صیمری، محمد بن اسحاق: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات زندگینامه | عنوان = ابوالعنبس صیمری، محمد بن اسحاق بن ابراهیم | تصویر = NUR00000.jpg | اندازه تصویر = | توضیح تصویر = | نام کامل = محمد بن اسحاق بن ابراهیم؛ | نامهای دیگر = ابوالعنبس صیمری، محمد بن اسحاق بن ابراهیم؛ | لقب = | تخلص =...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
| معاصرین = متوکل، معتمد، بحتری، ابوالعبر، ابن مدیر؛ | | معاصرین = متوکل، معتمد، بحتری، ابوالعبر، ابن مدیر؛ | ||
| شاگردان = | | شاگردان = | ||
| اجازه اجتهاد از = | |||
| درجه علمی = ادیب، شاعر، فکاهینویس، منجم؛ | | درجه علمی = ادیب، شاعر، فکاهینویس، منجم؛ | ||
| دانشگاه = | | دانشگاه = | ||
خط ۸۷: | خط ۸۶: | ||
با اینهمه به نظر میرسد که وی بیشتر همّ خود را صرف تألیف کتاب، خواه جدّی و خواه هزلآمیز، میکرده است، چنانکه ابن ندیم بیش از ۴۱ کتاب به وی نسبت داده است. دیگر منابع نیز در این خصوص همه از ابن ندیم نقل کردهاند. باتوجه به عناوین این آثار و تنوع موضوعات آنها، میتوان چنین پنداشت که وی از نمایندگان بارز نثر طنزآمیز بوده و بعدها نویسندگان دیگر چون علی بن محمد طاهری از شیوۀ او تقلید کردهاند. | با اینهمه به نظر میرسد که وی بیشتر همّ خود را صرف تألیف کتاب، خواه جدّی و خواه هزلآمیز، میکرده است، چنانکه ابن ندیم بیش از ۴۱ کتاب به وی نسبت داده است. دیگر منابع نیز در این خصوص همه از ابن ندیم نقل کردهاند. باتوجه به عناوین این آثار و تنوع موضوعات آنها، میتوان چنین پنداشت که وی از نمایندگان بارز نثر طنزآمیز بوده و بعدها نویسندگان دیگر چون علی بن محمد طاهری از شیوۀ او تقلید کردهاند. | ||
با اینهمه، همانگونه که پلا اشاره کرده، نمیتوان او را طبق نظر باسورث در ردیف جاحظ نشاند. اگر برخی از عناوین آثار او، جاحظ را به یاد میآورد، شاید بدان سبب باشد که ابوالعنبس گاه آثار جاحظ را به سرقت برده، یا سخت تحت تأثیر او قرار داشته است. گویا او در دستبرد یا تقلید به جاحظ بسنده نمیکرده است، چنانکه قفطی در تاریخ الحکماء وی را متهم میکند که آثار دیگران را بر میگرفته و به نام خود میخوانده است و نیز ابن ندیم کتاب اصل الاصول وی را از آنِ ابومعشر میداند، و گفته شده است که این کتاب، بازسازی یا تألیف مجددی از اصل الاصول ابومعشر است. | با اینهمه، همانگونه که پلا اشاره کرده، نمیتوان او را طبق نظر باسورث در ردیف جاحظ نشاند. اگر برخی از عناوین آثار او، جاحظ را به یاد میآورد، شاید بدان سبب باشد که ابوالعنبس گاه آثار جاحظ را به سرقت برده، یا سخت تحت تأثیر او قرار داشته است. گویا او در دستبرد یا تقلید به جاحظ بسنده نمیکرده است، چنانکه قفطی در تاریخ الحکماء وی را متهم میکند که آثار دیگران را بر میگرفته و به نام خود میخوانده است و نیز ابن ندیم کتاب اصل الاصول وی را از آنِ ابومعشر میداند، و گفته شده است که این کتاب، بازسازی یا تألیف مجددی از اصل الاصول ابومعشر است. | ||
موضوع کتابهای ابوالعنبس بیشتر طنز است، اما گویا چند اثر او کتابهای درسی نسبتاً معتبری بوده است. از جملۀ آنها احکام النجوم اوست که نسخهای از آن در واتیکان هست و چون این نسخه به سدۀ ۱۳ ق متعلق است، میتوان گمان برد که به سبب اعتبار کتاب، آن را طی ۰۰۰‘۱ سال استنساخ و بازنویسی کردهاند. | موضوع کتابهای ابوالعنبس بیشتر طنز است، اما گویا چند اثر او کتابهای درسی نسبتاً معتبری بوده است. از جملۀ آنها احکام النجوم اوست که نسخهای از آن در واتیکان هست و چون این نسخه به سدۀ ۱۳ ق متعلق است، میتوان گمان برد که به سبب اعتبار کتاب، آن را طی ۰۰۰‘۱ سال استنساخ و بازنویسی کردهاند. | ||
چنانکه اشاره شد، ابن ندیم ۴۱ کتاب به او نسبت داده است. پلا مجموعۀ این آثار را به ۲ بخش تقسیم کرده است. | چنانکه اشاره شد، ابن ندیم ۴۱ کتاب به او نسبت داده است. پلا مجموعۀ این آثار را به ۲ بخش تقسیم کرده است. | ||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
۱. اخبار ابیفرعون کندر بن جحدر، ۲. الجوابات المسکتة، ۳. عجائب البحر، ۴. الفاس بن الحائک، ۵. فضائل حلق الرأس، ۶. فضائل الزق، ۷. کتاب الخلعتین، ۸. کنی الدواب، ۹. کورابلا، ۱۰. مناظرته للبحتری، ۱۱. نوادره و اشعاره. | ۱. اخبار ابیفرعون کندر بن جحدر، ۲. الجوابات المسکتة، ۳. عجائب البحر، ۴. الفاس بن الحائک، ۵. فضائل حلق الرأس، ۶. فضائل الزق، ۷. کتاب الخلعتین، ۸. کنی الدواب، ۹. کورابلا، ۱۰. مناظرته للبحتری، ۱۱. نوادره و اشعاره. | ||
< | <ref>مسّاح، رضوان، ج6، ص78-77</ref>. | ||
| | ||
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ ۱۲ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۵۴
اَبوالْعَنْبَسِ صِیْمَری، محمد بن اسحاق بن ابراهیم (د ۲۷۵ ق / ۸۸۸ م)، ادیب، شاعر، فکاهینویس و منجم دربار عباسی.
نسبه
اصل وی را از کوفه دانستهاند، اما چون مدتی قاضی صیمره (ناحیهای در دهانۀ رود معقل نزدیک بصره) بود، نسبت صیمری یافت. ریو او را با ابوالعنبس احمد ابن صیمری یکی پنداشته است.
طنزپردازی، بارگاه متوکل
میل شدید او به طنز از همان آغاز او را دلقکی مشهور ساخت، تا آنجا که به بارگاه متوکل راه یافت و ندیم او شد و تا زمان معتمد، مقیم بغداد بود.
وفات
سرانجام در همان شهر وفات یافت، اما در کوفه به خاک سپرده شد.
مذهب کلامی
ابوالعنبس گویا در علم کلام صاحب اطلاع بوده، زیرا ابوالعبر او را متکلم خوانده و ابن بطه نیز سخن وی را بازگو کرده و به همین جهت او را در زمرۀ اصحاب کفر و ضلالت نهاده است. به این ترتیب و باتوجه به نظریات ابنبطه، بعید نیست که ابوالعنبس معتزلی مذهب بوده باشد.
شاعری هجاگوی
وی شاعری هجاگوی بود و بیشتر شاعران همعصر خود را هجو گفت و حتی طباخ معتمد نیز از گزند زبان وی در امان نماند. به روایت ابوالفرج اصفهانی، بحتری، شاعر بزرگ عرب، در مجلس متوکل شعری در مدح خلیفه خواند، اما متوکل که از غرور و فخرفروشی بحتری خشمگین بود، به ابوالعنبس اشاره کرد تا در معارضه با او شعری بسراید. شعر هجوآمیز ابوالعنبس موجب شد که بحتری مجلس را ترک گفت و خلیفه نیز که از شادی میخندید و دست میزد، ۰۰۰‘۱۰ درهم به شاعر صله داد. ابوالفرج روایت دیگری نیز از این ماجرا آورده است. از مباحثۀ ابوالعنبس با ابوالعبر که صولی آن را نقل کرده است، میتوان دریافت که علت گرایش شاعر به هزلسرایی و هتاکی، تنها کسب معاش بوده است. از این گفتوگو که به روزگار خلافت متوکل رخ داد، چنین برمیآید که ابوالعنبس بیش از ۳۰ کتاب در «سخف» نوشته بوده است. از جملۀ این سخیفه سراییها، حکایت مسخرهآمیز خر اوست که پس از مرگ به خواب شاعر میآید و علت مرگ خود را که عشق به مادینهای است. باز میگوید. این حکایت مشهور را که گویند ابوالعنبس با نقل آن، مجلس متوکل را سخت به طرب آورد، مسعودی نقل کرده است. بعدها بدیعالزمان همدانی ابوالعنبس را شخصیت اصلی یکی از مقامات خویش قرار داد. این مقامه به نام «المقامة الصیمریة» معروف است و در آن، قهرمان داستان که همان ابوالعنبس است، خود حکایت میکند که با ثروتی هنگفت رهسپار بغداد شد و در آنجا با بزرگان و اشراف درآمیخت و روزگاری را به عیش و نوش گذراند، اما این گشادهدستی و اسراف به تهیدستی وی انجامید، چندانکه دوستان از گرد او بپراکندند. با اینهمه، شاعر پس از مدتی مال و مقام از کف داده را بازیافت و بر اثر آن تجربه دانست که باید از یاران دغل پرهیز کند.
اشعار باقیمانده
از شعر ابوالعنبس که به احتمال بسیار، کم نبوده، متأسفانه چندان باقی نمانده است که پژوهنده را در اظهار نظری قاطع کمک کند. مجموعۀ اشعار موجود او عبارت است از: ۱۴ بیت در هجو بحتری، ۴ بیت در هجو ابن مدیر، ۲ بیت در هجو طباخ معتمد، ۴ بیت دربارۀ خری که در عشق مادینۀ خود جان باخته است، ۵ بیت در مرگ توکل و ۶ بیت دیگر به صورت پراکنده.
سرودن شعر جدی
در کنار شعر هجا و شوخ چشمی که به الفاظ روزمره و معانی معمول آکنده است، شاعر گاه به سرودن شعر جدی نیز روی آورده و در این راه تا حدی موفق بوده است. رثای متوکل و دوبیتی که جحظه از قول او نقل کرده، از این قبیل است.
آثـار
با اینهمه به نظر میرسد که وی بیشتر همّ خود را صرف تألیف کتاب، خواه جدّی و خواه هزلآمیز، میکرده است، چنانکه ابن ندیم بیش از ۴۱ کتاب به وی نسبت داده است. دیگر منابع نیز در این خصوص همه از ابن ندیم نقل کردهاند. باتوجه به عناوین این آثار و تنوع موضوعات آنها، میتوان چنین پنداشت که وی از نمایندگان بارز نثر طنزآمیز بوده و بعدها نویسندگان دیگر چون علی بن محمد طاهری از شیوۀ او تقلید کردهاند. با اینهمه، همانگونه که پلا اشاره کرده، نمیتوان او را طبق نظر باسورث در ردیف جاحظ نشاند. اگر برخی از عناوین آثار او، جاحظ را به یاد میآورد، شاید بدان سبب باشد که ابوالعنبس گاه آثار جاحظ را به سرقت برده، یا سخت تحت تأثیر او قرار داشته است. گویا او در دستبرد یا تقلید به جاحظ بسنده نمیکرده است، چنانکه قفطی در تاریخ الحکماء وی را متهم میکند که آثار دیگران را بر میگرفته و به نام خود میخوانده است و نیز ابن ندیم کتاب اصل الاصول وی را از آنِ ابومعشر میداند، و گفته شده است که این کتاب، بازسازی یا تألیف مجددی از اصل الاصول ابومعشر است. موضوع کتابهای ابوالعنبس بیشتر طنز است، اما گویا چند اثر او کتابهای درسی نسبتاً معتبری بوده است. از جملۀ آنها احکام النجوم اوست که نسخهای از آن در واتیکان هست و چون این نسخه به سدۀ ۱۳ ق متعلق است، میتوان گمان برد که به سبب اعتبار کتاب، آن را طی ۰۰۰‘۱ سال استنساخ و بازنویسی کردهاند.
چنانکه اشاره شد، ابن ندیم ۴۱ کتاب به او نسبت داده است. پلا مجموعۀ این آثار را به ۲ بخش تقسیم کرده است.
نخست کتابهایی است که عناوین آنها بر محتوایشان دلالت دارند، بدین شرح:
۱. الاحادیث الشاذة، ۲. احکام النجوم، ۳. الاخوان والاصدقاء، ۴. استغاثة الجمل الی ربّه، ۵. تأخیر المعرفة، ۶. تذکیة العقول، ۷. تفسیرالرؤیا، ۸. الثقلاء، ۹. الخضخضة فی جلد عمیرة، ۱۰. دعوة العامة، ۱۱. راحة و منافع الفدارة، ۱۲. الرد علی ابیمیخائیل الصیدنانی فی الکیمیاء، ۱۳. الرد علی المتطببین، ۱۴. الرد علی المنجمین، ۱۵. السحاقات والبغایین، ۱۶. صاحبالزمان، ۱۷. الطنبلنب، ۱۸. طوال اللحی، ۱۹. العاشق والمعشوق، ۲۰. عنقاء مغرب، ۲۱. فضل السرم علی الفم، ۲۲. فضل السلّم علی الدرجة، ۲۳. کتاب الحوّایین والتریاقات، ۲۴. کتاب الدولتین فی تفضیل الخلافتین، ۲۵. المدخل فی صناعة التنجیم، ۲۶. مساوی العوام و اخبار السفلة الاغتام، ۲۷. الموالید، ۲۸. نوادر الحوصی، ۲۹. نوادر القواد، ۳۰. هندسة العقل.
دستۀ دوم کتابهایی است که نمیدانیم مؤلف در آنها به چه موضوعی پرداخته؟ آیا هزل و طنز است یا جد؟ بدین شرح:
۱. اخبار ابیفرعون کندر بن جحدر، ۲. الجوابات المسکتة، ۳. عجائب البحر، ۴. الفاس بن الحائک، ۵. فضائل حلق الرأس، ۶. فضائل الزق، ۷. کتاب الخلعتین، ۸. کنی الدواب، ۹. کورابلا، ۱۰. مناظرته للبحتری، ۱۱. نوادره و اشعاره. [۱].
پانویس
- ↑ مسّاح، رضوان، ج6، ص78-77
منابع مقاله
مسّاح، رضوان، دائرهالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.