ابن قضیب البان، عبدالله‌ بن‌ محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''')
    جز (جایگزینی متن - '| کد مؤلف = AUTHORCODE' به '| کد مؤلف =AUTHORCODE')
    خط ۴۰: خط ۴۰:
    | وبگاه =  
    | وبگاه =  
    | امضا =  
    | امضا =  
    | کد مؤلف = AUTHORCODE80364AUTHORCODE
    | کد مؤلف =AUTHORCODE80364AUTHORCODE
    }}
    }}



    نسخهٔ ‏۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۴۴

    عبدالله‌ بن‌ محمد (حجازی)، ابن قضیب البان
    NUR00000.jpg
    نام کاملعبدالله‌ بن‌ محمد (حجازی)؛
    نام‌های دیگرعبدالله‌ بن‌ محمد (حجازی)، بن عبدالقادر ابن قضیب البان؛
    تخلصابن قضیب البان، عبدالله بن محمد؛
    نسبعلوی؛
    نام پدرمحمد، ابن عبدالقادر؛
    محل تولدحلب؛، سوریه؛
    محل زندگیحلب، بکر، استانبول،‌ قاهره، قسطنطنیه؛
    رحلتمق‌ح1096ق؛
    مدفنحلب(محل قتل)؛
    خویشاوندان
    دیناسلام؛
    مذهبحنفی؛
    پیشهفقيه‌، اديب‌، شاعر؛
    منصبنقابت‌ اشراف‌، قضاوت؛
    اطلاعات علمی
    درجه علمیفقيه‌، اديب‌، شاعر؛
    اساتیدمحمد بن‌ حسن‌ كواكبى‌، محمد امين‌ لاری، سيد محمد تقى‌الدين‌ حكيم، شيخ‌ مصطفى‌ زيباری؛
    معاصرینوزير الفاضل‌، محبى‌، سلطان‌ محمد؛
    برخی آثار1. حل‌ العقال‌؛

    عبدالله‌ بن‌ محمد (حجازی) (د 1096ق‌/1685م‌)، فقيه‌، اديب‌، شاعر، همروزگارانش‌ وی را ابن‌ حجازی نيز ناميده‌اند.

    نسب خاندان

    ابن قَضيب‌ُ الْبان‌، نام‌ 3 تن‌ از مشاهير خاندانى‌ در شهر حلب‌ (سده 11ق‌/17م‌) بود که عبدالله بن محمد یکی از آنان است.

    نسب‌ اين‌ خاندان‌ از طريق‌ موسى‌ الجَوْن‌، نواده حسن‌ مثّنى‌، به‌ حضرت‌ امام‌ على‌(ع‌) مى‌رسد. اينان‌ شهرت‌ خود را از نيای بزرگ‌ خود ابوعبدالله‌ حسين‌ موصلى‌، معروف‌ به‌ قضيب‌ البان‌ گرفته‌اند كه‌ خود از پيروان‌ طريقت‌ و از اصحاب‌ شيخ‌ محيى‌الدين‌ عبدالقادر گيلانى‌ (د ح‌ 560ق‌/1165م‌)، پيشوای صوفيان‌ سلسله قادريه‌ بود و شيخ‌، دختر خويش‌ را به‌ همسری ابوالمحاسن‌ على‌ فرزند قضيب‌البان‌ درآورد. بدين‌سان‌نوادگان‌ قضيب‌البان‌ به‌ دو نسب‌ شرافت‌ يافتند: از طريق‌ پدر به‌ امام‌ على‌(ع‌) مى‌پيوستند و از طريق‌ مادر به‌ عبدالقادر كه‌ خود از سادات‌ حسنى‌ بود. اين‌ خاندان‌ در آغاز ساكن‌ حماه‌ بودند، اما در اواخر سده 10ق‌ به‌ حلب‌ مهاجرت‌ كردند.

    ولادت، تحصیلات

    عبدالله در حلب‌ به‌ دنيا آمد و ظاهراً در پرتو منزلت‌ اجتماعى‌ پدرش‌، نزد مشهورترين‌ دانشمندان‌ آن‌ روزگار، از جمله‌ محمد بن‌ حسن‌ كواكبى‌ مفتى‌ حلب‌، محمد امين‌ لاری، سيد محمد تقى‌الدين‌ حكيم‌ و شيخ‌ مصطفى‌ زيباری تحصيل‌ علم‌ كرد.

    تدریس، مناصب

    سپس‌ در مدرسه حلاويه حلب‌ به‌ تدريس‌ پرداخت‌ و نيز نقابت‌ اشراف‌ آن‌ شهر را برعهده‌ گرفت‌ و سرانجام‌ به‌ مقام‌ قضا در ديار بكر رسيد. در آن‌ احوال‌، وزير الفاضل‌ كه‌ از مراتب‌ علمى‌ و اجتماعى‌ وی آگاهى‌ يافته‌ بود، او را نزد خود خواند. چندی نگذشت‌ كه‌ اطرافيان‌ بر وی حسد بردند و به‌ حيله‌ او را بر آن‌ داشتند كه‌ از وزير مقام‌ قضا طلب‌ كند. وزير با آنكه‌ درخواست‌ عبدالله‌ را بر بى‌مهری و دوری گزينى‌ از خدمت‌ حمل‌ مى‌كرد، قضای ديار بكر را به‌ او سپرد. وی با آنكه‌ در آن‌ كار تجربه‌ داشت‌، در تدبير امور عاجز ماند، چنانكه‌ خود گوشه عُزلت‌ گرفت‌ و يكى‌ از ياران‌ را به‌ كار قضا گماشت‌. جانشين‌ او، چندان‌ رشوه‌ ستاند كه‌ عاقبت‌ مردم‌ شكايت‌ به‌ سلطان‌ بردند و موجب‌ عزل‌ او شدند. اين‌ حادثه‌، از قدر عبدالله‌ نزد مردم‌ به‌ شدت‌ كاست‌.

    وی پس‌ از چندی انتظار، چون‌ به‌ چيزی دست‌ نيافت‌، به‌ آسيای صغير (روم‌) رفت‌ و 5 سال‌ در آن‌ ديار ماند. از اين‌ زمان‌ به‌ بعد، محبى‌ كه‌ در واقع‌ تنها منبع‌ ما برای شرح‌ احوال‌ عبدالله‌ بن‌ قضيب‌البان‌ است‌، در قسطنطنيه‌ به‌ وی پيوست، به‌ قصيده‌ای مدحش‌ گفت‌ و يار مجالس‌ او گرديد. وی چند روايت‌ از حوادث‌ شيرين‌ زندگى‌ او را نقل‌ كرده‌ است.

    عبدالله‌ از اين‌ انتظار 5 ساله‌ طرفى‌ بر نبست‌، تا آنكه‌ در 1089ق‌/1678م‌ سلطان‌ محمد و وزير الفاضل‌ به‌ ادرنه‌ آمدند، ابن‌ قضيب‌البان‌ به‌ آنان‌ پيوست‌ و 25 روز در ركاب‌ سلطان‌ بود، اما نتوانست‌ حيثيت‌ پيشين‌ خويش‌ را بازيابد. پس‌ به‌ استانبول‌ بازگشت‌ و در آنجا شايع‌ ساخت‌ كه‌ سمت‌ قضای بيت‌المقدس‌ و مأموريت‌ تفتيش‌ اشراف‌ در ممالک عرب‌ به‌ وی سپرده‌ شده‌ است‌ و پس‌ از چند روز به‌ حلب‌ رفت‌ و به‌ بازرسى‌ زندگى‌ و دارايي‌های اشراف‌ پرداخت‌. از آنجا هم‌ عازم‌ قاهره‌ شد و خواست‌ آنجا نيز كار تفتيش‌ را ادامه‌ دهد، اما مردم‌ از وی فرمان‌ نبردند و حتى‌ درصدد آسيب‌ رسانيدن‌ به‌ وی برآمدند. ناگزير عازم‌ سفر مكه‌ شد و پس‌ از ادای مناسک حج‌ به‌ حلب‌ بازگشت‌ و چندی از بدرفتاری دست‌ كشيد و به‌ تدريس‌ در مدرسه حلاويه‌ پرداخت‌ و تا حدی نيز احترام‌ پيشين‌ خويش‌ را بازيافت‌، چنانكه‌ محبى‌ به‌ همين‌ مناسبت‌ قصيده‌ای نيز در مدحش‌ سرود.

    سنگباران

    اما پس‌ از مدتى‌، بار ديگر به‌ آزار و اذيت‌ مردم‌ دست‌ گشود، تا جايى‌ كه‌ مردم‌ تنها راه‌ چاره‌ را كشتن‌ او يافتند و بنا به‌ يكى‌ از روايات‌ كه‌ به‌ نظر محبى‌ درست‌تر است‌، مردم‌ نخست‌ به‌ سبب‌ ارتشا و سپس‌ به‌ اتهام‌ قتل‌ بر وی شوريده‌، سنگبارانش‌ كردند.

    نظم و نثر

    به‌ گفته محبى ابن‌ قضيب‌البان‌ در نظم‌ و نثر به‌ 3 زبان‌ عربى‌، فارسى‌ و تركى‌ مهارت‌ داشت‌. نمونه‌هايى‌ از شعر و نيز قطعه‌ای منثور از وی در منابع‌ موجود نقل‌ شده‌ است. محبى‌ نيز قصايد متعددی در مدح‌ ابن‌ قضيب‌البان‌ سروده‌ است‌ كه‌ برخى‌ از آن‌ها در خلاصه الاثر او آمده‌ است.

    آثار

    چاپى‌

    1. حل‌ العقال‌، اين‌ كتاب‌ كه‌ به‌ شيوه كتاب‌ الفرج‌ بعد الشده تنوخى‌ تأليف‌ شده‌ و جُنگى‌ نظام‌ يافته‌ از حديث‌، دعا، شعر و امثال‌ و حكم‌ است، همراه‌ با دو كتاب‌ ديگر ضمن‌ مجموعه‌ای به‌ نام‌ تفريح‌ المُهَج‌ بتلويح‌ الفرج‌ در مصر (1318ق‌) به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌.

    خطى‌

    1. مجموعه قصايد، كه‌ نسخه‌ای از آن‌ در كتابخانه برلين‌ موجود است. قصيده داليه او را شعيب‌ بن‌ اسماعيل‌ كيالى‌، از رجال‌ سده 12ق‌/18م‌، با عنوان‌ كشف‌ النقاب‌ المجازی عن‌ داليه ابن‌ حجازی شرح‌ كرده‌ است‌. نسخه‌ای از اين‌ قصيده‌ و شرح‌ آن‌ نيز موجود است. عثمان‌ بن‌ عبدالله‌ عريانى‌ نيز اين‌ قصيده‌ را شرح‌ كرده‌ كه‌ نسخه‌ای از آن‌ موجود است.

    آثار يافت‌ نشده‌

    وی چند كتاب‌ ديگر نيز داشته‌ كه‌ تاكنون‌ هيچ‌يک يافت‌ نشده‌ است‌:

    1. ذيل‌ على‌ كتاب‌ الريحانه،كه‌ تكمله‌ای بوده‌ است‌ بر ريحانه خفاجى‌؛
    2. نظم‌ الاشباه‌ و النظائر، كه‌ مؤلف‌ در آن‌ متن‌ كتاب‌ الاشباه‌ و النظائر ابن‌ نجيم‌ را در فروع‌ فقه‌ حنفى‌، به‌ نظم‌ آورده‌ است‌؛
    3. نفائح‌ الازهار فى‌ كشف‌ الاسرار، در فروع‌ فقهى‌[۱].

    پانویس

    1. لسانى‌فشاركى‌، محمدعلى، ج4، ص475-474

    منابع مقاله

    لسانى‌فشاركى‌، محمدعلى، دائر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.

    وابسته‌ها