گیلانی، عبدالقادر: تفاوت میان نسخهها
خط ۱۹۹: | خط ۱۹۹: | ||
[[السفینة القادریة]] | [[السفینة القادریة]] | ||
[[بهجة الأسرار و معدن الأنوار]] | |||
[[رده:زندگینامه]] | [[رده:زندگینامه]] |
نسخهٔ ۱۹ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۸
نام | گیلانی، عبدالقادر |
---|---|
نامهای دیگر | جیلانی، عبدالقادر
جیلی، عبدالقادر عبدالقادر گیلانی، عبدالقادر گیلانی، عبدالقادر محییالدین عبدالقادر گیلانی محیی الدین گیلانی گیلانی، ابومحمد محیالدین عبدالقادر |
نام پدر | صالح جنگی دوست |
متولد | ۴۷۱ق برابر با 1078م |
محل تولد | گیلان |
رحلت | 561 ق یا 1166م |
اساتید | ابوبکر محمد بن احمد |
برخی آثار | سر الأسرار و مظهر الأنوار فیما یحتاج إلیه الأبرار |
کد مؤلف | AUTHORCODE00799AUTHORCODE |
عبدالقادر گیلانى (471 - 561ق )، کنیه وى، ابومحمد، ملقب به محیالدین، عارف، صوفی و شاعر ایرانی قرن پنجم و ششم قمری.
نسبت
درباره نسب و نسبت وی، میان پژوهشگران، اختلافنظر وجود دارد، مشهور چنین است که او از جیلان (گیلان امروزی در ساحل دریای خزر، در شمال ایران) بوده است.
از اینرو نسبت وی را بهصورت معرّب، به صورتهای مختلف کیلانی، جیلانی و جیلی یاد کردهاند.
برخی نیز در دوره متاخر، با استناد به اینکه نسبت عبدالقادر گیلانی در بسیاری از منابع تاریخی، به صورت «جیلی»، ثبت شده است، او را منسوب به «جیل» دانستهاند که نام روستایی نزدیک مدائن در جنوب بغداد، بوده است.
با این حال، شواهد و قراین متعددی، گیلانی بودن وی را تایید میکند و نظریه انتساب وی به جیل بغداد را غیرقابل پذیرش مینمایاند. ذهبی، به صراحت، زادگاه وی را جیلان (گیلان) بیان کرده و به نقل از سمعانی، او را از اهل جیلان دانسته و سپس داستانی را نقل کرده است که براساس آن، شیخ عبدالقادر، خود را از جیلان، معرفی کرده است.
بنابراین، نسبت جیلی به معنای منسوب به سرزمین گیلان، در آن زمان رایج و شناخته شده بوده و ورود فقهای دیگری نیز به بغداد، پیش از عبدالقادر گیلانی، بیسابقه نبوده است.
در ضمن همانگونه که در ادامه، بیان خواهد شد، پدربزرگ مادری شیخ عبدالقادر، ابیعبدالله صومعی زاهد بوده است که به نظر میرسد، نسبت وی به «صومعه»، یعنی به صومعهسرای کنونی (در استان گیلان، نزدیک شهر رشت) بوده است، زیرا ما شخصیت دیگری نیز با این نسبت، به نام ابوبکر محمد بن مخلد صومعی طبری میشناسیم
که وجود نسبت طبری، یعنی انتساب وی به طبرستان (مازندران)، میتواند قرینهای بر انتساب وی، به صومعهسرا باشد.[۱]
نسب
همانند اختلاف موجود در نسبت شیخ عبدالقادر، در نسب وی نیز اختلاف نظر وجود دارد.
ابنجوزی و نوه وی، سبط ابن جوزی، نسب وی را بهصورت عبدالقادر بن ابیصالح ذکر کردهاند.
اما ذهبی در سیر اعلام النبلاء، بهصورت «عبدالقادر بن ابیصالح عبدالله بن جنگیدوست» آورده است. (نام جنگیدوست در تاریخ الاسلام به صورت تحریف شده یعنی «جیلیدوست» به چشم میخورد.) ابنرجب در طبقات الحنابله، بهصورت عبدالقادر بن ابیصالح بن عبدالله بن ابیعبدالله بن عبدالله بیان کرده و نسب وی را به امام حسن مجتبی علیهالسّلام رسانده است
که گویا در این نسب، تحریف و اشتباهاتی، صورت گرفته است.
قطبالدین یونینی و دیگران، نسب وی را به ترتیب زیر، به امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) رساندهاند: عبدالقادر بن ابیصالح موسی بن عبدالله بن یحیی الزاهد ابن محمد بن داوود بن موسی بن عبدالله بن موسی الجون بن عبدالله محض ابن حسن مثنی بن امام حسن علیهالسّلام بن امام علی علیهالسّلام.
در تعدادی از منابع نیز نسب وی، به همین شکل آمده است، اما «جنگیدوست» لقب موسی، پدر شیخ عبدالقادر، ذکر شده است.
علمای بزرگ انساب نیز در سیادت عبدالقادر گیلانی، تشکیک نموده و گفتهاند که ادعای سیادت وی را برای نخستین بار، یکی از نوادگان وی، به نام نصر بن عبدالرزاق بن عبدالقادر گیلانی، مطرح کرد.
ابنطقطقی، مورخ و نسبشناس مشهور، در اینباره میگوید:
اعلم ان بیت عبدالقادر الکیلانی المدفون بباب الازج ینتسبون الی محمد بن داود بن موسی الثانی ابی عمر بن عبدالله بن موسی الجون ویروی عن نصر ابی صالح قاضی القضاة شعر منه: «نحن من اولاد خیر الحسن». یعنی: الحسن بن علی (علیهالسّلام) والی هذا التاریخ وهو شهر رمضان المبارک سنة ثمان وتسعین وستمائة لم تقم البیّنة الشرعیة بصحّته فلذلک لم یلحق.
ابنعنبه نیز مینویسد:
و گفتند که از نسل عبدالله بن محمد بن یحیی مذکور، الشیخ الجلیل الباز الاشهب، (در متن کتاب چاپ شده، «البار الاشهر» آمده که قطعاً تحریف «الباز الاشهب» (از القاب عبدالقادر گیلانی) است.) صاحب الخطوات محییالدین عبدالقادر گیلانی و گفتند که او: عبدالقادر بن محمد بن جنگیدوست بن عبدالله مذکور است، اما شیخ عبدالقادر، این نسب را دعوی نکرد و نه فرزندان او، و ابتدای این دعوی، از پسر پسرش، ابوصالح نصر بن ابیبکر بن عبدالقادر بود.[۲]
ولادت
عبدالقادر گیلانی در سال ۴۷۱ق برابر با 1078م، متولد شد و تا هجده سالگی در آن سامان به سر برد و در سنه ۴۸۸ق، به بغداد مهاجرت کرد و تا پایان عمر در آنجا اقامت گزید. مادرش، فاطمه، دختر شیخ ابیعبدالله صومعی (گویا منسوب به صومعهسرا) و مکنا به امالجبار و ملقب به امالخیر بود، گویند او زنی پاک و شایسته بود و پس از اینکه عبدالقادر در کودکی، پدرش را از دست داد، او تربیت فرزند خود را برعهده گرفت.
امروزه در صومعهسرای گیلان، مزاری به نام بیبی فاطمه خیرالنساء وجود دارد که برخی، آن را قبر مادر شیخ عبدالقادر گیلانی، دانستهاند.پدربزرگ مادری وی، شیخ زاهدی بود که از بزرگان مشایخ گیلان، به شمار میآمد. گفتهاند او مستجابالدعوه بوده و کراماتی داشته است و هرگاه بر کسی خشمگین میشد، بلایی بر سر آن شخص میآمد.
شیخ عبدالقادر، در زمان حیات، با انتساب به جد مادری خود، به نام سبط ابیعبدالله الصومعی الزاهد، شناخته میشده است.[۳]
تحصیلات
وی، در بغداد، ابتدا علوم ادبی را از محضر ابوزکریا تبریزی استفاده کرد و علم حدیث را از ابوبکر محمد بن احمد و ابوالقاسم علی بن احمد بن بیان و ابوطالب بن یوسف فراگرفت، سپس از محضر علی بن ابیسعید مخرمی، فقه آموخت و فنون طریقت را در مصاحبت شیخ احمد (یا حماد) دباس فراگرفت.
وی، در یادداشت برداری مطالب علمی کوشش فراوان کرد و ملازم سیاحت و ریاضت و تفکر و عزلت شد، برخی از آنها، تقریر مجالس وعظ اوست، مثل «فتح الغیب» که مشتمل بر ۷۸ مجلس اوست که پس از وفات وی، به دست فرزندش قلمی شده است.
او در مدرسهای که شیخ خود، ابوسعد مخرّمی، در منطقه باب الازج بغداد، بنا کرده بود، مجالس موعظه را آغاز کرد و مورد اقبال مردم قرار گرفت و بسیاری از آنها نزد وی توبه میکردند، به علت اینکه مدرسه او از حضور مردم پر میشد و دیگر گنجایش آنها را نداشت، مدرسه را توسعه دادند و عامه مردم در این کار شرکت کردند. شیخ عبدالقادر تا پایان عمر، در این مدرسه تدریس میکرد و به موعظه مردم میپرداخت.[۴]
مذهب و القاب
عبدالقادر گیلانی، مذهب حنبلی داشت و از وی با تعبیر امام الحنابله و شیخ الحنابله یاد کردهاند، با این حال، او از مشاهیر و بزرگان تصوف در زمان خود، به شمار میآید و او را با القاب و تعابیر مبالغهآمیزی، همچون سلطان المشایخ، قدوة العارفین، غوث اعظم و باز اشهب ستودهاند.[۵]
قطب تصوف
کرامات متعددی نیز به وی نسبت دادهاند، تا جاییکه عزالدین بن عبدالسلام دمشقی در اینباره گفته است: «لم تتواتر کرامات احد من المشایخ الا الشیخ عبدالقادر فان کراماته نقلت بالتواتر».
در دوره اخیر، برخی صوفیان اهلسنت، وی را یکی از اقطاب چهارگانه تصوف برشمردهاند. سه قطب دیگر، عبارتاند از: احمد رفاعی، احمد بدوی و ابراهیم دسوقی. طریقت منسوب به وی که به نام طریقت قادریه شناخته میشود، از دیرباز تاکنون، در سرزمینهای مختلف جهان اسلام، انتشار گستردهای یافته است، بهگونهای که شاید کمتر طریقتی را بتوان در طول تاریخ تصوف اسلامی یافت که بدینسان، از شمال آفریقا تا شبهقاره هند، گسترش یافته باشد.
سبط ابن جوزی، در بیان سلسله خرقه شیخ عبدالقادر، نوشته است که او، خرقهاش را از دست شیخ خود، ابوسعد مُخرّمی، پوشیده است و او از ابوالحسن علی بن محمد قُرَشی و او از ابوالفرج طرسوسی و او از ابوالفضل عبدالواحد بن عبدالعزیز تمیمی و او از پدرش عبدالعزیز و او از ابوبکر شبلی و او از جنید بغدادی و او از سری سقطی و او از معروف کرخی و او از داوود طائی و او از حبیب عجمی و او از حسن بصری و او از امام علی علیهالسّلام پوشیده است، سپس سبط ابن جوزی افزوده است که برای خرقه وی، طریق دیگری نیز تا امام رضا علیهالسّلام وجود دارد که قاعدتاً همان سلسله فوق تا معروف کرخی است که به قولی، خرقه خود را از امام رضا علیهالسّلام، دریافت کرده است.
طریقت قادریه
برخى، وى را بنیانگذار سلسله قادریه که امروز در نقاط گوناگون جهان پیرو دارد، مىدانند، اما اینکه خود وى و یا اولاد او چنین داعیهاى را داشته باشند محل نظر است و بررسى آن در این مقام میسر نیست.
وفات
عبدالقادر گیلانی در سال ۵۶۱ ق برابر با 1166م، درگذشت و در مدرسهای که در آن به تدریس میپرداخت، به خاک سپرده شد.[۶]
پارهاى از فعالیتهای وى
- طرح ضرورت شریعت در تصوف: تأکید بر اینکه شریعت، رکن معرفت است و آنان که عرفان را بدون شریعت مىخواهند، خواهان حذف معرفتند، یکى از فعالیتهای ارزنده او بود. وى، در این جهاد تا بدانجا موفق شد که کسى که فقیه مىشد، فقه و تصوف را با هم داشت و کمال را در جمع بین این دو مىدید. ایشان، خود، به این دو کمال آراسته بود تا آنجا که امام در فقه و پیر در تصوف به شمار آمده است.
- بازگرداندن تصوف به تعلیم و تربیت که رسالت اصلى این مکتب الهى است.
- جداسازى صوفیه از متصوفه: حمله به آنانى که از راه تصوف منحرف گشته بودند و آن را وسیله ظاهرسازى خود قرار داده و معنایش را تغییر داده بودند. وى، بدون آنکه از طایفههاى صوفیه نام ببرد آنها را دستهبندى کرد تا خصوصیاتى را که باعث پاىبندى تصوف به کتاب و سنت است، بنمایاند و هم بدون برانگیختن دشمنى یا ناراحتى، امکان اصلاح منحرفان را فراهم سازد.
- جهاد: بنا به فرموده پیامبر(ص) که رهبانیت دین ما جهاد است، وقتى خطر صلیبیون در شام متوجه اسلام شد، وارد میدان شده و آمادهسازى نیروها را براى مقابله با آن تهدید بر عهده گرفت.
- ایجاد ارتباط و وحدت بین سالکان و پرهیز از فرقهگرایى: او، بدین منظور دعوتهایى براى گردهمآیى از مشایخ صوفیه کرد که نخستین گردهمآیى آنان در رباط(کائن)، واقع در منطقه حلب بغداد انجام گرفت که در آن، پنجاه شیخ عراق و کشورهاى دیگر شرکت کردند. گام بعد، ایجاد ارتباط با مشایخ طریقت بیرون از عراق بود که بدین منظور گردهمآیى شیخ عبدالقادر در ایام حج، با حضور شیخ عثمان بن منصور قرشى که تربیت مریدان در مصر بر عهده او بود و شیخ ابومدین مغربى که عهدهدار توسعه تصوف در مغربزمین بود و شیخ ارسلان دمشقى که تربیت مریدان و ریاست پیروان طریقت در شام را عهدهدار بود و نیز شیوخ یمن و شمار زیادى از مشایخ طریقتهاى تصوف اسلامى صورت پذیرفت. از مهمترین نتایج این گردهمآیى، ایجاد اتحاد میان طریقتهاى صوفیه تحت رهبرى واحد بود.
آثار
وى، از خود آثار متعددى در سیر و سلوک به جاى گذاشت. این کتابها در قالب مناجات و اذکار و مواعظ و شعر به رشته تحریر درآمدهاند و بعضى از آنها عبارتند از:
- آداب السلوک و التوصل الى منازل الملوک؛
- تحفة المتقین و سبیل العارفین؛
- جلاء الخاطر فى الباطن و الظاهر؛
- حزب الرجاء و الانتهاء؛
- یواقیت الحکم؛
- معراج لطیف المعانى؛
- الفتح الربانى و الفیض الرحمانى؛
- دیوان عبدالقادر الجیلانى.
- الغنیة لطالبی طریق الحق
- فتوح الغیب.
- رسالة الغوثیه.
- الفیوضات الربانیة فی الاوراد القادریه.
- الکبریت الاحمر.
- مراتب الوجود.
برخى از آنها، تقریر مجالس وعظ اوست، مثل«فتح الغیب» که مشتمل بر 78 مجلس اوست که پس از وفات وى، به دست فرزندش قلمى شده است.
پانويس
منابع مقاله
- فقیه بحرالعلوم، محمدمهدی، و خامهیار، احمد، زیارتگاههاى عراق (معرفى زیارتگاههاى مشهور در كشور عراق)، تهران: نشر مشعر، 1394.
- جیلانى، عبدالقادر، منظومة أسماء الله الحسنى، تحقیق عبدالرحیم، محمد، لبنان، چاپ دوم، مؤسسة الکتب الثقافیة؛
- زرینکوب، عبدالحسین، جستوجو در تصوف ایران، چاپ هشتم، امیر کبیر؛
- شعرانى، عبدالوهاب، الطبقات الکبرى، مصر.
وابستهها
سر الأسرار و مظهر الأنوار فيما يحتاج إليه الأبرار
الفتح الربانی و الفیض الرحمانی
السفینه القادریه شرح الصلاة الصغری مع شرح حزب الوسیله
تفسير الجيلاني الغوث الربانی و الامام الصمدانی
کتاب نهر القادریه فی ترجمه القطب الربانی السید الشریف الشیخ عبدالقادر الجیلانی الحسنی الحسینی
الغنية لطالبي طريق الحق عزوجل في الأخلاق و التصوف و الآداب الإسلامية
کتاب الفتوة في کيفية أخذ العهد و البيعة
الغنية لطالبي طريق الحق عزّو جلّ (في الأخلاق و التصوف و الآداب الإسلامية)