نظام‌السلطنه مافی، حسین‌قلی: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    بدون خلاصۀ ویرایش
     
    خط ۳۵: خط ۳۵:
    </div>
    </div>


    '''حسین‌قلی نظام‌السلطنه مافی (1248-1326ق)'''، پسر شریف‌خان قزوینى، از رجال معروف دوره قاجاریه و مردى ادیب، خوش‌ذوق، خوش‌خط، شاعر، کاردان، باهوش و موقع‌شناس و به ایل مافى، از ایلات پیرامون قزوین و ایلات کُرد، منسوب بود که به فرمان شاه عباس از کوهستان ساوجبلاغ کوچانده شدند و به رى و قزوین رفتند.
    '''حسین‌قلی نظام‌السلطنه مافی''' (1248-1326ق)، پسر شریف‌خان قزوینى، از رجال معروف دوره قاجاریه و مردى ادیب، خوش‌ذوق، خوش‌خط، شاعر، کاردان، باهوش و موقع‌شناس و به ایل مافى، از ایلات پیرامون قزوین و ایلات کُرد، منسوب بود که به فرمان شاه عباس از کوهستان ساوجبلاغ کوچانده شدند و به رى و قزوین رفتند.


    == ولادت ==
    == ولادت ==

    نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۳۴

    نظام‎ السلطنه مافی، حسین قلی
    نام نظام‎ السلطنه مافی، حسین قلی
    نام‌های دیگر م‍اف‍ی‌، ح‍س‍ی‍ن‌ ق‍ل‍ی‌

    ن‍ظام ‌م‍اف‍ی‌، ح‍س‍ی‍ن ‌ق‍ل‍ی‌

    ‌م‍اف‍ی قزوینی‌، ح‍س‍ی‍ن ‌ق‍ل‍ی‌ بن شریفخان

    نام پدر شریف‌خان قزوینى
    متولد 1248
    محل تولد تهران
    رحلت 1326 ق
    اساتید
    برخی آثار خاطرات و اسناد حسین قلی خان نظام السلطنه مافی
    کد مؤلف AUTHORCODE03893AUTHORCODE

    حسین‌قلی نظام‌السلطنه مافی (1248-1326ق)، پسر شریف‌خان قزوینى، از رجال معروف دوره قاجاریه و مردى ادیب، خوش‌ذوق، خوش‌خط، شاعر، کاردان، باهوش و موقع‌شناس و به ایل مافى، از ایلات پیرامون قزوین و ایلات کُرد، منسوب بود که به فرمان شاه عباس از کوهستان ساوجبلاغ کوچانده شدند و به رى و قزوین رفتند.

    ولادت

    او در 1248ق در تهران زاده شد. وی منسوب به ایل مافی (از ایلات اطراف قزوین و ایلات کُرد) بود که به فرمان شاه عباس از کوهستان ساوجبلاغ کوچانیده شدند و به ری و قزوین آمدند.

    تحصیلات

    پس از گذراندن تحصیلات مقدماتى، به منشى‌گرى در دستگاه حکومتى سلطان مراد میرزا حسام‌السلطنه (پسر سیزدهم عباس میرزا نائب‌السلطنه) پرداخت و آرام آرام در همان دستگاه رشد کرد.

    نظام‌السلطنه مافى که در دوران قاجار داراى منصب و مقامى بود، بارها در ایلات و ولایات ایران به حکم‌رانى دست یافت. هنگامى که حسام‌السلطنه والى فارس شد (1274)، حسینقلى خان را به حکم‌رانى در بوشهر فرستاد و هنگامى که والى خراسان شد (1278)، او را نیز همراه خود بدان جا برد. حسینقلى سپس همراه حسام‌السلطنه به تهران بازگشت و از آن جا به حکم‌رانى در اصفهان فرمان یافت.

    هنگامى که اداره گیلان و یزد به یحیى‌خان معتمدالملک سپرده شد (1291)، وى به حکومت بر یزد مأمور و در این مأموریت به «سعدالملک» ملقب شد. وى یک سال در این جایگاه بود و برادر خود را به جاى خویش منصوب کرد و به تهران بازگشت و همراه یحیى‌خان معتمدالملک به فارس رفت و حکومت لارستان را پذیرفت و بعدها حاکم بوشهر و دشتى و دشتستان شد. هنگامى که یحیى‌خان معتمدالملک را از حکومت فارس برکنار کردند، همراه او به تهران آمد و بعدها به فرمان امین‌السلطان به حکومت زنجان منصوب شد. او همچنین در سفر ناصرالدین شاه به قم (1305)، از همراهان شاه بود و در این سفر به «نظام‌السلطنه» ملقب و به حکومت خوزستان و چهارمحال بختیارى منصوب شد و تا سه سال در این جایگاه ماند و پس از مشروطه در هیئت‌هاى (کابینه‌هاى) گوناگونى شرکت کرد و در نخستین کابینه به وزارت تجارت و عدلیه رسید.

    پس از اخراج ناصرالملک از ایران، محمدعلى شاه با بى‌اعتنایى و بدون مشورت با وکلاى مجلس تصمیم گرفت، کسى را از رجال سال‌خورده و با تجربه به نخست‌وزیرى برگزیند تا شاید مشکلات کشور را حل کند. از این‌رو، حسینقلى خان نظام‌السلطنه هشتاد ساله را که به درستى رأى و حسن تدبیر و کاردانى آوازه داشت، در آن جایگاه نشاند و او را «رئیس‌الوزا» خواند و در گزینش وزیران آزاد گذارد.

    نخستین کار نظام‌السلطنه، اطمینان یافتن از مشروطه‌خواهى شاه بود. از این‌رو، وى را را ملزم کرد که پشت قرآنى را مهر و امضا کرد و به تجدید مشروطه و حکومت قانون سوگند بخورد تا او بتواند از تحریکات نمایندگان تندرو جلوگیرى کند، اما نمایندگان مجلس نیز براى سازش با او، پنج شرط گذاردند: عزل سعدالدوله؛ مجازات افراد بدخواه؛ تخصیص دویست سرباز براى مجلس؛ تلفیق تیپ قزاق و گارد شخصى شاه زیر نظر وزارت جنگ؛ اشتغال امیر بهادر فقط در گارد شاه و دخالت نکردن او در امور دیگر.

    نظام‌السلطنه عشق فراوانى به کار داشت، اما اندک اندک در سال‌ها خدمت‌رسانى دیوانى به شمارى از رجال، به اوضاع کشور بدبین شد و اوضاع را به سختى نقد مى‌کرد و از انتقادات خود به‌ویژه تا آغاز انقلاب مشروطیت دست بر نداشت. او همچنین براى آبادسازى شهرها و نشر آثار فرهنگى و تاریخى بسیار تلاش مى‌کرد و از ملاکان و سرمایه‌داران بزرگ ایران به شمار مى‌آمد. اوایل 1287ش، روى‌دادهاى تازه‌اى رخ داد و شکاف میان شاه و مشروطه‌خواهان بیشتر شد و نظام‌السلطنه در برابر این حوادث تاب نیاورد و از نخست‌وزیرى استعفا کرد و اداره اوضاع آشفته کشور را به شاه سپرد.

    وفات

    حسینقلى فرزندان بسیار داشت که همه آنان جز تنها پسرش حسین، در کودکى درگذشتند. حسین نیز در جوانى مرد و او بر اثر مرگ ناگهانى تنها فرزند جوانش، در دوران نخست‌وزیرى ایستادگى روحى‌اش را از دست داد و از این‌رو، بیش از چهار ماه زنده نماند و در 8 رجب 1326ق بعد از مرگ پسرش حسین، درگذشت و در آرامگاهى در همسایگى امامزاده عبدالله شهر رى به خاک سپرده شد[۱] و رضاقلی خان برادر زاده خویش را وصی خانواده قرار داد.

    پانویس

    منابع مقاله

    1. شریفی، فریده، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران

    وابسته‌ها