أصول الإستنباط بين الكتاب و السنة: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - '↵↵|' به ' |') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[صادقی تهرانی، محمد]] (نويسنده) | [[صادقی تهرانی، محمد]] (نويسنده) | ||
| زبان =عربی | | زبان =عربی | ||
| کد کنگره =BP 159/8 /ص2الف6 | | کد کنگره =BP 159/8 /ص2الف6 | ||
| موضوع =اصول فقه شيعه - قرن 14 | | موضوع =اصول فقه شيعه - قرن 14 | ||
| ناشر = | | ناشر = | ||
| مکان نشر =ايران - قم | | مکان نشر =ايران - قم | ||
| سال نشر =مجلد1: 1412ق, | | سال نشر =مجلد1: 1412ق, | ||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE25638AUTOMATIONCODE | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE25638AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ = | | چاپ = |
نسخهٔ ۲۹ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۰۵
أصول الإستنباط بين الكتاب و السنة | |
---|---|
پدیدآوران | صادقی تهرانی، محمد (نويسنده) |
عنوانهای دیگر | تشتمل علي؛ اصول لفظية - عملية - و ضوابط فقهية |
مکان نشر | ايران - قم |
سال نشر | مجلد1: 1412ق, |
موضوع | اصول فقه شيعه - قرن 14 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 159/8 /ص2الف6 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
أصول الإستنباط بين الكتاب و السنة، اثر محمد صادقی تهرانی (متوفی 1432ق)، کتابی است یکجلدی به زبان عربی با موضوع اصول فقه. نویسنده در این اثر درصدد مروری سریع و گذرا بر مباحث علم اصول به لحاظ ایجابی و سلبی است؛ وی قواعد و آرا علم اصول کنونی و متداول که بر مبانی عقل است را سلب و به وسیله کتاب و سنت این قواعد را ایجاب میکند. ایشان به کتاب و سنت ازآنجهت که مبین حکم فطری و عقلانی صالح (عقل مشهور و متداول میان مردم نه مباحث عقلی فلسفی) هستند، مینگرد.
ساختار
کتاب، دارای مدخل، مقدمه و محتوای مطالب ضمن عناوین متعددی است.
گزارش محتوا
در این اثر، اصول صالح استنباط در راستای احکام دین که با سایر اصول فقهی متفاوت است، ارائه شده است. اصولی که مانند اصل بر کتاب و حاشیه آن یعنی سنت، تکیه میکند؛ و این دو (بهویژه کتاب) در طول دورهها از علوم اسلامی غایب بودهاند و متأسفانه در این امر یا قصور تقیه دخالت داشته و یا تقصیر مدیران قوانین اسلامی علیرغم همه تلاش و کوششان.
دکتر صادقی تهرانی میگوید: ما وقتی به محافل حوزههای علوم دینی (از سایر محافل اسلامی که بگذریم) مینگریم قرآن را در آن امری اصیل نمیبینیم، یا حداقل آنچنانکه باید سهم داشته باشد، سهمش را ندادهاند. نویسنده نسبت به مسلمانانی که بهحق این کتاب عظیم که ثقل اکبر است کوتاهی کردهاند گلایهمند است.
در این اثر سه فصل وجود دارد: اصول لفظیه؛ اصول عملی که از قرآن و سنت گرفته شده؛ ذکر صد اصل از اصول استنباط در پرتو متون قرآنی. ایشان معتقد است این مسیر، اولین گام در استنباط احکام از قرآن عظیم است (همانطور که ثقلان بر این امر تأکید کردهاند). نویسنده آرای متفاوتی با سایرین را در احکام اسلامی دارد و برای مشاهده تفصیلی آن «الفرقان» و برای مشاهده اجمالیاش «تبصرة الفقهاء» را برای مطالعه به خوانندگان معرفی میکند. او میگوید ما سعی میکنیم بهقدر توان، طریق حضرت مهدی(عج) را برویم تا او خود با دین و کتاب جدید بیاید؛ و این دین و کتاب جدید چیزی بهجز قرآن موجود نیست که دانشها و بهره گرفتنها از آن در محافل اسلامی ما فراموش شده است.[۱]
صادقی تهرانی در مقدمه مینویسد: ما در اصول فقه متداول در حوزه علمیه افراط تطویل بدون فایده را شاهدیم و تفریط تعطیل نسبت به اسناد به قرآن و سنت (آنچنانکه سزاوار آن دو است)؛ و این امر بهحکم فطرت و عقل سلیم بر ما لازم میسازد که چنین اصولی را دور انداخته و اصول استنباطی غیرازآن که توسط قرآن و سنت تبیین شده را دایر کنیم؛ من تاکنون پاسخ این سؤال را نیافتهام که منظور از طرح مباحث الفاظ در علم اصول چیست؟ اگر منظور از طرح آن تعلیم معانی لغوی و آداب ادبی و بلاغی برای طالب باشد که هرکدام علم مخصوص به خود را دارند؛ و اگر منظور، تدقیقات منطقی و عقلی و فلسفی و علمی باشد باید در فلسفه و منطق بحث شود بلکه آیات و روایات فقهی، صرفاً حامل معانی عرفی است و فلسفیات در عرفیات داخل نمیشود مگر آنطور که عرفیات در مباحث فلسفی دخالت میکنند و در هردو مورد، هباء منثور مثبور (آشفتگی و درهمریختگی و بیهودگی) و رمیة من غیر رام (تیری در تاریکی) و لا منظور (و کار عبث و بیهدفی) است.
آیا به نظر شما، شارع کتاب و سنت در ناحیه بلاغی و فصاحی در تعبیر کوتاهی کرده تا نیازی به این تبیینات و تفنینات دلالی اختراعی باشد؟ درحالیکه علوم دیگری هست که اصلاً نیازی به اصول لفظیه ندارند مانند کیمیا و فیزیک و... در واقع هیچکدام از آموزگاران یا آموزندگان این علوم هیچوقت به اصول لفظی دلالی، فکر نمیکنند و کارشان را به بهترین وجه انجام میدهند. پس چگونه است که فقه و سایر علوم اسلامی به این اصول لفظی طولانی وابستهاند درحالیکه الفاظ کتاب و سنت (مخصوصاًً کتاب) ابهام ندارد. گیریم که ابهامی داشته باشد؛ آنوقت مرجع رفع آن، لغت و عرف تخاطب خواهد بود نه سایر متکلفات. آیا میتوان گفت، شارع نسبت به قواعد اصول عملیه و سایر قواعد فقهی که ما در استنباط احکام شرعی به اصول و قواعد آن محتاجیم اهمال کرده است؟ هرگز! پس مثلث قواعد دلالی و اصول عملی و قواعد فقهی که هندسه استنباط در مادهاش را تشکیل میدهد، در شاکله خودش اصالتاً از کتاب و رسالت از سنت استخراج میشود و در این امر هیچ نیازی به فلسفههای مختلف و متفاوت ندارد و بر ما است که بعد از فحص از حکم فطرت سلیم و عقل سلیم (فهم عرفی و عقلای عالم نه مباحث فلسفی) از راههای آن یعنی قرآن و سنت، داخل مدینه استنباط شویم. چراکه الله تعالی شناخت احکامش را بر ظنون متضاد و مشابهات آن، بنا نکرده است.[۲]
از مواردی که در استنباط احکام لازم است، تدبر تام در آیات و سپس در روایات است، این از اوجب توشههای این سفر مهم است و نیز تدبری در لغات و اوضاع ادبی و مقارنات آیه یا آیات بعید از آن در سورههای دیگر.[۳]
صادقی تهرانی مینویسد: ما در این اثر درصدد عرضه سریع و مروری گذرا حول علم اصول هستیم بهگونهای که قواعد و آرا متداول را از این علم نفی کنیم و بهوسیله کتاب و سنت این قواعد را اثبات نماییم. کتاب و سنت را ازآنجهت که مبین حکم فطرت و عقلانی صالح در آنچه در شناخت احکام دخل دارند، مینگریم؛ و اگر حوزههای علوم دینی تمام توانشان را صرف این عمل کرده بودند که حول و محور قرآن کار کنند، از سایر حوزههای علوم غنیتر بودند ولی افسوس که از قرآن غافل شدند و دروسشان معضلی برایشان شد و بدین طریق أعلام و معالمش مندرس شدند.[۴]
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در انتهای اثر ذکر شده است. پاورقیهای کتاب علاوه بر ذکر ارجاعات، حاوی مطالب مفیدی در توضیح محتوای مطالب هستند.
پانویس
منابع مقاله
مدخل و مقدمه کتاب.