ابن عبدون تجیبی، محمد بن احمد: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (A-esmaili صفحهٔ ابن عبدون، محمد بن احمد بن عبدون تجيبى را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به ابن عبدون تجیبی، محمد بن احمد منتقل کرد) |
نسخهٔ ۲۴ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۳
محمد بن احمد بن عبدون تُجيبى، نويسنده اندلسىِ رسالهای در حِسبَت در سده 5ق/11م.
همه آگاهيهای مربوط به احوال او پس از انتشار رساله وی و تنها بر اساس همان رساله به دست آمده است.
نسب
نسب ابن عبدون در صفحه نخست نسخهای از رساله اش به صورتى اندک متفاوت، محمد بن عبدالله نَخَعى عبدون قيد شده است.
عصر زندگی
به قرينه برخى نامهای ياد شده در رساله ابن عبدون مىتوان نيمه دوم سده 5ق را عصر زندگى او دانست. تأکيدهای او بر موقعيت اشبيليه و آگاهى عميقش از آن شهر حاکى است که او اهل اشبيليه بوده است.
او آغاز فرمانروايى المعتمد، ابوالقاسم محمد بن عَبّاد (461-484ق/1068- 1091م) آخرين سلطان عبادی اشبيليه را دريافته است.
مناصب
گرچه ابن عبدون در نوشتهاش اشاره مستقيمى به موقعيت اجتماعى و شغل خود ندارد، اما پرداختن نوشتهای در موضوع حسبت و آگاهيهای دقيق و پيشنهادهای اصلاحى وی در اين زمينه نشان مىدهد که او خود احتمالاً زمانى جزو دستگاه احتساب يا قضا بوده است. بيان او حاکى از آن است که تربيت علمى بسيار متعالى نيافته و دارای منصبى بلند نبوده است.
همين موقعيت درجه دوم، مؤلف رساله را مانند معاصر مالقيش سَقَطى، نويسنده وجيزهای در موضوع حسبت، جزو گمنامان تاريخ اندلس کرده است و از کتابهای تراجم مربوط به رجال اندلس و مغرب اطلاعى در مورد آن دو به دست نمىآيد.
آثار
رساله ابن عبدون؛ مانند چند نوشته ديگر در اين موضوع از سده 5ق و برخى نوشتههای همانند از زمانهای متأخر همچون اثر ابن اخوه، در مشرق و مغرب دنيای اسلامى، از مآخذ سرشار آگاهى از زندگى شهری مسلمانان بوده است.
در اين رساله نيز چون همانندهايش نشانههايى از نگرانى مؤلف از ظهور مفاسد و بدعتها در روابط اجتماعى مسلمانان و دگرگونيهای سنتها و قواعد به چشم مىخورد، تا جايى که گويى نويسنده در عصر خود آثاری از آخرالزمان مىبيند و چون هر محتسبى امر به معروف و نهى از منکر را وظيفه خود تلقى مىکند و با نوشتن اين مختصر دين خود را ادا شده مىداند.
اگر رساله سقطى بر محور وظايف محتسب متمرکز است و صورتى قابل انطباق بر همه شهرهای اسلامى دارد، در برابر، رساله ابن عبدون گذشته از مروری براهل پيشهوبازار بهچگونگى برخى نهادهای شهری به ويژه نهادهای اشبيليه مىپردازد.
مطالب مربوط به زندگى شهری اشبيليه عمدتاً در قسمت نخست رساله و موضوعات ويژه حسبت و اهل حرفه در قسمت دوم آن آمده است.
البته مطالب کتاب دارای نظم دقيق نيست و قسمت دوم دارای مطالب تکراری است. نويسنده در بيان مطالب نه تنها به ارائه صورت مطلوب متوجه است، بلکه از وصف وضع موجود و جابهجا از انتقاد و اظهار بيزاری از خلافها و مفاسد معمول باز نمىماند.
ترکيب اجتماعى مختلط شهر اشبيليه در نوشته ابن عبدون در چند مورد به چشم مىخورد و نشان مىدهد که استيلای مرابطون و بربرهای همراه آنان و همنشينىشان با مردم اندلسى اصيل شهر مسائل متعددی پيش مىآورده و نوعى دوگانگى در خلقيات و رفتار مردم آنجا مشهود بوده است.
سوءاستفاده غير مرابطون يا غلامان آنان از دهان بند (لثام) مخصوص صنهاجيان و لمتونيان و ترساندن مردمان بومى شهر با اين نشانه فاتحان از آن جمله بوده است و ابن عبدون پيشنهاد مىکند که جز مرابطون اصلى از اين پوشش استفاده نکنند، و نيز به نظر او بايد که رئيس شهر (صاحب المدينه) و متصدی اموال بىوارثان (صاحب المواريث) و قاضى و حاکم و محتسب از اندلسيان باشند، چه آنان به احوال و مراتب مردم داناتر، در داوری و حسن خلق برتر از ديگران و برای سلطان سودمندتر و قابل اعتمادترند.
از بعضى عبارات مؤلف شدت پایبندی او به شريعت و برتری مسلمانان بر ديگران و بدبينيش در حق کشيشان مسيحى آشکار است.
او معتقد است که مسلمان نبايد به کارهايى چون مشت مال دادن و نظافت خانه يا طويله و خدمت چهارپايان يهوديان و مسيحيان بپردازد، زيرا آنان خود به اين مشاغل پست سزاوارترند. به نظر او بايد کشيشان مسيحى را، برای جلوگيری از انحرافاتشان، چون رسم معمول ديار مشرق وادار به ازدواج کرد و نيز آنگونه که در زمان سلطنت معتضد عبادی (434- 461ق/1042- 1068م) اتفاق افتاد، آنان را ختنه کرد.
چاپ و ترجمه رساله
رساله ابن عبدون را لوی پرووانسال بر مبنای دو نسخه خطى، تصحيح و با مقدمهای در معرفى مؤلف و اثر او و مؤخرهای در توضيح لغات و اصطلاحات اثر در «مجله آسيايى» در 1934م منتشر کرده است. متن رساله را گابريلى به ايتاليايى، لوی پرووانسال به فرانسوی و همين محقق با شرکت گارثياگومث به اسپانيايى ترجمه کرده است[۱].
پانویس
- ↑ رحيملو، يوسف، ج4، ص207-206
منابع مقاله
رحيملو، يوسف، دائرهالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.