۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'كتاب' به 'کتاب') |
جز (جایگزینی متن - 'علامه حلى' به 'علامه حلى') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
== معرفى اجمالى == | == معرفى اجمالى == | ||
'''إيضاح مخالفة السنة لنص الکتاب و السنة''' از جمله تأليفات ارزشمند علامه حلى (متوفى 726ق) است كه در آن مبانى كلامى اهل سنت را بر قرآن عرضه كرده و وجوه مخالفت كلام آنها را با آيات بررسى نموده است. کتاب توسط بىبى سادات رضى بهابادى تصحيح و تحقيق شده است. | '''إيضاح مخالفة السنة لنص الکتاب و السنة''' از جمله تأليفات ارزشمند [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] (متوفى 726ق) است كه در آن مبانى كلامى اهل سنت را بر قرآن عرضه كرده و وجوه مخالفت كلام آنها را با آيات بررسى نموده است. کتاب توسط بىبى سادات رضى بهابادى تصحيح و تحقيق شده است. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
کتاب مشتمل بر مقدمه مختصرى از رسول جعفريان، مقدمه تحقيقى مفصلى از محقق کتاب و متن اثر است. اين کتاب در دو جلد به رشته تحرير درآمده است؛ اما جلد اول آن به دست ما نرسيده است. جلد دوم اين کتاب در تمام نسخههاى موجود از آيه 212 سوره بقره آغاز و تا پايان سوره آلعمران ادامه يافته است. روش علامه حلى نيز بدينگونه است كه واژههاى آيات را تكتك مورد بررسى قرار مىدهد و عقايد باطل اهل سنت را در انتهاى توضيحات خود يادآور مىشود. | کتاب مشتمل بر مقدمه مختصرى از رسول جعفريان، مقدمه تحقيقى مفصلى از محقق کتاب و متن اثر است. اين کتاب در دو جلد به رشته تحرير درآمده است؛ اما جلد اول آن به دست ما نرسيده است. جلد دوم اين کتاب در تمام نسخههاى موجود از آيه 212 سوره بقره آغاز و تا پايان سوره آلعمران ادامه يافته است. روش [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] نيز بدينگونه است كه واژههاى آيات را تكتك مورد بررسى قرار مىدهد و عقايد باطل اهل سنت را در انتهاى توضيحات خود يادآور مىشود. | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
سيد محسن امين نام اين کتاب را در زمره كتب علم كلام و اصول دين و احتجاج و جدل آورده است. وى به هنگام ذكر كتب تفسيرى علامه مىنويسد: مىتوان، إيضاح مخالفة السنة را از كتب تفسير برشمرد (همان). | سيد محسن امين نام اين کتاب را در زمره كتب علم كلام و اصول دين و احتجاج و جدل آورده است. وى به هنگام ذكر كتب تفسيرى علامه مىنويسد: مىتوان، إيضاح مخالفة السنة را از كتب تفسير برشمرد (همان). | ||
به نظر مىرسد كه منظور علامه حلى از «اهل سنت» اشاعره بوده است به اين دليل كه اكثريت قريب به اتفاق مبانى كلامى كه وى بر قرآن عرضه كرده و آن را با قرآن متناقض يافته است، اصول و مبانى كلامى اشاعره است. چرا كه اشاعره بر اين عقيده هستند كه خداوند متعال، بندگان خود را بر انجام گناه و معصيت مجبور كرده و صدور كذب از جانب خداوند نعوذ بالله- را جايز مىشمارند، كه در جاىجاى اين کتاب، ردّ علامه حلى بر اين عقايد به چشم مىخورد (همان، ص 23). | به نظر مىرسد كه منظور [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] از «اهل سنت» اشاعره بوده است به اين دليل كه اكثريت قريب به اتفاق مبانى كلامى كه وى بر قرآن عرضه كرده و آن را با قرآن متناقض يافته است، اصول و مبانى كلامى اشاعره است. چرا كه اشاعره بر اين عقيده هستند كه خداوند متعال، بندگان خود را بر انجام گناه و معصيت مجبور كرده و صدور كذب از جانب خداوند نعوذ بالله- را جايز مىشمارند، كه در جاىجاى اين کتاب، ردّ [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] بر اين عقايد به چشم مىخورد (همان، ص 23). | ||
علامه در اين کتاب با استناد به آيات قرآن بيان كرده است كه نظر اشاعره با نص قرآن مخالفت دارد. وجوهى را كه علامه از آن به عنوان مخالف ديدگاه اهل تسنن با قرآن ذكر كرده است برخى بهصورت صريح در عقايد اهل سنت آمده است. چون عقيده به اينكه خداوند فاعل افعال بندگان است اما برخى ديگر از اين وجوه لازمه عقايد اهل سنت است بدون اينكه به آن تصريح كرده باشند و حتى در برخى از موارد صريحاً آن را رد كردهاند؛ به عنوان مثال جواز صدور كذب از جانب خداوند از عقايد صريحه اهل سنت نيست اما علامه اين مسأله را به اهل سنت نسبت داده است . شايد سبب آن باشد كه آنان به حسن و قبح شرعى معتقدند و چيزى را به خدا واجب نمىدانند (همان، ص 24). | علامه در اين کتاب با استناد به آيات قرآن بيان كرده است كه نظر اشاعره با نص قرآن مخالفت دارد. وجوهى را كه علامه از آن به عنوان مخالف ديدگاه اهل تسنن با قرآن ذكر كرده است برخى بهصورت صريح در عقايد اهل سنت آمده است. چون عقيده به اينكه خداوند فاعل افعال بندگان است اما برخى ديگر از اين وجوه لازمه عقايد اهل سنت است بدون اينكه به آن تصريح كرده باشند و حتى در برخى از موارد صريحاً آن را رد كردهاند؛ به عنوان مثال جواز صدور كذب از جانب خداوند از عقايد صريحه اهل سنت نيست اما علامه اين مسأله را به اهل سنت نسبت داده است . شايد سبب آن باشد كه آنان به حسن و قبح شرعى معتقدند و چيزى را به خدا واجب نمىدانند (همان، ص 24). |
ویرایش