پدیدارشناسی و عرفان: عمودیت تجربۀ دینی: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR132118J1.jpg | عنوان =پديدارشناسي و عرفان: عموديت تجريه‌ي ديني | عنوان‌های دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = استاينباک،آنتوني ج.ل (نویسنده) طليعه‌بخش، منيره (مترجم) |زبان | زبان = فارسي | کد کنگره =‏1401 4پ5الف / 51 BL | م...» ایجاد کرد)
     
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۲۹: خط ۲۹:
    | پیش از =
    | پیش از =
    }}
    }}
    '''پدیدارشناسی و عرفان: عمودیت تجربۀ دینی''' تألیف آنتونی جی.استاینباک، ترجمه منیره طلیعه‌بخش؛ این کتاب با هدف توصیف پدیدارشناسانۀ تجربۀ دینی به‌مثابۀ دادگی عمودی یا عمودیت است؛ دادگی‌ای که بنا به فهم مؤلف در طول تاریخ فلسفه مورد غفلت قرار گرفته است.
    '''پدیدارشناسی و عرفان: عمودیت تجربۀ دینی''' تألیف [[استاينباک،آنتوني ج.ل|آنتونی جی.استاینباک]]، ترجمه [[طليعه‌بخش، منيره|منیره طلیعه‌بخش]]؛ این کتاب با هدف توصیف پدیدارشناسانۀ تجربۀ دینی به‌مثابۀ دادگی عمودی یا عمودیت است؛ دادگی‌ای که بنا به فهم مؤلف در طول تاریخ فلسفه مورد غفلت قرار گرفته است.


    ==ساختار==
    ==ساختار==
    خط ۳۷: خط ۳۷:
    یکی از حوزه‌های مطالعاتی حساس و پرسش‌برانگیز مطالعات میان‌رشته‌ای، پدیدارشناسی و دین یا عرفان است. این کتاب در زمرۀ یکی از آثاری است که در این حوزه به نگارش درآمده است؛ اما با این وجود خود را از ساختار غالب بر مطالعات پدیدارشناسی دین که مؤلف آن را ساختار حاضرسازی می‌نامد، دور نگه می‌دارد. در واقع هدف این کتاب، توصیف پدیدارشناسانۀ تجربۀ دینی به‌مثابۀ دادگی عمودی یا عمودیت است؛ دادگی‌ای که بنا به فهم مؤلف در طول تاریخ فلسفه مورد غفلت قرار گرفته است. بنا به سخن مؤلف، ماکس شلر و پس از او میشل آنری، امانوئل لویناس و ژان لوک ماریون نخستین بار متوجه نوع متفاوت دادگی در تجارب دینی و عرفانی شدند و آثار این افراد نقش مهمی در گذار از حاضرسازی در پدیدارشناسی داشته است.
    یکی از حوزه‌های مطالعاتی حساس و پرسش‌برانگیز مطالعات میان‌رشته‌ای، پدیدارشناسی و دین یا عرفان است. این کتاب در زمرۀ یکی از آثاری است که در این حوزه به نگارش درآمده است؛ اما با این وجود خود را از ساختار غالب بر مطالعات پدیدارشناسی دین که مؤلف آن را ساختار حاضرسازی می‌نامد، دور نگه می‌دارد. در واقع هدف این کتاب، توصیف پدیدارشناسانۀ تجربۀ دینی به‌مثابۀ دادگی عمودی یا عمودیت است؛ دادگی‌ای که بنا به فهم مؤلف در طول تاریخ فلسفه مورد غفلت قرار گرفته است. بنا به سخن مؤلف، ماکس شلر و پس از او میشل آنری، امانوئل لویناس و ژان لوک ماریون نخستین بار متوجه نوع متفاوت دادگی در تجارب دینی و عرفانی شدند و آثار این افراد نقش مهمی در گذار از حاضرسازی در پدیدارشناسی داشته است.


    استاینباک مفهوم کلیدی عمودیت را از درون آثار دبلیو اچ آدن، باشلار، اروین استروس و نیز مرلوپونتی برمی‌کشد و برای نوع خاص تجاربی به کار می‌برد که تقلیل‌پذیر به ساختار حاضرسازی نیستند، بلکه گواه حضور بنیادی «امر مطلق» در سه قلمرو دینی، اخلاقی و زیست‌محیطی بوده و در درون قلمرو تجربۀ انسانی قرار دارند. عمودیت در مقابل مفهوم افقی‌بودن پدیدارشناسی قرار دارد و برخلاف افقی‌بودن دسترس‌پذیر، قابل دریافت و کنترل‌پذیر نیست. همچنین نویسنده مفهوم عمودیت را به دلیل پرهیز از تقابل «استعلا» و «درون‌ماندگاری» بر مفهوم «استعلا» ترجیح می‌دهد و همچون مرلوپونتی برای اشاره به ویژگی هستی‌شناختی عملی از مفهوم «عمق» نیز گذر می‌کند. عمودیت مسیرهایی از تجربه هستند که دارای جهت رو به بالا، حرکت، شکوفایی، پویایی و شدت هستند. بداهت، التفات و حالت دادگی مخصوص و منحصربه‌فرد خود را دارند، هیبت برمی‌انگیزند و ما را به ورای خود می‌برند.
    [[استاينباک،آنتوني ج.ل|استاینباک]] مفهوم کلیدی عمودیت را از درون آثار دبلیو اچ آدن، باشلار، اروین استروس و نیز مرلوپونتی برمی‌کشد و برای نوع خاص تجاربی به کار می‌برد که تقلیل‌پذیر به ساختار حاضرسازی نیستند، بلکه گواه حضور بنیادی «امر مطلق» در سه قلمرو دینی، اخلاقی و زیست‌محیطی بوده و در درون قلمرو تجربۀ انسانی قرار دارند. عمودیت در مقابل مفهوم افقی‌بودن پدیدارشناسی قرار دارد و برخلاف افقی‌بودن دسترس‌پذیر، قابل دریافت و کنترل‌پذیر نیست. همچنین نویسنده مفهوم عمودیت را به دلیل پرهیز از تقابل «استعلا» و «درون‌ماندگاری» بر مفهوم «استعلا» ترجیح می‌دهد و همچون مرلوپونتی برای اشاره به ویژگی هستی‌شناختی عملی از مفهوم «عمق» نیز گذر می‌کند. عمودیت مسیرهایی از تجربه هستند که دارای جهت رو به بالا، حرکت، شکوفایی، پویایی و شدت هستند. بداهت، التفات و حالت دادگی مخصوص و منحصربه‌فرد خود را دارند، هیبت برمی‌انگیزند و ما را به ورای خود می‌برند.


    در این کتاب انحای متمایز دادگی عمودی در ابعاد مختلف تجربه معرفی می‌شود؛ از جمله «تجلی» در بعد دینی تجربه، «مکاشفه» شخص دیگر در بعد اخلاقی تجربه، «ظهور» همچون تمثال در آثار و مصنوعات فرهنگی، «آشکارگی» در زمین و «نمایاندن» موجودات. مؤلف از این میان تنها به یک نمونه از تجربۀ عمودی یعنی تجلی و جریان‌های خنثی‌کنندۀ شرک می‌پردازد. وی با بررسی روایت اول‌شخص از سه شخصیت سنت ابراهیمی، یعنی قدیسه ترزا آویلایی، خاخام داو بائر و شیخ روزبهان بقلی، طیف گسترده‌ای از تجارب عرفانی یا عمودیت را به مسائل فلسفی بداهت تجربۀ عرفانی، خودبودگی و دیگری مرتبط می‌سازد.
    در این کتاب انحای متمایز دادگی عمودی در ابعاد مختلف تجربه معرفی می‌شود؛ از جمله «تجلی» در بعد دینی تجربه، «مکاشفه» شخص دیگر در بعد اخلاقی تجربه، «ظهور» همچون تمثال در آثار و مصنوعات فرهنگی، «آشکارگی» در زمین و «نمایاندن» موجودات. مؤلف از این میان تنها به یک نمونه از تجربۀ عمودی یعنی تجلی و جریان‌های خنثی‌کنندۀ شرک می‌پردازد. وی با بررسی روایت اول‌شخص از سه شخصیت سنت ابراهیمی، یعنی قدیسه ترزا آویلایی، خاخام داو بائر و شیخ روزبهان بقلی، طیف گسترده‌ای از تجارب عرفانی یا عمودیت را به مسائل فلسفی بداهت تجربۀ عرفانی، خودبودگی و دیگری مرتبط می‌سازد.


    به تعبیر استاینباک آنچه مقابل دادگی عمودی و به‌ویژه تجلی قرار می‌گیرد، «شرک» است. تقابل عمودیت و شرک در اندیشل نویسنده به معنای متافیزیکی و بنیادگرایانه به کار نرفته است، بلکه او می‌کوشد با طرح این دو مفهوم، بعدی حیاتی از زندگی را به مرکز توجه آورد. وی استدلال می‌کند شرک در جهان معاصر تبدیل به عادت‌ها و امور طبیعی زندگی ما شده است، حواس و دریافت‌های ما را مسدود ساخته و در چنان عمقی از شرک زندگی می‌کنیم که متوجه ابعاد کلان و خرد آن همچون ناهمدلی با دیگران، اقتصادمحوری، بی‌توجهی به منابع طبیعی و ... در زندگی خود نمی‌شویم.
    به تعبیر [[استاينباک،آنتوني ج.ل|استاینباک]] آنچه مقابل دادگی عمودی و به‌ویژه تجلی قرار می‌گیرد، «شرک» است. تقابل عمودیت و شرک در اندیشل نویسنده به معنای متافیزیکی و بنیادگرایانه به کار نرفته است، بلکه او می‌کوشد با طرح این دو مفهوم، بعدی حیاتی از زندگی را به مرکز توجه آورد. وی استدلال می‌کند شرک در جهان معاصر تبدیل به عادت‌ها و امور طبیعی زندگی ما شده است، حواس و دریافت‌های ما را مسدود ساخته و در چنان عمقی از شرک زندگی می‌کنیم که متوجه ابعاد کلان و خرد آن همچون ناهمدلی با دیگران، اقتصادمحوری، بی‌توجهی به منابع طبیعی و ... در زندگی خود نمی‌شویم.


    این کتاب شامل یک مقدمه، هشت فصل و یک خاتمه و همچنین شامل واژه‌نامۀ اصطلاحات اصلی عبری و عربی، یادداشت‌ها و کتاب‌شناسی است. نویسنده در مقدمۀ کتاب به مفاهیم اصلی و هدف اصلی کتاب می‌پردازد. در فصل اول به مشخصۀ کلی تجربۀ دینی و تجارب عرفانی در سنت‌های ابراهیمی پرداخته شده است. در فصل‌های دوم، سوم و چهارم به ترتیب به سه اصطلاح مربوط به سه عارف سنت ابراهیمی، یعنی قدیسه ترزا آویلایی (عرفان نیایش)، خاخام داو بائر (عرفان خلسه) و شیخ روزبهان بقلی (عرفان کشف) پرداخته شده است. نویسنده در فصل پنجم ساختار منحصربه‌فرد بداهت در تجارب عرفانی و شیوه‌های تأیید آن را در فضای دینی تحلیل کرده و در فصل ششم نحوۀ دینی‌ دادگی عمودی به‌مثابۀ تجلی تبیین کرده و آن را در تمایز با بازپس‌نشینی قرار می‌دهد. فصل هفتم مربوط به مفهوم تفرد شخصی و دادگی عشق است و فصل پایانی به مفهوم شرک و انواع و اقسام آن می‌پردازد. در خاتمۀ کتاب نیز تمایز بین مرزگذاری‌ها در تعریف اخلاق و اخلاق مبتنی بر دین روشن می‌شود.  <ref> [https://literaturelib.com/books/5692 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref>
    این کتاب شامل یک مقدمه، هشت فصل و یک خاتمه و همچنین شامل واژه‌نامۀ اصطلاحات اصلی عبری و عربی، یادداشت‌ها و کتاب‌شناسی است. نویسنده در مقدمۀ کتاب به مفاهیم اصلی و هدف اصلی کتاب می‌پردازد. در فصل اول به مشخصۀ کلی تجربۀ دینی و تجارب عرفانی در سنت‌های ابراهیمی پرداخته شده است. در فصل‌های دوم، سوم و چهارم به ترتیب به سه اصطلاح مربوط به سه عارف سنت ابراهیمی، یعنی قدیسه ترزا آویلایی (عرفان نیایش)، خاخام داو بائر (عرفان خلسه) و شیخ روزبهان بقلی (عرفان کشف) پرداخته شده است. نویسنده در فصل پنجم ساختار منحصربه‌فرد بداهت در تجارب عرفانی و شیوه‌های تأیید آن را در فضای دینی تحلیل کرده و در فصل ششم نحوۀ دینی‌ دادگی عمودی به‌مثابۀ تجلی تبیین کرده و آن را در تمایز با بازپس‌نشینی قرار می‌دهد. فصل هفتم مربوط به مفهوم تفرد شخصی و دادگی عشق است و فصل پایانی به مفهوم شرک و انواع و اقسام آن می‌پردازد. در خاتمۀ کتاب نیز تمایز بین مرزگذاری‌ها در تعریف اخلاق و اخلاق مبتنی بر دین روشن می‌شود.  <ref> [https://literaturelib.com/books/5692 ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات]</ref>

    نسخهٔ ‏۳ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۰۴

    پديدارشناسي و عرفان: عموديت تجريه‌ي ديني
    پدیدارشناسی و عرفان: عمودیت تجربۀ دینی
    پدیدآوراناستاينباک،آنتوني ج.ل (نویسنده) طليعه‌بخش، منيره (مترجم)
    ناشرعلمي
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشر1401ش.
    چاپيکم
    شابک978-964-404-510-3
    موضوعفلسفه و دين

    پديده شناسي عرفان

    تجربه ديني
    زبانفارسي
    کد کنگره
    ‏1401 4پ5الف / 51 BL

    پدیدارشناسی و عرفان: عمودیت تجربۀ دینی تألیف آنتونی جی.استاینباک، ترجمه منیره طلیعه‌بخش؛ این کتاب با هدف توصیف پدیدارشناسانۀ تجربۀ دینی به‌مثابۀ دادگی عمودی یا عمودیت است؛ دادگی‌ای که بنا به فهم مؤلف در طول تاریخ فلسفه مورد غفلت قرار گرفته است.

    ساختار

    کتاب در هشت فصل به نگارش درآمده است.

    گزارش کتاب

    یکی از حوزه‌های مطالعاتی حساس و پرسش‌برانگیز مطالعات میان‌رشته‌ای، پدیدارشناسی و دین یا عرفان است. این کتاب در زمرۀ یکی از آثاری است که در این حوزه به نگارش درآمده است؛ اما با این وجود خود را از ساختار غالب بر مطالعات پدیدارشناسی دین که مؤلف آن را ساختار حاضرسازی می‌نامد، دور نگه می‌دارد. در واقع هدف این کتاب، توصیف پدیدارشناسانۀ تجربۀ دینی به‌مثابۀ دادگی عمودی یا عمودیت است؛ دادگی‌ای که بنا به فهم مؤلف در طول تاریخ فلسفه مورد غفلت قرار گرفته است. بنا به سخن مؤلف، ماکس شلر و پس از او میشل آنری، امانوئل لویناس و ژان لوک ماریون نخستین بار متوجه نوع متفاوت دادگی در تجارب دینی و عرفانی شدند و آثار این افراد نقش مهمی در گذار از حاضرسازی در پدیدارشناسی داشته است.

    استاینباک مفهوم کلیدی عمودیت را از درون آثار دبلیو اچ آدن، باشلار، اروین استروس و نیز مرلوپونتی برمی‌کشد و برای نوع خاص تجاربی به کار می‌برد که تقلیل‌پذیر به ساختار حاضرسازی نیستند، بلکه گواه حضور بنیادی «امر مطلق» در سه قلمرو دینی، اخلاقی و زیست‌محیطی بوده و در درون قلمرو تجربۀ انسانی قرار دارند. عمودیت در مقابل مفهوم افقی‌بودن پدیدارشناسی قرار دارد و برخلاف افقی‌بودن دسترس‌پذیر، قابل دریافت و کنترل‌پذیر نیست. همچنین نویسنده مفهوم عمودیت را به دلیل پرهیز از تقابل «استعلا» و «درون‌ماندگاری» بر مفهوم «استعلا» ترجیح می‌دهد و همچون مرلوپونتی برای اشاره به ویژگی هستی‌شناختی عملی از مفهوم «عمق» نیز گذر می‌کند. عمودیت مسیرهایی از تجربه هستند که دارای جهت رو به بالا، حرکت، شکوفایی، پویایی و شدت هستند. بداهت، التفات و حالت دادگی مخصوص و منحصربه‌فرد خود را دارند، هیبت برمی‌انگیزند و ما را به ورای خود می‌برند.

    در این کتاب انحای متمایز دادگی عمودی در ابعاد مختلف تجربه معرفی می‌شود؛ از جمله «تجلی» در بعد دینی تجربه، «مکاشفه» شخص دیگر در بعد اخلاقی تجربه، «ظهور» همچون تمثال در آثار و مصنوعات فرهنگی، «آشکارگی» در زمین و «نمایاندن» موجودات. مؤلف از این میان تنها به یک نمونه از تجربۀ عمودی یعنی تجلی و جریان‌های خنثی‌کنندۀ شرک می‌پردازد. وی با بررسی روایت اول‌شخص از سه شخصیت سنت ابراهیمی، یعنی قدیسه ترزا آویلایی، خاخام داو بائر و شیخ روزبهان بقلی، طیف گسترده‌ای از تجارب عرفانی یا عمودیت را به مسائل فلسفی بداهت تجربۀ عرفانی، خودبودگی و دیگری مرتبط می‌سازد.

    به تعبیر استاینباک آنچه مقابل دادگی عمودی و به‌ویژه تجلی قرار می‌گیرد، «شرک» است. تقابل عمودیت و شرک در اندیشل نویسنده به معنای متافیزیکی و بنیادگرایانه به کار نرفته است، بلکه او می‌کوشد با طرح این دو مفهوم، بعدی حیاتی از زندگی را به مرکز توجه آورد. وی استدلال می‌کند شرک در جهان معاصر تبدیل به عادت‌ها و امور طبیعی زندگی ما شده است، حواس و دریافت‌های ما را مسدود ساخته و در چنان عمقی از شرک زندگی می‌کنیم که متوجه ابعاد کلان و خرد آن همچون ناهمدلی با دیگران، اقتصادمحوری، بی‌توجهی به منابع طبیعی و ... در زندگی خود نمی‌شویم.

    این کتاب شامل یک مقدمه، هشت فصل و یک خاتمه و همچنین شامل واژه‌نامۀ اصطلاحات اصلی عبری و عربی، یادداشت‌ها و کتاب‌شناسی است. نویسنده در مقدمۀ کتاب به مفاهیم اصلی و هدف اصلی کتاب می‌پردازد. در فصل اول به مشخصۀ کلی تجربۀ دینی و تجارب عرفانی در سنت‌های ابراهیمی پرداخته شده است. در فصل‌های دوم، سوم و چهارم به ترتیب به سه اصطلاح مربوط به سه عارف سنت ابراهیمی، یعنی قدیسه ترزا آویلایی (عرفان نیایش)، خاخام داو بائر (عرفان خلسه) و شیخ روزبهان بقلی (عرفان کشف) پرداخته شده است. نویسنده در فصل پنجم ساختار منحصربه‌فرد بداهت در تجارب عرفانی و شیوه‌های تأیید آن را در فضای دینی تحلیل کرده و در فصل ششم نحوۀ دینی‌ دادگی عمودی به‌مثابۀ تجلی تبیین کرده و آن را در تمایز با بازپس‌نشینی قرار می‌دهد. فصل هفتم مربوط به مفهوم تفرد شخصی و دادگی عشق است و فصل پایانی به مفهوم شرک و انواع و اقسام آن می‌پردازد. در خاتمۀ کتاب نیز تمایز بین مرزگذاری‌ها در تعریف اخلاق و اخلاق مبتنی بر دین روشن می‌شود. [۱]


    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها