. | جهان [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] حدیث آشکاری است مبتنی بر نوشانوش ایمان به همدلی، انتقال صریح جوانههای علاج در هزارتوی آشوبناک هستی، نوعی رستگاری برآمده از تخیلی سرکش که تا راه بر حضور اشکال شگفت گشوده آید که «شکل دگر خندیدن» را به شیوایی و صراحت به گواه میبرد، چنانکه مجال بیمرز گداختن چنان به تأیید رود که نه سر بماند و نه دستار، نه سجاده بنهد و نه ساغر. بهراستی که ضرورت خلق معناست که قابلیت مولانا را بر مسند مینشاند. اگر تنها علت این رهیافت، آن «جان باپهنا» بوده باشد، پس روایت این چشمانداز وسیع افسونگری و اضطراب و طرب بر ما مبارک باد. | ||
خصلت شعر مولانا در انباشت بهوفور کلمات است. پردۀ برافتادهای از راز دلکش مهرورزی که مگر تن به تنگ آمده رهایی از بطالت را بشارت یابد. پرتاب خواننده به سویههای شیرین و ستمگر عشق، در شعر او به ناگهان است که سیمای تکثیر دمادم خود و او را به تصویب میبرد که جان مینشاند بر نهفتههای زبانی که چندان اهلی هم نیست. | خصلت شعر [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] در انباشت بهوفور کلمات است. پردۀ برافتادهای از راز دلکش مهرورزی که مگر تن به تنگ آمده رهایی از بطالت را بشارت یابد. پرتاب خواننده به سویههای شیرین و ستمگر عشق، در شعر او به ناگهان است که سیمای تکثیر دمادم خود و او را به تصویب میبرد که جان مینشاند بر نهفتههای زبانی که چندان اهلی هم نیست. | ||
شمس با خرد و تمنای | [[شمس تبریزی، محمد|شمس]] با خرد و تمنای [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]]، به ضرورت پیریزی جانی دیگر پی برده بوده است که احتمال شورمندی مولانا بازنمایی جانی دیگرست که تا سایه روشن عشق را به سماع کشانده است. [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] جهان هموارۀ عشق است. شوق چنین کیفیتی است که اقامتش را در پیامی نازک و نهان قاب گرفته است. موجبات شکوه این اقامت، جز انطباق با معنای طرب و مهرورزی نمیتواند بود. | ||
مهارت مولانا در میزان استفاده از اوزان متنوع، جادوی جانانۀ غزل است که فضای شعر، از تکرار شیرین واژهها به افشای شیفتگی میرسد. «بیا بیا دروش من درویش من مرو مرو از پیش من از پیش من تویی تویی همکیش من همکیش من تویی تویی همخویش من همخویش من». جستجویی بر چنین شیوه و کیفیت، جز نگهداشت زمان و نابودگی مکان نمیتواند بود. بهیقین او بازستانی و بازپاشانی ذرات طرب، و تفتیدن در سبک و سیاقی شعورمند. نیز امکان ریزش سرور و سوز بر گذرگاه واژهها. | مهارت [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] در میزان استفاده از اوزان متنوع، جادوی جانانۀ غزل است که فضای شعر، از تکرار شیرین واژهها به افشای شیفتگی میرسد. «بیا بیا دروش من درویش من مرو مرو از پیش من از پیش من تویی تویی همکیش من همکیش من تویی تویی همخویش من همخویش من». جستجویی بر چنین شیوه و کیفیت، جز نگهداشت زمان و نابودگی مکان نمیتواند بود. بهیقین او بازستانی و بازپاشانی ذرات طرب، و تفتیدن در سبک و سیاقی شعورمند. نیز امکان ریزش سرور و سوز بر گذرگاه واژهها. | ||
نگاه او متمرکز بر برونریزی تراشههای گداخته است که حکم بر معاشقه و اتحاد معنا میرود. تنیدن در معشوق، دعوت جهان به اتحاد و طرب است. گونۀ متعالی زیست که در ساختار عصر حاضر (به واسطۀ قدرتطلبی، بیالتفاتی و گسیختگی) به تاریکی فرو رفته است. آنجا که تن واحد از مرزهای خویش فراتر میرود تا همدلی و همراهی را بنا نهد. | نگاه او متمرکز بر برونریزی تراشههای گداخته است که حکم بر معاشقه و اتحاد معنا میرود. تنیدن در معشوق، دعوت جهان به اتحاد و طرب است. گونۀ متعالی زیست که در ساختار عصر حاضر (به واسطۀ قدرتطلبی، بیالتفاتی و گسیختگی) به تاریکی فرو رفته است. آنجا که تن واحد از مرزهای خویش فراتر میرود تا همدلی و همراهی را بنا نهد. | ||
این کتاب گزیدهای از غزلیات | این کتاب گزیدهای از غزلیات [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]]<nowiki/>ست که گردآورنده ضمن مقدمهای کوتاه دربارۀ شعر مولانا، 132 غزل از غزلیات او [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] را برگزیده است.<ref> [https://literaturelib.com/books/5077 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref> | ||
نسخهٔ ۹ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۰۴
جان با پهنا : گزیدۀ غزلیات مولانا | |
---|---|
پدیدآوران | میرصادقی، مینا (نویسنده) |
ناشر | سیب سرخ |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1400 |
چاپ | اول |
شابک | 6ـ83ـ7348ـ964ـ978 |
کد کنگره | |
جان با پهنا: گزیدۀ غزلیات مولانا به کوشش مینا (اکرم سادات) میرصادقی؛ این کتاب گزیدهای از غزلیات مولاناست که گردآورنده ضمن مقدمهای کوتاه دربارۀ شعر مولانا، 132 غزل از غزلیات او مولانا را برگزیده است.
گزارش کتاب
جهان مولانا حدیث آشکاری است مبتنی بر نوشانوش ایمان به همدلی، انتقال صریح جوانههای علاج در هزارتوی آشوبناک هستی، نوعی رستگاری برآمده از تخیلی سرکش که تا راه بر حضور اشکال شگفت گشوده آید که «شکل دگر خندیدن» را به شیوایی و صراحت به گواه میبرد، چنانکه مجال بیمرز گداختن چنان به تأیید رود که نه سر بماند و نه دستار، نه سجاده بنهد و نه ساغر. بهراستی که ضرورت خلق معناست که قابلیت مولانا را بر مسند مینشاند. اگر تنها علت این رهیافت، آن «جان باپهنا» بوده باشد، پس روایت این چشمانداز وسیع افسونگری و اضطراب و طرب بر ما مبارک باد.
خصلت شعر مولانا در انباشت بهوفور کلمات است. پردۀ برافتادهای از راز دلکش مهرورزی که مگر تن به تنگ آمده رهایی از بطالت را بشارت یابد. پرتاب خواننده به سویههای شیرین و ستمگر عشق، در شعر او به ناگهان است که سیمای تکثیر دمادم خود و او را به تصویب میبرد که جان مینشاند بر نهفتههای زبانی که چندان اهلی هم نیست.
شمس با خرد و تمنای مولانا، به ضرورت پیریزی جانی دیگر پی برده بوده است که احتمال شورمندی مولانا بازنمایی جانی دیگرست که تا سایه روشن عشق را به سماع کشانده است. مولانا جهان هموارۀ عشق است. شوق چنین کیفیتی است که اقامتش را در پیامی نازک و نهان قاب گرفته است. موجبات شکوه این اقامت، جز انطباق با معنای طرب و مهرورزی نمیتواند بود.
مهارت مولانا در میزان استفاده از اوزان متنوع، جادوی جانانۀ غزل است که فضای شعر، از تکرار شیرین واژهها به افشای شیفتگی میرسد. «بیا بیا دروش من درویش من مرو مرو از پیش من از پیش من تویی تویی همکیش من همکیش من تویی تویی همخویش من همخویش من». جستجویی بر چنین شیوه و کیفیت، جز نگهداشت زمان و نابودگی مکان نمیتواند بود. بهیقین او بازستانی و بازپاشانی ذرات طرب، و تفتیدن در سبک و سیاقی شعورمند. نیز امکان ریزش سرور و سوز بر گذرگاه واژهها.
نگاه او متمرکز بر برونریزی تراشههای گداخته است که حکم بر معاشقه و اتحاد معنا میرود. تنیدن در معشوق، دعوت جهان به اتحاد و طرب است. گونۀ متعالی زیست که در ساختار عصر حاضر (به واسطۀ قدرتطلبی، بیالتفاتی و گسیختگی) به تاریکی فرو رفته است. آنجا که تن واحد از مرزهای خویش فراتر میرود تا همدلی و همراهی را بنا نهد.
این کتاب گزیدهای از غزلیات مولاناست که گردآورنده ضمن مقدمهای کوتاه دربارۀ شعر مولانا، 132 غزل از غزلیات او مولانا را برگزیده است.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات