پرش به محتوا

الأمثال (هروی): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'دائرة المعارف' به 'دائرةالمعارف')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:
}}
}}
   
   
'''الأمثال''' اثر ابوعبید قاسم بن سلام بن عبدالله هروی بغدادی (متوفی 224ق)
'''الأمثال''' اثر [[ابوعبید، قاسم بن سلام|ابوعبید قاسم بن سلام بن عبدالله هروی بغدادی]] (متوفی 224ق) کتابی است پیرامون ضرب‌المثل‌های عربی که توسط [[قطامش، عبدالمجید|عبدالمجید قطامش]] تحقیق و تصحیح شده است.
کتابی است پیرامون ضرب‌المثل‌های عربی که توسط عبدالمجید قطامش تحقیق و تصحیح شده است.


==اهمیت کتاب==
==اهمیت کتاب==
از ابوعبید، آثار فراوانی در زمینه‌های گوناگون، برجای مانده است. وی به امثال عرب، توجه ویژه‌ای داشته، تا آنجا كه امثال را مظهر حكمت عرب در دو دوره جاهلیت و اسلام دانسته است. اثری که او در زمینة امثال تألیف كرده است، در تاریخ كتب امثال عرب، جایگاهی ویژه دارد. اگرچه پیش از او كسانی چون مفضل بن محمد ضبی و مؤرج بن عمرو سدوسی آثاری در این زمینه پرداخته بودند، اما جامعیت كتاب حاضر، آثار پیشین را تحت‌الشعاع قرار داد و مؤلفان بعدی نیز كمابیش از آن بهره جستند<ref>ر.ک: پاکتچی، احمد، ج5، ص707</ref>.
از [[ابوعبید، قاسم بن سلام|ابوعبید]]، آثار فراوانی در زمینه‌های گوناگون، برجای مانده است. وی به امثال عرب، توجه ویژه‌ای داشته، تا آنجا كه امثال را مظهر حكمت عرب در دو دوره جاهلیت و اسلام دانسته است. اثری که او در زمینة امثال تألیف كرده است، در تاریخ كتب امثال عرب، جایگاهی ویژه دارد. اگرچه پیش از او كسانی چون [[مفضل ضبی، مفضل بن محمد|مفضل بن محمد ضبی]] و [[سدوسی، مؤرج بن عمرو|مؤرج بن عمرو سدوسی]] آثاری در این زمینه پرداخته بودند، اما جامعیت كتاب حاضر، آثار پیشین را تحت‌الشعاع قرار داد و مؤلفان بعدی نیز كمابیش از آن بهره جستند<ref>ر.ک: پاکتچی، احمد، ج5، ص707</ref>.


==ساختار==
==ساختار==
خط ۳۹: خط ۳۸:
نویسنده باب‌های کتاب خود را معمولا چنین آغاز می‌کند: (... «یکی از دانشمندان نامی، یا خودش و یا به ندرت شخص ناشناخته‌ای [احد علمائنا] و از این قبیل) گوید: از جمله امثال ایشان در این باره (یا: در امثال خود گویند و نظایر آن)... و آن‌گاه مثل را می‌آورد». ابوعبید غالبا منابع خود را در داخل باب نیز می‌آورد یا از خود یاد می‌کند. وی در لغت، بیشتر به سه استاد خویش: اصمعی، ابوعبیده و ابوزید انصاری استناد می‌کند. در این کتاب، برای هیچ‌یک از این سه تن- که کتاب‌های تراجم و طبقات، آثاری در زمینه امثال به ایشان نسبت داده‌اند- کتابی ذکر نشده است. ابوعبید جز در یک مورد، نام هیچ کتابی را به دست نداده است<ref>رودولف، زلهایم، ص78</ref>.
نویسنده باب‌های کتاب خود را معمولا چنین آغاز می‌کند: (... «یکی از دانشمندان نامی، یا خودش و یا به ندرت شخص ناشناخته‌ای [احد علمائنا] و از این قبیل) گوید: از جمله امثال ایشان در این باره (یا: در امثال خود گویند و نظایر آن)... و آن‌گاه مثل را می‌آورد». ابوعبید غالبا منابع خود را در داخل باب نیز می‌آورد یا از خود یاد می‌کند. وی در لغت، بیشتر به سه استاد خویش: اصمعی، ابوعبیده و ابوزید انصاری استناد می‌کند. در این کتاب، برای هیچ‌یک از این سه تن- که کتاب‌های تراجم و طبقات، آثاری در زمینه امثال به ایشان نسبت داده‌اند- کتابی ذکر نشده است. ابوعبید جز در یک مورد، نام هیچ کتابی را به دست نداده است<ref>رودولف، زلهایم، ص78</ref>.


خواننده به هنگام مطالعه کتاب، متوجه می‌شود که نویسنده در ذکر منابع کتاب، (راویانی که در مقدمه از آنان نام برده)، حداکثر امانت را به کار برده است. حتی هنگامی که نمی‌تواند منبع را با ذکر نام مشخص کند، حداقل توضیح می‌دهد که این مثل یا آن روایت «از یکی از دانشمندان ماست» و گاه می‌نویسد: «نمی‌دانم آن را از چه کسی شنیده‌ام» و گاه نیز از زبان مردم روایت کرده است؛ بنابراین، روایت ابن خالویه، مبنی بر اینکه ابوعبیده کتاب «الامثال» ابن اعرابی و نضربن شمیل را گرفته و در کتاب خود گنجانده، درست نیست، زیرا ابوعبید در هیچ‌جایی از کتاب، از این دو روایت نکرده است و با توجه به امانتداری علمی فراوانی که در وی سراغ داریم، اگر کوچکترین نکته‌ای را از ایشان گرفته بود، بی‌گمان از ایشان نام می‌برد<ref>همان، ص90</ref>.
خواننده به هنگام مطالعه کتاب، متوجه می‌شود که نویسنده در ذکر منابع کتاب، (راویانی که در مقدمه از آنان نام برده)، حداکثر امانت را به کار برده است. حتی هنگامی که نمی‌تواند منبع را با ذکر نام مشخص کند، حداقل توضیح می‌دهد که این مثل یا آن روایت «از یکی از دانشمندان ماست» و گاه می‌نویسد: «نمی‌دانم آن را از چه کسی شنیده‌ام» و گاه نیز از زبان مردم روایت کرده است؛ بنابراین، روایت [[ابن خالویه، حسین بن احمد|ابن خالویه]]، مبنی بر اینکه [[ابوعبید، قاسم بن سلام|ابوعبید]] کتاب «الامثال» [[ابن اعرابی، ابوعبدالله محمد بن زیاد|ابن اعرابی]] و [[نضر بن شمیل]] را گرفته و در کتاب خود گنجانده، درست نیست، زیرا ابوعبید در هیچ‌جایی از کتاب، از این دو روایت نکرده است و با توجه به امانتداری علمی فراوانی که در وی سراغ داریم، اگر کوچکترین نکته‌ای را از ایشان گرفته بود، بی‌گمان از ایشان نام می‌برد<ref>همان، ص90</ref>.


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
خط ۵۲: خط ۵۱:
شاهد این مطلب، کلمه «یروی» است که در آغاز این داستان‌ها، آمده است. بی‌گمان هر مسلمانی دست‌کم یک‌بار هم که شده، می‌بایست ماجرای خطبه حجاج بن یوسف که پاره‌ای از عباراتش به صورت مثل‌های مشهور درآمده، یا ماجرای ملاقات ابن زبیر و مختار در مکه و از این قبیل ماجراهای مشهور را شنیده باشد. در مورد سخنان حکما نیز وضع بر همین منوال است. این سخنان نیز به صورت مثل درآمده بودند؛ گرچه ابوعبید برای آنها، مأخذی ذکر نکرده است<ref>همان، ص91- 92</ref>.
شاهد این مطلب، کلمه «یروی» است که در آغاز این داستان‌ها، آمده است. بی‌گمان هر مسلمانی دست‌کم یک‌بار هم که شده، می‌بایست ماجرای خطبه حجاج بن یوسف که پاره‌ای از عباراتش به صورت مثل‌های مشهور درآمده، یا ماجرای ملاقات ابن زبیر و مختار در مکه و از این قبیل ماجراهای مشهور را شنیده باشد. در مورد سخنان حکما نیز وضع بر همین منوال است. این سخنان نیز به صورت مثل درآمده بودند؛ گرچه ابوعبید برای آنها، مأخذی ذکر نکرده است<ref>همان، ص91- 92</ref>.


فروانی احادیثی که در کتاب پراکنده است، دلیل احاطه نویسنده بر حدیث است. وی به ندرت این احادیث را از دیگر دانشمندان روایت کرده است. ابوعبید سندی ذکر نمی‌کند، بلکه می‌گوید: «یروی عن»، «قد روینا عن»، «في بعض الحدیث» و نظایر آن. وی این احادیث را از پیامبر(ص) و یا یکی از صحابه، مانند عمربن خطاب، عثمان، علی(ع)، عایشه، ابوموسی، ابن عباس، عکرمه، ابودرداء، ابن مسعود و دیگارن روایت کرده است. آوردن این‌گونه احادیث، در درجه اول، برای جلب توجه خواننده به این مطلب است که مضمون مثل را در حدیث نیز می‌توان یافت. این سخن، درباره شواهد شعری نیز صدق می‌کند. کار جمع‌آورندگان متأخر امثال که کتاب وی را نقل کردند و این احادیث را مثل پنداشتند، از بی‌توجهی آنان ناشی می‌شود. ابوعبید غالبا حدیث و مثل قبلی را با عبارتی مانند: «منه» یا «مثله» ارتباط می‌دهد. در مورد بسیاری از تعبیرهای لغوی نیز همین کار را می‌کند. دلیل آنکه وی تعبیر لغوی را در همه موارد مثل نمی‌داند، آن است که نمی‌گوید «من امثالهم»، بلکه می‌گوید «من قولهم» یا «من دعائهم» و نظایر آن. این نکته، جمع‌آورندگان بعدی امثال را به اشتباه انداخته است، زیرا تفاوت‌های دقیق بین این عبارات را مراعات نکرده‌اند. البته خود ابوعبید نیز این قاعده را همیشه مراعات نمی‌کند و گاهی برخی از آن تعبیرها را مثل دانسته است. به همین دلیل است که در آثار گردآورندگان متأخر، تعبیرهای لغوی جزو امثال آمده است، هرچند تعریف آنها بر مثل، منطبق نمی‌شود. ابوعبید در برخی از امثال، یادآور شده است که: «این مثل قدیمی است»، «مشهور» است و یا «متداول» وغیره، اما تنها در یک‌جا گفته است که این مثل، فقط در شام معروف است<ref>همان، ص92</ref>.
فروانی احادیثی که در کتاب پراکنده است، دلیل احاطه نویسنده بر حدیث است. وی به ندرت این احادیث را از دیگر دانشمندان روایت کرده است. ابوعبید سندی ذکر نمی‌کند، بلکه می‌گوید: «یروی عن»، «قد روینا عن»، «في بعض الحدیث» و نظایر آن. وی این احادیث را از پیامبر(ص) و یا یکی از صحابه، مانند عمربن خطاب، عثمان، [[امام علی علیه‌السلام|علی(ع)]]، عایشه، [[ابوموسی، محمد محمد|ابوموسی]]، [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس،]] عکرمه، ابودرداء، [[عبدالله بن مسعود|ابن مسعود]] و دیگران روایت کرده است. آوردن این‌گونه احادیث، در درجه اول، برای جلب توجه خواننده به این مطلب است که مضمون مثل را در حدیث نیز می‌توان یافت. این سخن، درباره شواهد شعری نیز صدق می‌کند. کار جمع‌آورندگان متأخر امثال که کتاب وی را نقل کردند و این احادیث را مثل پنداشتند، از بی‌توجهی آنان ناشی می‌شود. ابوعبید غالبا حدیث و مثل قبلی را با عبارتی مانند: «منه» یا «مثله» ارتباط می‌دهد. در مورد بسیاری از تعبیرهای لغوی نیز همین کار را می‌کند. دلیل آنکه وی تعبیر لغوی را در همه موارد مثل نمی‌داند، آن است که نمی‌گوید «من امثالهم»، بلکه می‌گوید «من قولهم» یا «من دعائهم» و نظایر آن. این نکته، جمع‌آورندگان بعدی امثال را به اشتباه انداخته است، زیرا تفاوت‌های دقیق بین این عبارات را مراعات نکرده‌اند. البته خود ابوعبید نیز این قاعده را همیشه مراعات نمی‌کند و گاهی برخی از آن تعبیرها را مثل دانسته است. به همین دلیل است که در آثار گردآورندگان متأخر، تعبیرهای لغوی جزو امثال آمده است، هرچند تعریف آنها بر مثل، منطبق نمی‌شود. ابوعبید در برخی از امثال، یادآور شده است که: «این مثل قدیمی است»، «مشهور» است و یا «متداول» وغیره، اما تنها در یک‌جا گفته است که این مثل، فقط در شام معروف است<ref>همان، ص92</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
خط ۵۹: خط ۵۸:
این اثر نخست به عنوان متن در «مجموعة التحف‍ـة البهی‍ـة» در 1302ق در استانبول به چاپ رسیده است، سپس همراه با «ترجمة التین»، بخشی از آن در 1936م توسط برتو در گوتینگن طبع شده است<ref>همان، ص709</ref>.
این اثر نخست به عنوان متن در «مجموعة التحف‍ـة البهی‍ـة» در 1302ق در استانبول به چاپ رسیده است، سپس همراه با «ترجمة التین»، بخشی از آن در 1936م توسط برتو در گوتینگن طبع شده است<ref>همان، ص709</ref>.


این کتاب، توسط دانشمندانى‌ چند از جمله‌ ابوالفضل‌ منذری‌ و ابوالمظفر محمد بن‌ آدم‌ هروی‌ (د414ق‌) شرح‌ شده‌ است‌؛ اما در این‌ میان‌ شرح‌ ابوعبید بكری‌ (د487ق‌) با عنوان‌ «فصل‌ المقال‌ فى‌ شرح‌ كتاب‌ الامثال»‌، از همه‌ جامع‌تر و مشهورتر است‌<ref>ر.ک: مجیدی، مریم؛ میرانصاری، علی، ج10، ص196</ref>.
این کتاب، توسط دانشمندانى‌ چند از جمله‌ [[ابوالفضل‌ منذری‌]] و [[ابوالمظفر محمد بن‌ آدم‌ هروی‌]] (د414ق‌) شرح‌ شده‌ است‌؛ اما در این‌ میان‌ شرح‌ [[بکری، عبدالله بن عبدالعزیز|ابوعبید بكری‌]] (د487ق‌) با عنوان‌ «فصل‌ المقال‌ فى‌ شرح‌ كتاب‌ الامثال»‌، از همه‌ جامع‌تر و مشهورتر است‌<ref>ر.ک: مجیدی، مریم؛ میرانصاری، علی، ج10، ص196</ref>.


==پانویس ==
==پانویس ==