مولانا و شنیدن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ه های' به 'ه‌های'
جز (+)
جز (جایگزینی متن - 'ه های' به 'ه‌های')
خط ۴۶: خط ۴۶:
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


در صفحات 16 تا نوزده چندین بیت از [[دیوان کبیر]] و [[مثنوی معنوی]] می‌‌آورد که در تمام آنها اشاراتی به الفاظی دارد که گویا به اراده لب فرو بسته و میلی به سخن ندارد مگر در شرایطی خاص و برای افرادی خاص. در هر دو اثر جاودانه‌ی [[مولانا]] صدها بار واژه های: خاموش، خامش، خموش، خمش را می‌توان دید، غیر از این از لب فرو بستن، سخن نگفتن و از کلماتی به مانند اینها بسیار استفاده کرده است. امّا وقتی که مثنوی را با «بشنو» آغاز می‌‌کند غرض گوش هوش و استماع راستین است، ولی صرفاً برای کلمات معنادار و ارزشی، چه از وحی و چه از عقلِ پخته و مجرّب.
در صفحات 16 تا نوزده چندین بیت از [[دیوان کبیر]] و [[مثنوی معنوی]] می‌‌آورد که در تمام آنها اشاراتی به الفاظی دارد که گویا به اراده لب فرو بسته و میلی به سخن ندارد مگر در شرایطی خاص و برای افرادی خاص. در هر دو اثر جاودانه‌ی [[مولانا]] صدها بار واژه‌های: خاموش، خامش، خموش، خمش را می‌توان دید، غیر از این از لب فرو بستن، سخن نگفتن و از کلماتی به مانند اینها بسیار استفاده کرده است. امّا وقتی که مثنوی را با «بشنو» آغاز می‌‌کند غرض گوش هوش و استماع راستین است، ولی صرفاً برای کلمات معنادار و ارزشی، چه از وحی و چه از عقلِ پخته و مجرّب.


نویسنده از صفحه‌ی 24 الی 29 شواهدی از آیات قرآن را برای تبیین امر و عمل شنیدن می‌‌آورد تا بیان کند که ایمان و نجات و رستگاری هر فرد بسته به گوش اوست، گوش هوش، استماع درست و شنیدن با تأمّل برای معرفت و فهم و عمل خالصانه. در صفحه‌ی 24 آیات 20 تا 24 سوره‌ی انفال را شاهد می‌‌آورد که بسیار مهم و جالب است. استماع سخن خدا و رسول  برای مؤمنان. و تذکار می‌‌دهد مانند کسانی نباشید که گفتند شنیدیم، و حال آنکه نشنیدند. و بعد به این نکته‌ی مهم اشاره می‌‌کند که بدترین جنبندگان در نزد خدا کران و کوران و لالانند که از قدرت فهم عاجز هستند. در صفحه‌ی 25 چندین آیه را شاهد می‌‌آورد که بحث استماع و گوش هوش را تکمیل می‌‌کند. در آیه‌ی 26 سوره فصلت می‌گوید که کافران می‌‌گفتند به این قرآن گوش ندهید و با سر و صدا بپا کردن مانع استماع خود و دیگران بشوید.  امّا آیه‌ی 10 سوره ملک به حقیقتی تلخ اشاره می‌‌کند و آن این که کافران از آن جهت در دوزخ افتادند که به طور ارادی کلام و پیام خدا و رسول را نشنیده انگاشتند. و در آیه‌ی 171 سوره بقره رسماً عنوان می‌‌کند کافران همچون درازگوشند که جز بانگی را نمی‌‌شوند و از قهمیدن معنای صوت عاجزند.
نویسنده از صفحه‌ی 24 الی 29 شواهدی از آیات قرآن را برای تبیین امر و عمل شنیدن می‌‌آورد تا بیان کند که ایمان و نجات و رستگاری هر فرد بسته به گوش اوست، گوش هوش، استماع درست و شنیدن با تأمّل برای معرفت و فهم و عمل خالصانه. در صفحه‌ی 24 آیات 20 تا 24 سوره‌ی انفال را شاهد می‌‌آورد که بسیار مهم و جالب است. استماع سخن خدا و رسول  برای مؤمنان. و تذکار می‌‌دهد مانند کسانی نباشید که گفتند شنیدیم، و حال آنکه نشنیدند. و بعد به این نکته‌ی مهم اشاره می‌‌کند که بدترین جنبندگان در نزد خدا کران و کوران و لالانند که از قدرت فهم عاجز هستند. در صفحه‌ی 25 چندین آیه را شاهد می‌‌آورد که بحث استماع و گوش هوش را تکمیل می‌‌کند. در آیه‌ی 26 سوره فصلت می‌گوید که کافران می‌‌گفتند به این قرآن گوش ندهید و با سر و صدا بپا کردن مانع استماع خود و دیگران بشوید.  امّا آیه‌ی 10 سوره ملک به حقیقتی تلخ اشاره می‌‌کند و آن این که کافران از آن جهت در دوزخ افتادند که به طور ارادی کلام و پیام خدا و رسول را نشنیده انگاشتند. و در آیه‌ی 171 سوره بقره رسماً عنوان می‌‌کند کافران همچون درازگوشند که جز بانگی را نمی‌‌شوند و از قهمیدن معنای صوت عاجزند.