مثنوی معنوی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'مثنوی جلالالدین الرومی شاعر الصوفیه الاكبر (معرب كفافی)' به 'مثنوي جلالالدین الرومي شاعر الصوفیة الأكبر') |
|||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
[[گزیده ی مثنوی (کاظم محمّدی)]] | [[گزیده ی مثنوی (کاظم محمّدی)]] | ||
[[تفسیر عرفانی مثنوی معنوی]] | |||
[[مولانا و شنیدن]] | [[مولانا و شنیدن]] |
نسخهٔ ۲۱ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۳۹
مثنوی معنوی | |
---|---|
پدیدآوران | مولوی، جلالالدین محمد بن محمد (نویسنده) هاشمپور سبحانی، توفیق (محقق) |
عنوانهای دیگر | مثنوی |
ناشر | وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1373 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | شعر فارسی - قرن 7ق. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PIR 5298 1373 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
مثنوى معنوى، اثر مولانا محمد جلالالدين محمد بلخى، شاعر و عارف فارسیگو است. اين كتاب از 26000 بيت و شش دفتر تشكيل شده است و يكى از برترين كتابهاى ادبيات عرفانى كهن فارسى و حكمت ايرانى پس از اسلام است. اين كتاب در قالب شعرى مثنوى سروده شده است كه در واقع عنوان كتاب نيز مىباشد، اگرچه قبل از مولوى، شاعران ديگر؛ مانند سنائى و عطّار هم از قالب شعرى مثنوى استفاده كرده بودند؛ ولى مثنوى مولوى از سطح ادبى بالاتر برخوردار است. در اين كتاب 424 داستان پى در پى به شيوه تمثيل داستان سختىهاى انسان در راه رسيدن به خدا را بيان مىكند. اين كتاب به درخواست شاگرد مولوى، حسامالدين حسن چلبى، در سالهاى 662 تا 672ق نوشته شده است. مثنوى در ميان قالبهاى شعر فارسى، جزء قالبهاى سهل و آسان شعرى شمرده مىشود. به همين لحاظ نيز شعرايى چون نورالدين عبدالرحمن جامى، عطّار نيشابورى، و دهها شاعر ديگر، طبع خود را در قالب مثنوى آزمودهاند و غالباً ً در انشاء شعر موفق بودهاند، لذا حجم بالاى مثنوى معنوى ظاهراً نبايد موجب تعجّب و تحت تأثير قرار دادن خواننده باشد، ليكن آنچه مثنوى را از ساير مثنوىها جدا مىكند. روانى آن در عين خلاقيّت و نوآورى ادبى و معنى دقيق الفاظ و تعبيرات جديد آن است. انتقال معنى از مطلبى به مطلبى و از حكايتى به مضمونى ديگر و در عين حال پيوستگى و ناگسسته بودن مطالب از بديعيّات است.
جهان بينى مولوى
براى شناخت مثنوى، نخست بايد به جهان بينى خاص مولانا توجّه داشت. جهانبينى مولوى، يك جهانبينى عرفانى است و اساس و محور اين جهانبينى، وحدت وجود و وحدت تجلّى است. در اين رهيافت تمام هستى يكجا به عنوان جلوهاى از ذات كمال الصّفات حق تعالى است و راز اين تجلّى عشق است. يكى ديگر از بنيانهاى معرفتى جهانبينى مولانا، بازگشت اشياء به حق است، اشياء از همان مبدايى كه به وجود آمدهاند، به همان مبداء بازمىگردند. چنانچه مولانا در ابياتى به زيبايى اين مسأله را ترسيم مىكند:
جزءها را روىها سوى كل است | بلبلان را عشق با روى گل است | |
آنچه از دريا به دريا مىرود | از همانجا كامد، آنجا مىرود |
نگاه خاص به انسان و جايگاه ويژه او در جهانبينى عرفانى مسأله مهّم ديگرى است كه در شيوه و روش مولوى در ميان حقايق انسانى موثّر بوده است، گرچه از ديدگاه عرفا هر موجودى مظهر اسمى از اسماى الهىاند؛ ولى انسان در اين جهانبينى عالم كبير است و جهان عالم صغير. غربت انسانى از ديگر مسائل مهمّ در جهانبينى عرفانى است، اين كه انسان در اين جهان يك موجود غريب و تنهاست.يك موجودى است كه با اشيا، نامتجانس است؛ يعنى احساس عدم تجانس مىكند، با هر اشياى ديگر. نمونه اعلاى اين نگاه در ابيات آغازين مثنوى در بيان فراغ نى آمده است.در جهان بينى مولانا، جريان قوانين در جهان هستى به استمرار حفاظت خداوندى از آنهاست.
روش عرفانى مولانا در مثنوى
در روش و متد عرفانى مولانا، چيزى از جهان و انسان حذف نمىشود و همگى در سير عرفان مثبت به كار مىروند و همه معلوماتى كه از شناخت انسان و جهان به دست مىآورد. در استخدام يك معرفت عالى درباره دريافت آهنگ ارغنون هستى كه خود موجى از آن قرار خواهد گرفت، درمىآورد. مسأله ديگر در روش عرفانى مولانا، شور عرفانى است. او شور عرفانى را حالت زودگذرى كه در وجد و هيجان به وجود مىآيد، محسوب نمىكند، بلكه اين شورگرايى را محكوم كرده، آن را حالپرستى مىداند و نه خداپرستى. عرفان مولانا حركت و تحوّل جهان و انسان را با ذوق ادبى محض، بلكه مستند به ريشههاى اساسى نظم عينى جهان و موجوديّت انسان، مطرح مىنمايد.
الفاظ قرآن در مثنوى
به راحتى مىتوان ادّعا كرد كه قرآن بر تمامى مثنوى سايه افكنده است. گذشته از اين كه روح قرآن حاكم بر اين كتاب است، الفاظ قرآنى نيز در اين كتاب موج مىزند. طبق شمارش كتاب «آيات مثنوى» نوشته آقاى محمود درگاهى، بيش از 1200 آيه، مورد استفاده مولوى قرار گرفته است. البته در مواردى فقط يك كلمه در مصراعى درج شده و گاهى دو و گاه سه و گاهى تمام يك مصراع عيناً يا با اندك اختلافى، كه با وزن عروضى مثنوى هماهنگ شود، از آيه نقل شده است. براى نمونه به موارد ذيل توجّه شود:
بىحس و بىگوش و بىفكرت شويد | تا خطاب «ارجعى» را بشنويد | |
اسم هر چيز تو از دانا شنو | سر رمز «علّم الاسما» شنو |
البته نوع ديگر استفاده از قرآن، درج معانى آيات بدون ذكر الفاظ است (تلميح) كه اين نوع بهرهگيرى نيز در مثنوى بسيار رواج دارد. به همين جهت است كه مرحوم حكيم سبزوارى در هنگام توصيف و تمجيد از كتاب مثنوى، آن را تفسير انفسى قرآن مىنامد.
احاديث در مثنوى
به دليل استفاده مولوى از روايات صادره از معصومان(ع) رايحهاى از عصمت و پاکى به بخشهايى از اين كتاب وزيده است. او با استفاده از حديث «انا معاشر الانبيا تكلّم الناس على قدر عقولهم» به پيروى از پيامآوران الهى سادهگويى را شيوه شايع خود قرار داده است. مرحوم بديعالزمان فروزانفر بيش از هفتصد بيت وافى به مقصود روايات را از مثنوى جمع و تدوين كرده كه در كتابى مستقل تحت عنوان احاديث مثنوى منتشر شده است.
بيان اعتقادات در مثنوى
موضوعات كلامى و اعتقادى همچون توحيد، نبوّت، معاد، امامت، فلسفه خلقت و فلسفه مرگ در مثنوى حضورى چشمگير دارند. طرح اين مسائل با تكيه بر عقل صرف با نوعى صعوبت همراه است؛ امّا مولوى اين موضوعات را به گونهاى حسّى و وجدانى ترسيم كرده است. براى نمونه، او موضوع جبر و اختيار را همراه با لطافتى دلنشين بيان مىكند كه شايان توجه است.
تمثيلات فقهى در مثنوى
يكى ديگر از هنرهاى مولوى استفاده از تمثيلات فقهى اوست، او در اين ميان، به بيان حكمت بعضى احكام فقهى و گاه نتيجهگيرىهاى اخلاقى و عرفانى مىپردازد. مولوى برخلاف بعضى از صوفيان، همواره به حفظ ظاهر توصيه كرده است. او اعمال ظاهرى و فقهى را أماره مسلمانى و ديندارى و گواه اعتقاد مىشمرد.
شيوه مثنوى در صور مختلف خيالبندى
يكى از روشهاى مولانا در مثنوى، صورتهاى متنوع خيالبندى است كه به كرّات در گونههاى مختلف، آن را به كار برده است. در بسيارى از صورتهاى خيالبندى، او از قرآن الهام مىگيرد. او با تأسى از آيه 54 سوره كهف در نمونههاى متعدّد از اين صور خيالبندى سود مىجويد. چنانچه از نمونههاى متعدد او در صورت خيالبندى و تمثيل و استعاره كه سر منشاء قرآنى دارد، مىتوان ياد كرد؛ همچون: انسان و ساحتهاى حيات او با الهام از خلقت آدم و انباز او و همچنين انواع خوردنىها و اسامى متداول و مرسوم در شهرها.
مضامين سياسى، اجتماعى در مثنوى
مولوى از مضامين سياسى، اجتماعى غافل نبوده و اين مقولات را نيز در قالب داستانها و تمثيلاتى بيان كرده است. او عاملان حكومت و شهروندان را، از شهرياران تأثيرپذير مىداند. وى اين ويژگى تاثيرپذيرى را در دو داستان به تصوير كشيده است. داستان اوّل عرب باديهنشين سادهدلى است كه به قصد خدمت به شاه، راهى دربار شد و داستان دوّم كه در دفتر پنجم مثنوى آمده حاوى مضامين ذيل است: انتقاد از حاكمان و اميران خودسر، كجروىها و اشتباهات جمعيّتهاى هيجانزده و گم شدن فردى و محو منطق در هنگام غلبه احساسات عمومى، تسليم محض كارگزاران حكومتى در برابر اعمال نارواى اميران و شاهان.
تبليغ يا دعوت پيامبر گونه در مثنوى
الگوگيرى مولانا از سيما و سيره دلانگيز انبياى عظام الهى(ع) فراوان و حيرتانگيز است. دلالتها به قدرى قوى است كه خواننده ضرورت و اشتياقى براى بررسى سند در خود نمىيابد. او در دفتر پنجم، داستانى از سيره عملى حضرت رسولالله(ص) در تبليغ و ايجاد تحوّل و انقلاب درونى آورده است كه شايان توجه است.