ادیب‌الممالك‌، محمدصادق بن حسین: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - '↵↵|' به ' |')
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۲۴۳: خط ۲۴۳:


    ==وابسته‌ها==
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}
    [[گزيده اشعار اديب الممالک فراهانی «اميرالشعراء»]]


    {{وابسته‌ها}}
    [[دیوان کامل ادیب‌الممالک فراهانی]]


    [[رده:زندگی‌نامه]]  
    [[رده:زندگی‌نامه]]  
    [[رده:مقالات بازبینی نشده2]]
    [[رده:مقالات بازبینی شده2 اسفند 1402]]
    [[رده:فاقد کد پدیدآور]]

    نسخهٔ ‏۱۷ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۲۶

    ادیب‌الممالك‌ فراهانی، محمدصادق ‌
    NUR00000.jpg
    نام کاملادیب‌الممالك‌ فراهانی، محمدصادق؛
    نام‌های دیگر‌ محمدصادق بن حاجی میرزا حسین فراهانی، ادیب‌الممالك‌ فراهانی؛
    لقبادیب‌الممالك، امیر الشعرا، امیری، ادیب؛
    تخلصپروانه‌، صادق‌ پروانه‌؛
    نسباراکی، فراهانی؛
    نام پدرمیرزا حسین فراهانی؛
    ولادت۱۲۷7ق؛‌
    محل تولدروستای‌ گازران‌ از بلوك‌ شَرّا، از توابع‌ سلطان‌ آباد (اراك‌)؛، ایران؛
    محل زندگیایران؛
    رحلت۱۳۳۶ق‌‌؛
    طول عمر59؛
    خویشاوندانمیرزا مهدی‌؛
    دیناسلام؛
    مذهب‌ شیعه؛
    پیشهشاعر، ادیب‌، روزنامه‌نگار، نویسنده؛
    منصبملازم حاکم، ریاست عدلیه
    اطلاعات علمی
    درجه علمیشاعر، ادیب‌، روزنامه‌نگار، نویسنده؛
    اساتید
    مشایخ
    معاصرینناصرالدوله‌ عبدالحمید میرزا، طهماسب‌ میرزا مؤیدالدوله، حسنعلی‌خان گروسی امیرنظام‌، صارم‌ الدوله، محمدعلی‌ شاه‌؛
    برخی آثار1- دیوان‌ كامل‌ ادیب‌ الممالك‌، 2- پیوسته‌ فرهنگ‌ فارسی؛

    اَدیبُ‌الْمَمالِك‌، محمدصادق (۱۲۷۷-۱۳۳۶ق‌/ ۱۸۶۰-۱۹۱۸م‌)، پسر حسین‌ و از نوادگان‌ قائم‌ مقام‌ فراهانی‌، ملقب‌ به‌ امیرالشعرا و متخلص‌ به‌ «امیری‌»، شاعر، ادیب‌، روزنامه‌نگار و نویسندۀ سرشناس‌ ایران‌ در دوران‌ مشروطیت‌.


    زادگاه، نیاکان

    وی‌ در روستای‌ گازران‌ از بلوك‌ شَرّا، از توابع‌ سلطان‌ آباد (اراك‌) در خانواده‌ای‌ ادب‌پرور زاده شد. نیای‌ بزرگ‌ وی میرزا عیسی‌ بن حسن بن عیسى (د ۱۲۳۸ق‌/ ۱۸۲۳م‌)، معروف‌ به‌ میرزای‌ بزرگ‌، قائم‌ مقام‌ میرزا شفیع‌ شیرازی‌، وزیر فتحعلی‌ شاه‌ قاجار بود كه‌ نیاكانش‌ پیوسته‌ در دولت‌های‌ زندیه‌، افشاریه‌ و صفویه‌ و فراتر از آن منصب‌ وزارت‌ و صدارت‌ داشتند.


    در مصاحبت‌ امیرنظام‌، فعالیت‌ها

    محمدصادق‌ در حدود ۱۵ سال‌ داشت‌ كه‌ پدرش‌ را از دست‌ داد و تعدیات‌ ناصرالدوله‌ عبدالحمید میرزا، حاكم‌ اراك‌ نسبت‌ به‌ املاك‌ موروثی‌ خانوادۀ ادیب‌ الممالك‌، وی‌ و برادر بزرگ‌ترش‌ میرزا مهدی‌ را ناگزیر ساخت‌ تا پیاده‌ و با تحمل‌ سختی‌های‌ بسیار به‌ تهران‌ پناه‌ برند. ادیب‌ الممالك‌ در تهران‌ قصیده‌ای‌ در شكایت‌ از روزگار سرود و آن‌ را با نام‌ طهماسب‌ میرزا مؤیدالدوله‌، شاهزادۀ شعر شناس‌ و دانشور به‌ پایان ‌برد و به پایمردی حسنعلی‌خان گروسی امیرنظام‌ (۱۲۳۶-۱۳۱۷ق‌)، تقدیم‌ آن‌ شاهزاده‌ كرد. مؤیدالدوله‌ كه‌ از پختگی‌ شعر و احاطۀ ادبی‌ این‌ جوان‌ گمنام‌ در شگفت‌ شده‌ بود، به‌ توصیۀ امیرنظام‌ او را در زمرۀ چاكران‌ خویش‌ در آورد.

    گرچه‌ ادیب‌ الممالك‌ پیش‌ از پیوستن‌ به‌ امیرنظام‌ یك‌ چند در اصفهان‌ ندیم‌ صارم‌ الدوله‌ بود، ولی‌ باید آشنایی‌ او را با امیرنظام‌ نقطۀ عطفی‌ در زندگی‌ او به‌ شمار آورد. وی‌ از ۱۳۰۷ تا ۱۳۰۹ق‌ در مصاحبت‌ امیرنظام‌ در آذربایجان‌ به‌ سر برد. از ۱۳۰۹ق‌ كه‌ امیر به‌ حكومت‌ كرمانشاه‌ و كردستان‌ منصوب‌ شد، گزارش‌های‌ مربوط به‌ محل‌ اقامت‌ ادیب‌الممالك‌ مدت‌ ۲ سال‌ قدری‌ مغشوش‌ است‌. وحید دستگردی‌ در دیباچۀ دیوان‌ وی‌ آورده‌ كه‌ در ۱۳۰۹ق‌ میرزا صادق‌ همراه‌ امیرنظام‌ به‌ كرمانشاه‌ رفت‌ و تا ۱۳۱۳ق‌ در خدمت‌ او بود و در اواخر آن سال‌ به‌ تهران‌ بازگشت‌، اما خان‌ ملك‌ ساسانی كه‌ از بنی‌ اعمام‌ وی‌ است‌، نقل‌ كرده‌ كه‌ «امیرالشعرا (میرزا صادق‌) تا ۱۳۱۰ق‌ در آذربایجان‌ مانده‌ است‌ و در ۱۳۱۱ق‌ در نزد امیرنظام‌ به‌ كرمانشاه‌ و كردستان‌ رفته‌»، ولی‌ هر دو گزارش‌ با یادداشتی‌ كه‌ شاعر خود بر یكی‌ از قصایدش‌ نوشته‌ است‌، مغایرت‌ دارد. بر پایۀ این‌ نوشته‌، او این‌ قصیده‌ را در شعبان‌ ۱۳۰۹ از كربلا برای‌ امیرنظام‌ كه‌ در آن‌ زمان‌ در قصبۀ سنندج‌ (كرسی‌ كردستان‌) اقامت‌ داشت‌، فرستاده‌ و از اشتیاق‌ خود به‌ دیدار امیر سخن‌ رانده‌ است‌.


    درآمدن به‌ كسوت‌ روحانیت‌

    ادیب‌ الممالك‌ در سالهای‌ ۱۳۱۲ و ۱۳۱۳ق‌، در تهران‌ در دارالترجمۀ دولتی‌ به‌ كار مشغول‌ بود و در ۱۳۱۴ق‌ همراه‌ امیرنظام‌ كه‌ به‌ پیشكاری‌ كل‌ آذربایجان‌ منصوب‌ شده‌ بود، بار دیگر به‌ تبریز رفت‌ و در ۱۳۱۶ق‌ كه‌ مدرسۀ لقمانیه‌ در تبریز بنیاد یافت‌، وی‌ به‌ نایب‌ رئیسی‌ آن‌ انتخاب‌ شد و هم‌ در این‌ اوان‌ به‌ كسوت‌ روحانیت‌ درآمد و گه‌ گاه‌ به‌ منبر هم‌ می‌رفت‌.


    انتشار روزنامه، ریاست‌ عدلیه‌

    در همین‌ سال‌ به‌ انتشار روزنامه‌ای‌ به‌ نام‌ ادب‌ دست‌ زد. آنگاه‌ در اوایل‌ سال‌ ۱۳۱۸ق‌ از راه‌ قفقاز و خوارزم‌ به‌ خراسان‌ رفت‌ و در مشهد انتشار روزنامۀ ادب‌ را از سر گرفت‌ و تا ۱۳۲۰ق‌ به‌ نشر آن‌ ادامه‌ داد. در محرم‌ ۱۳۲۱ به‌ تهران‌ آمد و به‌ سردبیری‌ روزنامۀ ایران‌ سلطانی‌ منصوب‌ شد. در ۱۳۲۳ق‌ به‌ بادكوبه‌ رفت‌ و انتشار بخش‌ فارسی‌ روزنامۀ ارشاد را كه‌ به‌ تركی‌ منتشر می‌شد، بر عهده‌ گرفت‌. آنگاه‌ به‌ تهران‌ بازگشت‌ و با افتتاح‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌، سردبیری‌ روزنامۀ مجلس‌ در شوال‌ ۱۳۲۴، به‌ او سپرده‌ شد. پس‌ از گذشت‌ حدود ۸ ماه‌ در این‌ منصب‌، در جمادی‌ الاول‌ ۱۳۲۵، روزنامۀ عراق‌ عجم‌ را خود در تهران‌ دایر كرد، ولی‌ انتشار این‌ روزنامه‌ دیری‌ نپایید. شاید ادیب‌الممالك‌ به‌ سبب‌ درگیری‌های‌ دوران‌ محمدعلی‌ شاه‌، ناگزیر به‌ تعطیل‌ این‌ روزنامه‌ و ترك‌ تهران‌ شده‌ باشد، زیرا در جمادی‌ الآخر ۱۳۲۸ به‌ صف‌ مجاهدان‌ مشروطیت‌ پیوسته‌ بود. پس‌ از این‌، در ۱۳۲۹ق‌ ریاست‌ عدلیۀ عراق‌ (اراك‌) به‌ وی‌ واگذار شد و در ۱۳۳۲ق‌ مدیریت‌ روزنامۀ نیمه‌ رسمی‌ آفتاب‌ را بر عهده‌ گرفت‌.

    از زمان‌ ورود به‌ عدلیه‌ تا پایان‌ عمر، به‌ ریاست‌ چندین‌ شعبۀ این‌ وزارتخانه‌، در عراق‌ (اراك‌)، سمنان‌، ساوجبلاغ‌ و یزد منصوب‌ شد. از دوران‌ خدمت او در ساوجبلاغ‌ چند قطعه‌ و قصیدۀ شكوه‌آمیز در دست است. واپسین‌ سمت‌ ادیب‌ الممالك‌، ریاست‌ عدلیۀ یزد در ۱۳۳۵ق‌ بود.


    وفات

    وی‌ در آنجا (یزد) به‌ سكتۀ ناقص‌ دچار شد و ناگزیر به‌ تهران‌ بازگشت‌ و سرانجام‌ در ۵۸ سالگی‌ بدرود حیات‌ گفت‌. محمد قزوینی تاریخ‌ وفات‌ وی‌ را ۲۸ ربیع‌الآخر ۱۳۳۵، و ایرانی‌ ۲۹ جمادی‌ الاول‌ ۱۳۳۶ دانسته‌ است‌.


    زندگی‌ ادبی‌

    ادیب‌الممالك شاعری‌ را در شیوۀ معمول‌ و حال‌وهوای‌ روزگار خود آغاز كرد، ولی‌ با تحول‌ اوضاع‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ جامعۀ ایران‌، او نیز متحول‌ شد. درست‌ است‌ كه‌ در جوانی‌ نخست‌ به‌ مداحی‌ درباریان‌ و شاهان‌ گرایش‌ داشت‌، اما با تغییر شرایط، درون‌مایۀ شعری‌ او نیز دگرگون‌ شد. زندگی‌ ادبی‌ وی‌ را می‌توان‌ به‌ دو دورۀ كلی‌ تقسیم‌ كرد: نخست‌، از آغاز شاعری‌ تا سال‌های‌ پیش از جنبش‌ مشروطیت‌، و دیگر از سال‌های‌ نزدیك‌ به‌ اوج‌گیری‌ نهضت‌ مشروطه‌ تا پایان‌ عمر.


    تخلص‌ شعری‌

    غالب‌ مآخذ، نخستین‌ تخلص‌ شعری‌ او را «پروانه‌» دانسته‌اند، گرچه‌ در شرح‌ حالی‌ كه‌ خود نگاشته‌، و در دیباچۀ دیوان‌ او به‌ چاپ‌ رسیده‌، ذكری‌ از این‌ تخلص‌ نیامده‌، ولی‌ وجود دو قطعه‌ و یك‌ غزل‌، در دیوان‌ وی‌ و تصریح‌ مآخذ معتبر، تردیدی‌ بر جا نمی‌نهد كه‌ او پیش‌ از درآمدن‌ به‌ خیل‌ ندیمان‌ امیرنظام‌، پروانه‌ تخلص‌ می‌كرده‌ است‌. افزون‌ بر موارد مذكور در دیوان‌، ابیاتی‌ نیز از او در كتیبه‌های‌ صحن‌ نو آستانۀ حضرت‌ معصومه‌ در قم‌ به‌ یادگار مانده‌ كه‌ تخلص‌ «صادق‌ پروانه‌» در آنها آمده‌ است‌. به‌ گفتۀ آقا بزرگ‌ تهرانی‌ تخلص‌ جد ادیب‌ الممالك‌، میرزا صادق‌ بن‌ میرزا معصوم‌ نیز پروانه‌ بوده‌ است‌. همو حتى‌ از دیوان‌ پروانه‌، هم‌ یاد می‌كند.


    لقب‌ امیر الشعرایی‌ و ادیب‌الممالك‌

    ادیب‌ الممالك‌ در ۱۳۰۷ق‌ در تبریز به‌ پیشنهاد امیرنظام‌، لقب‌ امیر الشعرایی‌ را اختیار، و از آن‌ پس‌ امیری‌ تخلص‌ كرد. گرچه‌ وی‌ در بیشتر اشعارش‌ خود را ملتزم‌ به‌ ذكر تخلص‌ نكرده‌، ولی‌ شمار ابیاتی‌ كه‌ در آنها امیری‌ تخلص‌ كرده‌ است‌، كم‌ نیست‌. امیری‌ در چهارمین‌ ماه‌ از سلطنت‌ مظفرالدین‌ شاه‌، یعنی‌ در ربیع‌الاول‌ ۱۳۱۴ به‌ فرمان‌ شاه‌، لقب‌ ادیب‌الممالك‌ گرفت‌ و شاعر خود در تغزلی‌ از این‌ فرمان‌ و لقب‌ جدید یاد كرده‌ است‌ و در پاره‌ای‌ از اشعار او كه‌ پس‌ از این‌ تاریخ‌ سروده‌ شده‌ است‌، به‌ جای‌ تخلص‌، به‌ لقب‌ ادیب‌الممالك‌ و ادیب‌، بر می‌خوریم‌.


    دورۀ نخست‌ شاعری‌ (سنت‌گرایی‌)

    ادیب‌الممالك‌ پروردۀ آن‌ مكتب‌ شعری‌ بود كه‌ در تاریخ‌ ادب‌ فارسی‌ به‌ مكتب‌ بازگشت‌ یا دورۀ تجدید حیات‌ ادبی‌ شهرت‌ یافته‌ است‌. ویژگی‌ بارز این‌ مكتب‌، پیروی‌ از سنت‌های‌ شعری‌ استادان‌ قدیم‌ بود و ادیب‌الممالك‌، یكی‌ از آخرین‌ شاگردان‌ این‌ مكتب‌ است‌. در اشعاری‌ كه‌ تحت‌ تأثیر چنین سنتی‌ در ستایش شاهان‌ و امیرانی‌ غالباً ناتوان‌ و نالایق‌ سروده‌، همۀ اسلوب‌ها و موازین‌ شعر كهن‌ فارسی‌ را رعایت‌ كرده‌، و از انواع‌ تشبیهات و استعارات برای‌ ساختن‌ مدیحه‌های‌ مبالغه‌ آمیز و پرداختن‌ تغزل‌ها و تشبیب‌ها به‌ سبك قدما بهره‌ جسته‌ است‌. همچنین در غالب موارد مضامین‌ گذشتگان‌ را كمابیش‌ تكرار كرده‌، یا چیزهایی مشابه‌ و از همان‌ مقوله‌ پرداخته‌ است‌. گرچه‌ ادیب‌ الممالك‌ در چند جا از شیوۀ شاعری‌ قدما و پیروان‌ آنان‌ انتقاد می‌كند و از اینكه‌ «در مدح‌ هر خسیس‌» شعرهایی‌ «نامناسب‌» «فرو می‌خوانند»، سخت‌ بر آنان‌ می‌تازد، خود از وسوسۀ اینگونه‌ مضمون‌ پردازی‌ها بركنار نمانده‌، و نتوانسته‌ است‌ از تار و پود ادبیاتی‌ كه‌ خود و خاندانش‌ در آن‌ پرورش‌ یافته‌ بودند، برهد، اما به‌ تدریج‌ دریافت كه‌ افسانه‌های‌ كهن‌ را باید فرو گذاشت‌ و «حدیث‌ نوی‌» آغاز كرد. این‌ اندیشه‌ و دریافت‌ با تحولات‌ اجتماعی‌ سیاسی‌ آن‌ روز ایران‌ كه‌ كم‌كم‌ به‌ جنبش مشروطه‌ خواهی‌ و تأسیس‌ مجلس‌ شورا انجامید، نیرو گرفت‌.


    ویژگی‌های‌ شعری‌ ادیب‌ الممالك‌ دورۀ نخست

    الف‌ - نوع‌ شعر،

    ادیب‌ الممالك‌ از میان‌ گونه‌های‌ شعر بیش‌ از همه‌ به‌ قصیده‌ و قطعه‌ تمایل‌ داشت‌.


    ب‌ - زبان‌ شعر،

    ادیب‌ الممالك‌ در شعر فارسی‌ مطالعاتی‌ عمیق‌ و گسترده‌ داشت‌ و با ظرایف‌ و صنایع‌ صوری‌ و معنوی‌ آن‌ نیك‌ آشنا بود و در سروده‌های خویش‌ از این‌ ذخایر به‌ویژه‌ تركیبات‌ و واژه‌های كهن‌ فارسی‌ و كلمات‌ غریب‌ و غیرمتداول‌ فارسی‌، عربی‌ و گاه‌ تركی بهره‌ می‌جست‌.


    ج‌ - استواری‌ سخن‌،

    اگر لطافت‌ و جزالت‌ را دو خصیصۀ عمدۀ شعر بدانیم‌، بی‌تردید سروده‌های‌ ادیب‌الممالك‌ عموماً از خصیصۀ دوم‌ بیشتر برخوردار است‌، و این‌ به‌ سبب‌ گرایش‌ بسیار به‌ كلام‌ فاخر و استوار است‌.


    د - استقبال‌ از شعرای‌ پیشین‌ و تضمین‌ شعر دیگران‌،

    ادیب‌ الممالك‌ به‌ سنت‌ معمول‌ بسیاری‌ از شعرا، بر وزن‌ و قافیۀ پاره‌ای‌ از قصاید مشهور زبان‌ فارسی‌ و عربی‌، قصاید و قطعاتی‌ ساخته‌، و در این‌ موارد نیك‌ و استادانه از عهدۀ اقتفا برآمده‌ است‌؛

    ه‌ - قصاید طویل‌ و تجدید مطلع‌،

    سرودن‌ قصاید طولانی‌، تجدید مطلع‌ كردن‌ و انتخاب‌ قوافی‌ دشوار، از شیوه‌های‌ سخن‌ پردازان‌ پیشین‌ بوده‌ است‌.


    و - قطعه‌های‌ بلند،

    در دیوان‌ او علاوه‌ بر قطعات‌ متعدد با ابیاتی‌ در حد متعارف‌، شماری‌ قطعه‌ دیده‌ می‌شود كه‌ ابیات‌ آن‌ها از حد معمول بسیار فراتر رفته‌ است‌. سبب‌ طولانی‌شدن‌ بیش‌ از اندازۀ قطعه‌های‌ ادیب‌الممالك‌، این‌ است‌ كه‌ وی‌ در غالب‌ موارد از قطعه‌ برای‌ بیان‌ موضوعاتی‌ بهره‌ گرفته‌ كه‌ معمولاً در شعر فارسی‌ كهن‌ برای‌ بیان‌ آن‌ها از مثنوی‌ استفاده‌ می‌شده‌ است‌


    دورۀ دوم‌ شاعری‌ (مرحلۀ انتقال‌)

    در اواخر سلطنت‌ مظفرالدین‌ شاه‌ كه‌ از شدت‌ وحدّت‌ استبداد تا حدی‌ كاسته‌ شد و زمزمۀ آزادی‌ خواهی‌ و مشروطه‌ طلبی‌ به‌ گوش‌ همگان‌ رسید، ادیب‌ الممالك‌ نیز موقع‌ را برای‌ تغییر مسیر شاعری‌ و افزودن‌ ابعاد تازه‌ای‌ به‌ فعالیت‌های‌ خود مناسب‌ یافت‌. نوجویی‌های‌ نسبی‌ او را در جذب‌ وی‌ به‌ نهضت‌ فراماسونری‌، یادگیری‌ زبان‌ فرانسه‌، شاعری‌ به‌ فارسی‌ سره‌، توجه‌ به‌ فرهنگ‌ و زبان عامه‌، و از همه‌ مهم‌تر، شركت‌ مستقیم‌ در فعالیت‌های‌ سیاسی‌، روزنامه‌نگاری‌ و تخصیص‌ بیشتر اشعار خود به‌ موضوع‌های سیاسی‌ و اجتماعی‌ زمان‌، می‌توان‌ مشاهده‌ كرد.


    ==ویژگی‌های‌ شعری‌ دورۀ دوم==‌

    مهم‌ترین‌ ویژگی‌های‌ شعری‌ ادیب‌الممالك‌ در دورۀ دوم‌ اینهاست‌:


    الف‌ - نوع‌ شعر،

    ادیب‌ الممالك‌ در این‌ دوره‌ از شاعری‌ خود، از انواع‌ سنتی‌ شعر دور نشد و به‌ سرودن‌ شعر در قالب‌های‌ قصیده‌، قطعه‌ و مثنوی‌ ادامه‌ داد، ولی‌ بنابر تناسب‌ مضامین‌ تازه‌ به‌ گونه‌های‌ تفننی‌ شعر، یعنی‌ انواع‌ مسمط، ترجیع‌ بند و تركیب‌ بند تمایل‌ بیشتری‌ نشان‌ داد.

    ب‌ - توجه‌ به‌ زبان‌ و فرهنگ‌ عامه‌،

    گرچه‌ ادیب‌ الممالك‌ سخت‌ شیفته‌ و پای‌بند كلام‌ فاخر و واژگان‌ و تركیبات‌ اصیل‌ ادبی‌ بود، خواه‌ناخواه‌ تحت‌ تأثیر یكی‌ از روندهای‌ شعر دوران‌ مشروطه‌، یعنی‌ نزدیك‌ شدن‌ زبان‌ شعر به‌ زبان‌ و فرهنگ‌ توده‌ها، قرار گرفت‌. درنتیجه‌ شمار درخور توجهی‌ اصطلاحات‌ و لغات‌ عامیانه‌ و محاوره‌ای‌ كه‌ كمتر در اشعار قدما دیده‌ می‌شود، به‌ اشعار وی‌ راه‌ یافت‌.

    ج‌ - گرایش‌ به‌ پارسی‌ سره‌،

    ادیب‌الممالك‌ سعی‌ می‌كرد تا نام‌ها، واژه‌ها و تركیباتی‌ را كه‌ پارسی‌، یا به‌ زعم‌ او، پارسی‌ ناب‌ بودند، در شعر به‌ كار برد كه‌ شماری‌ از آنها مانند دهناد: نظام‌، نوله‌: كلام‌، هنایش‌: تأثیر و ... از مجعولات‌ دساتیری‌ است‌. ادیب‌ الممالك‌ بیشترین‌ كلمات‌ سره‌ و ناسرۀ فارسی‌ را همراه‌ با لغات‌ عربی‌ و تركی‌ در منظومۀ پیوسته‌ فرهنگ‌ فارسی‌ خود، آورده‌ است‌.


    د - انعكاس‌ فرهنگ‌ و تمدن‌ غرب‌،

    ادیب‌ الممالك‌ در پی‌ مطالعۀ برخی‌ از آثار نویسندگان‌ اروپایی‌ با ادبیات‌ و فرهنگ‌ غرب‌ آشنا شد. تا حدی‌ نیز زبان‌ فرانسه‌ را آموخت‌ و عناصری‌ از این‌ زبان‌ را در اشعارش‌ وارد كرد.

    ه‌ - درون‌مایه‌های‌ سیاسی‌ ـ اجتماعی‌،

    با آغاز حركت‌های‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ در ایران‌، از محتوای‌ سنتی‌ شعر وی‌ رفته‌رفته‌ كاسته‌ شد و موضوع‌های تازه‌ بر جای‌ آن‌ نشست‌. به‌سبب‌ همین‌ دگرگونی‌ نسبی‌ محتوای‌ شعر اوست‌ كه‌ وی‌ را از شعرای‌ انتقالی‌ عصر مشروطیت، خوانده‌اند.


    ویژگی‌های‌ برجستۀ محتوای‌ شعر ادیب‌ الممالك‌

    ۱. اندیشه‌های‌ ملی‌ گرایانه‌،

    ادیب‌ الممالك‌ در دورانی‌ زندگی‌ می‌كرد كه‌ دولت‌ و ملت‌ ایران‌ در منتهای‌ ضعف‌ به‌ سر می‌بردند و او كه‌ خطر از دست‌ رفتن‌ وطن‌ را به‌ چشم‌ می‌دید، دستخوش‌ هیجان‌های‌ روحی‌ شدید می‌شد و آلام‌ درونی‌ خویش‌ را در قالب‌ چكامه‌های‌ مؤثر و دلكشی‌ بیان‌ می‌داشت‌


    ۲. مسائل‌ اجتماعی‌،

    بخشی‌ از درون‌مایۀ اشعار ادیب‌ الممالك‌ اختصاص‌ به‌ مشكلات‌ و نابسامانی‌های‌ اجتماعی‌ ایران‌ آن‌ روز دارد. از میان‌ مسائل‌ اجتماعی‌ كه‌ وی‌ بیش‌ از همه‌ بدان‌ پرداخته‌، دستگاه‌ متزلزل‌ قضا و تشكیلات‌ نابسامان‌ عدلیه‌ است‌.


    ادیب‌الممالك‌ روزنامه‌نگار

    شهرت‌ ادیب‌ الممالك‌ به‌ عنوان‌ شاعری‌ توانا موجب‌ شد كه‌ ارزش‌ و پایگاه‌ او در نویسندگی‌ و روزنامه‌نگاری‌ تحت‌ الشعاع‌ قرار گیرد و جز گروهی‌ خاص‌ به‌ نقش‌ وی‌ به‌ عنوان‌ یكی‌ از پیشگامان‌ روزنامه‌نگاری‌ توجه‌ نكنند. به‌ نظر می‌رسد ادیب‌ یكی‌ از نخستین‌ شاعرانی‌ است‌ كه‌ در ایران‌ به‌ كار روزنامه‌نویسی‌ نیز پرداخته‌ است‌. از این‌ لحاظ می‌توان‌ او را طلایه‌دار شعرای‌ روزنامه‌نگاری چون‌ محمدتقی‌ بهار، علی‌اكبر دهخدا، فرخی‌ یزدی‌ و میرزادۀ عشقی دانست‌. وی‌ از نخستین‌ كسانی‌ بود كه‌ به‌ تأسیس‌ روزنامه‌ای‌ اساساً غیر وابسته‌ همت‌ گماشت‌ و در ۱۳۱۶ق‌/ ۱۸۹۸م‌ با تأسیس‌ روزنامۀ ادب‌ رسماً پای‌ به‌ عالم‌ مطبوعات‌ نهاد و كمابیش‌ تا پایان‌ عمر، كار روزنامه‌ نویسی‌ را همراه‌ با شاعری‌ دنبال‌ كرد. فعالیت‌های‌ روزنامه‌نگاری‌ ادیب‌ به‌ شرح‌ زیر است‌:

    ۱. مدیری‌ و سردبیری‌ نشریۀ ادب، ۲. سردبیری‌ روزنامۀ ایران‌ سلطانی، ۳. ضمیمۀ فارسی‌ روزنامۀ ارشاد، ۴. سردبیری‌ روزنامۀ مجلس، ۵. مدیری‌ و سردبیری‌ روزنامۀ عراق‌ عجم‌ف ۶. مدیری‌ روزنامۀ آفتاب،


    ادیب‌الممالك‌ و فراماسونری

    به استناد یادداشتی‌ كه‌ وی‌ در حاشیۀ منظومۀ «آیین‌ فراماسن‌» خود نوشته‌، «لژ بیداری‌ ایران‌» به‌ طور رسمی‌ در شب‌ سه‌شنبه‌ ۱۹ ربیع‌ الاول‌ ۱۳۲۶ق‌/ ۲۱ آوریل‌ ۱۹۰۸م‌ در دارالخلافه‌ تأسیس‌ یافت‌ و او خود نخستین‌ كسی‌ بود كه‌ در این‌ لژ پذیرفته‌ شد. اسناد موجود نیز تصریح‌ دارد كه‌ لژ فراماسون‌ ایران‌ در ۱۳۲۵ق‌ ادیب‌ الممالك‌ را به‌ عنوان‌ عضو جدید پیشنهاد كرده‌، و او در ۱۵ ذیحجۀ همان‌ سال‌ به‌ عضویت‌ محفل‌ فراماسون‌ تهران‌ پذیرفته‌ شده‌ است‌. ظاهراً ادیب‌الممالك‌ عنوان‌ «لژ بیداری‌ ایران‌» را به‌ جای‌ فراماسونری‌ ایران‌ به‌ كار برده‌ است‌.


    پایگاه‌ ادبی‌ و علمی‌ ادیب‌ الممالك‌

    ادیب‌الممالك‌ تنها یك‌ شاعر و ادیب‌ نبود. او افزون‌ بر طبعی‌ قوی‌ در شعر، ذهنی‌ مجهز به‌ بسیاری‌ از دانش‌ها داشت‌. وی‌ نمونه‌ای ممتاز از شاعران‌ و دبیرانی‌ بود كه‌ نظامی‌ عروضی‌ معرفی‌ كرده‌ است‌. او در زبان‌ فارسی‌ و عربی‌ تبحری‌ بسزا داشت‌. افزون‌ بر مصاریع‌ و ابیات‌ پراكندۀ عربی‌ قصایدی‌ كامل‌ نیز به‌ عربی‌ سروده‌ است‌. وی‌ علاوه‌ بر ادبیات‌ فارسی‌ و عربی‌، و علومی‌ مانند فلسفه‌، حكمت‌، نجوم‌ و جز اینها، با زبان‌های‌ روسی‌، كلدانی‌، تركی‌، پهلوی‌ و مختصری‌ فرانسه‌ و انگلیسی‌ نیز آشنایی‌ داشت‌.


    آثار

    ادیب‌الممالك‌ كتاب‌هایی‌ نیز در پاره‌ای‌ از رشته‌های‌ علوم‌ تألیف‌ كرد، از آن‌ جمله‌اند: صیقل‌ المرآت‌ در جغرافیا، سماء الدنیا در هیأت‌ جدید، تابش‌ مهر، فلك‌ المشحون‌، تحفة الوالی‌ در عروض‌، مقامات‌ امیری‌، رشحات‌ الاقلام‌ و رساله‌ در عقدانامل‌. اغلب‌ این‌ آثار اكنون‌ در دست‌ نیست‌.

    نثر ادیب‌الممالك‌ نثری‌ پخته‌ و عاری‌ از سستی‌ها و لغزش‌هایی‌ است‌ كه‌ در برخی‌ از نوشته‌های‌ دوران‌ قاجار به‌ چشم‌ می‌خورد. نوشته‌های‌ وی‌ به‌ رغم‌ احتوا بر صنایع‌ ادبی‌، حكایت‌ از پیروی‌ او در ساده‌نویسی‌ از جدش‌ میرزا ابوالقاسم‌ قائم‌مقام‌ دارد.

    1- دیوان‌ كامل‌ ادیب‌ الممالك‌،

    اشعار ادیب‌الممالك‌ را نخستین‌بار وحید دستگردی‌ گردآوری‌ كرد و با عنوان‌ دیوان‌ كامل‌ ادیب‌ الممالك‌ در ۱۳۱۲ش‌ به‌ چاپ‌ رساند.

    تا كنون‌ منتخباتی‌ نیز از اشعار ادیب‌ الممالك‌ با این‌ عنوان‌ها به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌:

    2- اشعار گزین‌ از دیوان‌ ادیب‌ فراهانی‌،

    به‌ كوشش میرزا محمد خان‌ بهادر، تهران‌، ۱۳۱۳ش‌، این‌ منتخبات‌ به‌ صورت‌ موضوعی‌ تدوین‌ شده‌ است‌.

    3- گزیدۀ اشعار ادیب‌الممالك،

    به‌ كوشش‌ احمد رنجبر، تهران‌، ۱۳۵۵ش‌. ۳. برگزیدۀ دیوان‌ ادیب‌ الممالك‌، به‌ كوشش‌ اسماعیل‌ تاج‌ بخش‌، تبریز، ۱۳۶۳ش‌.

    از دیگر آثار او:


    4- پیوسته‌ فرهنگ‌ فارسی‌،

    است‌ كه‌ به‌ كوشش‌ علینقی‌ علاء السلطان‌، در ۱۳۰۲ش‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌. این‌ مجموعه‌ فقط شامل‌ فرهنگ‌ لغات‌ پارسی‌، عربی‌ و تركی‌ است‌ كه‌ ادیب‌ الممالك‌ آن‌ را به‌ شیوۀ نصاب‌ الصبیان‌ ابونصر فراهی‌ به‌ نظم‌ در آورده‌ است‌. [۱]. ‌

    پانویس

    1. كیوانی، مجدالدین‌، ص379-376ج7

    منابع مقاله

    كیوانی، مجدالدین‌، دایره المعارف، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، سال1377

    وابسته‌ها