۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
[[آل احمد، جلال|جلال آلاحمد]] بیشک یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین روشنفکران ایرانی در صد سال اخیر ایران بوده است. او صادق هدایت را بهخوبی میشناخت. دوست صمیمی و همسایۀ نیما یوشیج بود و نیز رفیق صمیمی و پای ثابت سفرهای [[غلامحسین ساعدی]] نمایشنامهنویس بزرگ آن روزگار. با سیمین دانشور بزرگترین زن رماننویس نسل خودش ازدواج کرده بود و خالق آثار داستانی متعددی بود و نقش برجستهای در ترجمههای درخشان آثار ادبی مهم داشت. سفرهای متعددش در داخل و خارج از ایران به تدوین قومنگاریها و سفرنامههای بسیار منجر شده بود و همچنین جستارهای استادانۀ بسیاری دربارۀ موضوعات گوناگون مهم زمانۀ خودش نگاشته بود. با شخصیتهای انقلابی همچون مصطفی شعاعیان، روشنفکر مارکسیست و رهبر سیاسی آن زمان دوستی نزدیکی داشت و حضورش در فضای سیاسی و هنری و فرهنگی ایران حضوری گسترده و تأثیرگذار و اساساً تعیینکننده بود. او نزدیکترین شاگرد و یاور و همراه یکی از بزرگترین چهرههای مستقل سیاسی و روشنفکری ایرانی یعنی [[خلیل ملکی]] بود یا اینکه در منزلش پذیرای افرادی چون [[طالقانی، سید محمود|سید محمود طالقانی]]، [[امام موسی صدر]] و [[شریعتی، علی|علی شریعتی]] بود یا اینکه در دورهای با دولتمردانی چون [[علی امینی]] و [[محمد درخشش]] گفتگو و نشستوبرخاست داشت. | [[آل احمد، جلال|جلال آلاحمد]] بیشک یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین روشنفکران ایرانی در صد سال اخیر ایران بوده است. او صادق هدایت را بهخوبی میشناخت. دوست صمیمی و همسایۀ نیما یوشیج بود و نیز رفیق صمیمی و پای ثابت سفرهای [[ساعدی، غلامحسین|غلامحسین ساعدی]] نمایشنامهنویس بزرگ آن روزگار. با سیمین دانشور بزرگترین زن رماننویس نسل خودش ازدواج کرده بود و خالق آثار داستانی متعددی بود و نقش برجستهای در ترجمههای درخشان آثار ادبی مهم داشت. سفرهای متعددش در داخل و خارج از ایران به تدوین قومنگاریها و سفرنامههای بسیار منجر شده بود و همچنین جستارهای استادانۀ بسیاری دربارۀ موضوعات گوناگون مهم زمانۀ خودش نگاشته بود. با شخصیتهای انقلابی همچون مصطفی شعاعیان، روشنفکر مارکسیست و رهبر سیاسی آن زمان دوستی نزدیکی داشت و حضورش در فضای سیاسی و هنری و فرهنگی ایران حضوری گسترده و تأثیرگذار و اساساً تعیینکننده بود. او نزدیکترین شاگرد و یاور و همراه یکی از بزرگترین چهرههای مستقل سیاسی و روشنفکری ایرانی یعنی [[خلیل ملکی]] بود یا اینکه در منزلش پذیرای افرادی چون [[طالقانی، سید محمود|سید محمود طالقانی]]، [[امام موسی صدر]] و [[شریعتی، علی|علی شریعتی]] بود یا اینکه در دورهای با دولتمردانی چون [[علی امینی]] و [[محمد درخشش]] گفتگو و نشستوبرخاست داشت. | ||
یکی از مهمترین مشخصات زمانه [[آل احمد، جلال|جلال آلاحمد]] شدتگرفتن استبداد و شکلگیری نهادهای سرکوبگری چون ساواک و نیز قدرتگرفتن افرادی چون پرویز ثابتی در بخشهای امنیتی و اجرایی حکومت بود. در اختناق آن دوره ایران تأثیر استبداد در آرا و نظرات و مواضع روشنفکران کاملا مشهود است. این اختناق و استبداد به بازتولید رفتارهای خشونتآمیز در جامعه و روشنفکران منجر شده بود و آنان برای ضربهزدن به حکومتِ وقت دست به هر کاری میزدند؛ برای نمونه در سالهای پایانی دهه چهل تا زمان انقلاب انتشار هر اثری در مخالفت با جریانهای چریکی یا ایراد هر نظری در مخالفت با لنینیسم و حتی استالینیسم، از جانب بسیاری روشنفکران ایرانی به منزله خیانتی به خلق و حمایتی حکومتی تلقی میشد و کار به جایی رسیده بود که امیرپرویز پویان، صاحب اثر و ایده تأثیرگذارِ «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» (1348)، در یادداشتی با عنوان «خشمگین از امپریالیسم، ترسان از انقلاب» که آن را اندکی پس از مرگ آلاحمد مخفیانه منتشر کرده بود، از مرگ «بهموقع» آلاحمد سخن گفت و حتی تلویحاً از مرگ او ابراز رضایت کرد؛ چراکه معتقد بود اگر جلال زنده میماند به صف دشمن میپیوست: «شاید اندیشههای آلاحمد در جریان مبارزات انقلابی خلق ما، دستخوش دگرگونیهایی میشد و او را در صف انقلاب قرار میداد. اما به گمان من این شاید، بیشتر احتمالی در حوزه منطق است تا در حوزه واقعیت. به همین سبب است که من مرگ بهموقع او را، هرچند به یک اعتبار اندوهناک بود، برایش موفقیتی میدانم». | یکی از مهمترین مشخصات زمانه [[آل احمد، جلال|جلال آلاحمد]] شدتگرفتن استبداد و شکلگیری نهادهای سرکوبگری چون ساواک و نیز قدرتگرفتن افرادی چون پرویز ثابتی در بخشهای امنیتی و اجرایی حکومت بود. در اختناق آن دوره ایران تأثیر استبداد در آرا و نظرات و مواضع روشنفکران کاملا مشهود است. این اختناق و استبداد به بازتولید رفتارهای خشونتآمیز در جامعه و روشنفکران منجر شده بود و آنان برای ضربهزدن به حکومتِ وقت دست به هر کاری میزدند؛ برای نمونه در سالهای پایانی دهه چهل تا زمان انقلاب انتشار هر اثری در مخالفت با جریانهای چریکی یا ایراد هر نظری در مخالفت با لنینیسم و حتی استالینیسم، از جانب بسیاری روشنفکران ایرانی به منزله خیانتی به خلق و حمایتی حکومتی تلقی میشد و کار به جایی رسیده بود که امیرپرویز پویان، صاحب اثر و ایده تأثیرگذارِ «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» (1348)، در یادداشتی با عنوان «خشمگین از امپریالیسم، ترسان از انقلاب» که آن را اندکی پس از مرگ آلاحمد مخفیانه منتشر کرده بود، از مرگ «بهموقع» آلاحمد سخن گفت و حتی تلویحاً از مرگ او ابراز رضایت کرد؛ چراکه معتقد بود اگر جلال زنده میماند به صف دشمن میپیوست: «شاید اندیشههای آلاحمد در جریان مبارزات انقلابی خلق ما، دستخوش دگرگونیهایی میشد و او را در صف انقلاب قرار میداد. اما به گمان من این شاید، بیشتر احتمالی در حوزه منطق است تا در حوزه واقعیت. به همین سبب است که من مرگ بهموقع او را، هرچند به یک اعتبار اندوهناک بود، برایش موفقیتی میدانم». | ||