۱۱۸٬۶۹۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'حـ' به 'ح') |
||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
گزارشهای ضد اسماعیلی كه به طور عمده از رسالۀ ابن رزام عبدالله بن محمد در رد اسماعیلیه، سرچشمه گرفته، تصویر دیگری از دورۀ ستر ترسیم میكنند. قسمتهای مهمی از این رساله را ابن ندیم نقل كرده است. همین گزارش بعدها مورد استفادۀ شریف ابوالحسین محمد بن علی، معروف به اخومحسن واقع شده است. رسالۀ اخومحسن در رد اسماعیلیه مفقود است، اما قسمتهایی از آن در آثار ۳ مورخ مشهور مصری: نویری، ابن دواداری و مقریزی آمده است. مهمترین و بحثانگیزترین قسمت این گزارشها رد نسب علوی خلفای فاطمی است. اخومحسن، احمد بن عبدالله را از فرزندان میمون قداح دانسته كه پس از مرگ پدرش عبدالله، در سلمیه جای وی را گرفته است و عبدالله خود را از نسل عقیل بن ابی طالب میخواند و به محمد بن اسماعیل دعوت میكرد. | گزارشهای ضد اسماعیلی كه به طور عمده از رسالۀ ابن رزام عبدالله بن محمد در رد اسماعیلیه، سرچشمه گرفته، تصویر دیگری از دورۀ ستر ترسیم میكنند. قسمتهای مهمی از این رساله را ابن ندیم نقل كرده است. همین گزارش بعدها مورد استفادۀ شریف ابوالحسین محمد بن علی، معروف به اخومحسن واقع شده است. رسالۀ اخومحسن در رد اسماعیلیه مفقود است، اما قسمتهایی از آن در آثار ۳ مورخ مشهور مصری: نویری، ابن دواداری و مقریزی آمده است. مهمترین و بحثانگیزترین قسمت این گزارشها رد نسب علوی خلفای فاطمی است. اخومحسن، احمد بن عبدالله را از فرزندان میمون قداح دانسته كه پس از مرگ پدرش عبدالله، در سلمیه جای وی را گرفته است و عبدالله خود را از نسل عقیل بن ابی طالب میخواند و به محمد بن اسماعیل دعوت میكرد. | ||
البته تحقیقات جدید دربارۀ اسماعیلیه روشنگر این نكته بوده است كه ماجرای عبدالله بن میمون قداح و نقش او و خاندانش در پیشبرد جنبش اسماعیلیه، افسانهای بیش نیست و از برخی منابع به ویژه نامۀ المعز به داعی سند و نامۀ عبیدالله به اسماعیلیان یمن، چنین برمیآید كه لقب «میمون»، «سعید» و «مبارك» و القابی شبیه به اینها، نامهای مستعاری بودهاند كه امامان برای اختفا از آنها بهره میجستهاند. در منابع متقدمی همچون نوشتههای نوبختی، سعد اشعری، طبری، عریب و نیز آثار اسماعیلی عصر فاطمی همچون نوشتههای قاضی نعمان، جعفر بن منصور الیمن و داعی نیشابوری، هیچگونه اشارهای به حضور عبدالله بن میمون قداح و فرزندان او، در رهبری نخستین اسماعیلیه، وجود ندارد و المعز نیز در نامۀ خود، چنین انتسابی را مردود دانست. البته بعدها، این فكر به آثار اسماعیلی نیز رسوخ كرد و از منابع دروزی و مستعلویان یمن سر بر آورد. از این رو دو شخصیت به نامهای احمد بن عبدالله در این منابع وجود دارد كه یكی از نسل محمد ابن اسماعیل و امام است ودیگری از نسل میمون قداح و حجت امام. نكتۀ قابل توجه آنكه در همین منابع، تنها در دورۀ ستر است كه به نقش فرزندان میمون قداح اشاره شده است و با شروع دورۀ ظهور و عصر فاطمیان، افراد این خاندان گویا یكباره از صفحۀ تاریخ | البته تحقیقات جدید دربارۀ اسماعیلیه روشنگر این نكته بوده است كه ماجرای عبدالله بن میمون قداح و نقش او و خاندانش در پیشبرد جنبش اسماعیلیه، افسانهای بیش نیست و از برخی منابع به ویژه نامۀ المعز به داعی سند و نامۀ عبیدالله به اسماعیلیان یمن، چنین برمیآید كه لقب «میمون»، «سعید» و «مبارك» و القابی شبیه به اینها، نامهای مستعاری بودهاند كه امامان برای اختفا از آنها بهره میجستهاند. در منابع متقدمی همچون نوشتههای نوبختی، سعد اشعری، طبری، عریب و نیز آثار اسماعیلی عصر فاطمی همچون نوشتههای قاضی نعمان، جعفر بن منصور الیمن و داعی نیشابوری، هیچگونه اشارهای به حضور عبدالله بن میمون قداح و فرزندان او، در رهبری نخستین اسماعیلیه، وجود ندارد و المعز نیز در نامۀ خود، چنین انتسابی را مردود دانست. البته بعدها، این فكر به آثار اسماعیلی نیز رسوخ كرد و از منابع دروزی و مستعلویان یمن سر بر آورد. از این رو دو شخصیت به نامهای احمد بن عبدالله در این منابع وجود دارد كه یكی از نسل محمد ابن اسماعیل و امام است ودیگری از نسل میمون قداح و حجت امام. نكتۀ قابل توجه آنكه در همین منابع، تنها در دورۀ ستر است كه به نقش فرزندان میمون قداح اشاره شده است و با شروع دورۀ ظهور و عصر فاطمیان، افراد این خاندان گویا یكباره از صفحۀ تاریخ محو میشوند. | ||
تاریخ طبری ظاهراً كهنترین منبعی است كه به هنگام ذكر وقایع یك جنبش قرمطی در سدۀ ۳ ق از شخصی به نام احمد بن عبدالله نام برده است. در این متن ذیل وقایع ۲۸۹ و ۲۹۰ ق، به هنگام بحث از شورشهای قرمطی كه در اواخر سدۀ ۳ ق در سام رخ داد، چنین آمده است كه پس از آنكه معتضد، خلیفۀ عباسی برای سركوب قرمطیان، كوفه و پیرامون آن را تحت فشار قرار داده بود، زكرویه پسر مهرویه كه از سران قرمطی بود، پسران خود را فرستاد تا از گروهی از قبیلۀ كلب، بیعت ستانند. جماعت معروف به بنو علیص از كلبیها با یحیی پسر زكرویه بیعت كردند و خود را از دوستداران علی بن ابی طالب (ع) و پیرو محمد بن اسماعیل خواندند. یحیی خود را ابوعبدالله بن محمد بن اسماعیل یا محمد بن عبدالله بن محمد بن اسماعیل نامید و نخستین بار او و پیروانش خود را فاطمی خواندند كه البته ارتباط این گروه با كسانی كه بعدها (۲۹۶ ق) در مغرب با عنوان فاطمیان ظهور كردند، سؤال برانگیز است. یحیی در نبرد با سپاه مصر كشته شد و بنو علیص، پس از او با برادرش حسین بیعت كردند. او كه خود را احمد بن عبدالله بن محمد بن اسماعیل و مهدی نامید، كارش بالا گرفت و شهرهای بسیاری ازجمله حمص، دمشق و سلمیه را تصرف كرد. | تاریخ طبری ظاهراً كهنترین منبعی است كه به هنگام ذكر وقایع یك جنبش قرمطی در سدۀ ۳ ق از شخصی به نام احمد بن عبدالله نام برده است. در این متن ذیل وقایع ۲۸۹ و ۲۹۰ ق، به هنگام بحث از شورشهای قرمطی كه در اواخر سدۀ ۳ ق در سام رخ داد، چنین آمده است كه پس از آنكه معتضد، خلیفۀ عباسی برای سركوب قرمطیان، كوفه و پیرامون آن را تحت فشار قرار داده بود، زكرویه پسر مهرویه كه از سران قرمطی بود، پسران خود را فرستاد تا از گروهی از قبیلۀ كلب، بیعت ستانند. جماعت معروف به بنو علیص از كلبیها با یحیی پسر زكرویه بیعت كردند و خود را از دوستداران علی بن ابی طالب (ع) و پیرو محمد بن اسماعیل خواندند. یحیی خود را ابوعبدالله بن محمد بن اسماعیل یا محمد بن عبدالله بن محمد بن اسماعیل نامید و نخستین بار او و پیروانش خود را فاطمی خواندند كه البته ارتباط این گروه با كسانی كه بعدها (۲۹۶ ق) در مغرب با عنوان فاطمیان ظهور كردند، سؤال برانگیز است. یحیی در نبرد با سپاه مصر كشته شد و بنو علیص، پس از او با برادرش حسین بیعت كردند. او كه خود را احمد بن عبدالله بن محمد بن اسماعیل و مهدی نامید، كارش بالا گرفت و شهرهای بسیاری ازجمله حمص، دمشق و سلمیه را تصرف كرد. | ||