أطيب البيان في تفسير القرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> [[پرونده:NUR01926J1.jpg|بندانگش» ایجاد کرد.)
     
    جز (A-esmaili@noornet.net صفحهٔ اطیب البیان في تفسیر القرآن را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به أطیب البیان في تفسیر القرآن منتقل کرد)

    نسخهٔ ‏۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۲۰

    اطیب البیان في تفسیر القرآن
    نام کتاب اطیب البیان في تفسیر القرآن
    نام های دیگر کتاب تفسیر اطیب البیان فی تفسیر القرآن
    پدیدآورندگان طیب، عبدالحسین (نويسنده)
    زبان فارسی
    کد کنگره ‏BP‎‏ ‎‏98‎‏ ‎‏/‎‏ط‎‏9‎‏الف‎‏6
    موضوع تفاسیر شیعه - قرن ۱۴

    قرآن - علوم قرآنی

    ناشر اسلام
    مکان نشر تهران - ایران
    سال نشر 1378 هـ.ش
    کد اتوماسیون 1926


    معرفى‌اجمالى

    «أطيب البيان في تفسير القرآن»، به زبان فارسى، اثر سيد عبدالحسين طيب است.

    مؤلف درباره وجه تسميه اين تفسير به أطيب البيان مى‌گويد:

    «چون در تفسير آيات قرآن از احاديث و بيانات خاندان نبوت و معادن علم و حكمت حضرت احديت استفاده نمودم و حقا كه بيانات ايشان بهترين و پاكيزه‌ترين بيانات در تفسير قرآن بوده و اين جامه تنها به قامت اينان راست آمده، لذا اين كتاب را أطيب البيان في تفسير القرآن ناميدم» (مقدمه كتاب، ج1، ص3).

    مؤلف، در شروع تفسير، مباحثى در قالب ده گفتار درباره علوم قرآنى دارد به شرح زير:

    گفتار اوّل در بيان فضيلت قرآن و وجوب تمسك به آن.

    گفتار دوم در بيان عدم تحريف قرآن و توجيه اخبار تحريف.

    گفتار سوم در تفسير قرآن و روش مفسرين و كتب تفسيرى.

    گفتار چهارم در اختلاف قرائت قرآن و تحقيق كلام در سياهى قرآن.

    گفتار پنجم در فضيلت قرائت قرآن و حفظ و تعليم و تعلم آن.

    گفتار ششم در بيان اعجاز قرآن و وجوه اعجاز آن.

    گفتار هفتم در وجوب احترام قرآن و حرمت هتك آن.

    گفتار هشتم در بيان شفاعت و خصومت قرآن و بحث مختصرى درباره شفاعت.

    گفتار نهم در كيفيت نزول قرآن و مراتب نزول.

    گفتار دهم در بيان استعاذه و حقيقت آن و بحثى درباره مستعيذ و مستعاذبه و مستعاذمنه.

    اين تفسير از ويژگى‌هاى زير برخوردار است:

    1. نثر اين تفسير نسبتا ساده و روان است كه براى استفاده عموم مردم و اهل علم نوشته شده است.

    از آنجا كه مرحوم طيب، به هدايت عامه عنايت خاصى داشته، مترصد شده كه تفسيرى به زبان مادرى و زبانى كه مردم با آن مأنوسند، بنويسد تا بهره نيكوتر و بازده بهترى داشته باشد.

    2. اين تفسير، از لحاظ اينكه در استخدام واژگان، بعضا از واژه‌هاى عربى استفاده مى‌كند و ابتدا و انتهاى همه سوره‌ها، خطبه‌هايى به زبان عربى دارد، تقريبا به يك تفسير ملمع شبيه است.

    3. ترجمه آيات در اين تفسير، صرف نظر از اشكالات خيلى جزئى، ترجمه‌اى عالمانه و محققانه و دقيق است. متأسفانه نويسنده، همه آيات را ترجمه نكرده است (به‌عنوان مثال، در سوره بقره، آيات 121، 122، 253 تا 266 و 270 تا 286 ترجمه نشده است) و اگر همه آيات را ترجمه كرده بود، مى‌توانست خود ترجمه‌اى كامل بر قرآن باشد.

    در مجموع، ترجمه مؤلف بسيار دقيق و محققانه است و بسيارى از اشتباهات مترجمين قرآن در آن وجود ندارد.

    4. مفردات و عبارات استفاده‌شده تقريبا امروزى و سليس و روان است؛ هرچند استفاده نشانه مفعولى «مر» (كه در قديم مرسوم بوده) و مانند آن در اين تفسير ديده مى‌شود و برخى نكات نيز رعايت نشده است؛ از باب نمونه در ترجمه آيه 78 سوره بقره: «و منهم أميون لا يعلمون الكتاب إلا أماني...» ، آمده است: «و بعضى از اهل كتاب، سواد خواندن و نوشتن را ندارند و از كتاب نمى‌دانند جز دروغ‌ها و به‌هم‌بافته‌هاى مزوران را (متن كتاب، ج2، ص66).

    «أماني» را، «دروغ‌ها و به‌هم‌بافته‌هاى مزوران» ترجمه كرده است، درصورتى‌كه «أماني» جمع «أمنية» و به معنى آمال و آرزوهاست و مربوط به آمال و آرزوهايى است كه يهوديان داشتند، مانند اينكه بهشت را مخصوص خود مى‌دانند كه همين آرزوها را مفسر در صفحه 68 ذكر كرده است، ولى در ترجمه رعايت ننموده است.

    و يا آيه 188 «... لتأكلوا فريقا من أموال الناس بالإثم...» ، چنين ترجمه شده است: «... براى اينكه قسمتى از اموال مردم را بخوريد...» (همان، ص344) كه «بالإثم» از ترجمه ساقط شده است.

    5. از خصوصيات بارز اين تفسير، مقيد بودن مؤلف به دلالت لفظى آيات قرآن است و از مسائلى كه منجر به تطبيق و تأويل مى‌گردد و محلى براى دخالت انگيزه‌ها و ذوقيات است، جدا پرهيز دارد. مؤلف، با تسلطى كه بر ادبيات عرب دارد، كيفيت استعمال‌ها و دلالت‌هاى آن را خوب مى‌شناسد و در همه جا وضع لغوى و حدود دلالت و موازين لغت را مراعات مى‌كند.

    6. آنچه را كه مفسران در ذيل آيات آورده‌اند، بعضا بدون اظهار نظر و اكثرا با مقايسه و سنجش نقل كرده است؛ البته در مواردى كه نظر مفسران اختلاف دارد، به ارائه نظرات ديگران اكتفا نمى‌كند، بلكه به سنجش آنها پرداخته و اگر خود بيانى مستقل داشته باشد بدان مى‌افزايد.

    7. نويسنده در تفسير آيات، به آيات ديگر نيز استدلال مى‌كند؛ يعنى همان تفسير قرآن به قرآن.

    8. وى احكام شرعى را شرح و بسط مى‌دهد و اقوال مختلف را در هر باب، به‌صورت فتوايى نقل مى‌كند. آنجا كه اختلاف نظرى باشد، مى‌سنجد و جرح و تعديل مى‌كند و نظرى مى‌دهد و جهت برترى يك فتوى را بر ديگرى بيان مى‌كند؛ اما در همه موارد به نظر شيعه اكتفا كرده و نظر ديگران را به‌ندرت ذكر مى‌كند.

    9. مؤلف به اختلاف قرائات توجهى ندارد و صريحا مى‌گويد: «بنا بر آنچه ذكر شد ادله مشهور بر اثبات حجيت قرائات هفت‌گانه، هيچ قابل اعتماد نيست و تنها سياهى قرآن كه از زمان نبى(ص) تا اين زمان به‌نحو تواتر به ما رسيده، معتبر است و با شش دليل قاطع، اختلاف قرائات را رد مى‌كند (همان، ص31).

    10. نويسنده، مباحث كلامى را مفصل طرح مى‌كند و خود در هر قسمت مستدلا نظر مى‌دهد و به دلايل عقلى و نقلى آن را اثبات مى‌نمايد و پس از آن نظر معصومين(ع) را هم ذكر مى‌كند و مثل ساير موارد تنها روش شيعه را منظور نظر قرار مى‌دهد و بعضا هم طالبين را به كتاب پرارزش خود، به نام «كلم الطيب» كه مباحث جالبى در اصول عقايد به‌صورت مبرهن و مستدل دارد، ارجاع مى‌دهد و از اطاله كلام مى‌پرهيزد.

    11. مؤلف به لغت و اشتقاق و غير آن هم غالبا مى‌پردازد (همان، ج2، ص92، 74، 103 و 120)؛ اما نه در حد تفسير مجمع البيان.

    12. نويسنده در بيان قصص قرآن، غالبا نقل تفاسير ديگر را ملاك قرار داده و در مواردى، ذكر مأخذ نيز كرده است؛ البته قصص را تا آنجايى كه از روايات و اخبار استفاده مى‌شود، آورده و از مابقى صرف نظر مى‌كند و به اندازه كافى هم تفصيل مى‌دهد.

    براى تتميم و تكميل بعضى از قصص، به كتب ديگر هم مراجعه و از منابع اصلى استفاده مى‌نمايد و اگر در ديگر آثارش بيان كرده باشد، بدانجا احاله مى‌دهد.

    13. مؤلف از تمثيلات و اصطلاحات عاميانه نيز در جاى‌جاى تفسير بهره برده است (همان، ج12، ص5 و 25؛ ج13، ص248).

    14. رجال يادشده در اين تفسير، همه مورد اعتماد شيعه است و به غير كارى ندارد و حتى مراجعه به تفاسير عامه را جايز نمى‌داند (همان، مقدمه جلد اوّل، ص23).

    15. مؤلف به مسائل اخلاقى توجه فراوانى دارد و به هر بهانه‌اى آنها را طرح مى‌كند و بعضا احساس مى‌شود كه از كتاب تفسير خارج شده و به يك كتاب اخلاقى نزديك‌تر است.

    16. اندكى مباحث فلسفى، در اين تفسير به چشم مى‌خورد، اما منظور اصلى مفسر نيست و در ضمن مباحث، استشهادات زيادى، به منظومه ملا هادى سبزوارى دارد (همان، ج4، ص329؛ ج5، ص123؛ ج7، ص133 و 271؛ ج10، ص451). در مواردى هم كلام حكما را طرح و جرح و تعديل مى‌كند ( همان، ج13، 342؛ ج12، ص7 و 338).

    17. مؤلف براى بيان و اثبات منظور خويش از تمامى اخبار و احاديث اهل‌بيت(ع) استفاده مى‌كند و از سلسله روات و رجال آن‌ها زياد ياد نمى‌نمايد، ولى همه را از طريقى مى‌گيرد كه رجال آن مورد اعتماد شيعه‌اند.

    18. مؤلف به احاديثى كه مستند نباشد توجهى ندارد؛ چنان‌كه خود مى‌گويد: اخبار زيادى از خواص القرآن از پيامبر و از حضرت باقر(ع) نقل كرده‌اند، صرف نظر كرده‌ايم؛ چون سند نداشت (همان، ج12، ص104).


    پیوندها