خرگوشی، عبدالملک بن محمد: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'خطيب بغدادى' به 'خطيب بغدادى') |
جز (جایگزینی متن - 'ابن عساكر' به 'ابن عساكر') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
==اساتيد== | ==اساتيد== | ||
در مكّه از كسانى چون ابو عمر محمد بن سهل البستى و ابو اسحاق ابراهيم بن محمد الدّينورى و ابو الفضل جعفر بن الفضل (ابن حنزابه، متوفّى 391) و ابو جعفر امام و قاضى مكّه و اسحاق بن زروان بن قهزاد الفقيه و ابو بكر محمد بن هارون الاصبهانى و ابو عبد اللّه الحسين بن محمد الزّاهد و ابو الحسن على بن عمر بن موسى و ابو الحسن على بن عبد اللّه بن جهضم احاديثى شنيده و روايت كرده است، و در مدينه از الشّريف ابو محمد عبد اللّه بن يحيى بن طاهر الحسينى و ابوذر عمّار بن محمد البغدادى و ابو الحسين يحيى بن الحسين المطلبى. در بغداد در مجلس املاء محدّث معروف ابو الحسن على بن عمر الدّار قطنى (385-306) شركت كرده است و هم در بغداد به هنگام مراجعت از حج ابو القاسم التّنوخى (447-355) از جمله كسانى بوده است كه از او سماع حديث كرده است. در شام (صيدا) از ابو الحسين محمد بن احمد بن جميع الغسّانى و در فلسطين از ابو محمد بكر بن محمد العابد الطبرانى و ابو الفتح محمد بن ابراهيم بن محمد بن يزيد الطّرسوسى احاديثى شنيده و روايت كرده است، و در مصر از ابو محمد عبد اللّه بن عبد الرحمن الازدى و ابو سعيد على بن الحسن بن عمر الغافقى الاسكندرانى و ابو الحسن على بن محمد بن اسحاق الحلبى القاضى و ابو القاسم عمر بن ابراهيم بن يحيى البصرى و ابو الحسن محمد بن احمد بن عباس الاخميمى و ابو طلحه المالكى و ابو القاسم الفارسى الحافظ و ابو الوفاء تمام بن عبد اللّه الصّقلى.اين سفر ابو سعد همچنان كه سمعانى گفته است "سمع بالعراق بعد السبعين و الثلاثمائة". مأخذ كلام سمعانى ظاهرا روايت حاكم بوده است كه آن را با همان عبارت ابن عساكر نيز به اسناد خود از حاكم روايت كرده است در تبيين كذب المفترى 234، ولى در نسخه چاپى التّبيين كلمه "السبعين" در عبارت فوق "التسعين" ضبط شده است. اما بايد در دهه 370 اتفاق افتاده باشد. و مؤيّد اين قول آنكه ابو سعد در سنه 376 در مكّه از ابو عمر بستى سماع حديث كرده بوده است و چون وفات دارقطنى در پنجشنبه هفتم ذو القعده سال 385 اتفاق افتاده است، اقامت ابو سعد در بغداد بايد در سالهاى قبل از 385 بوده باشد نه بعد از آن.در منابع اشارهاى به طول اقامت ابو سعد در حجازنشده، ولى مىتوان گمان برد كه ابو سعد سه دهه اخير قرن چهارم را در حجاز گذرانيده بوده باشد.ابو سعد چون به نيشابور بازگشت به ارشاد و تذكار و تدريس و تأليف مشغول شد. برايش مجلس املاء منعقد كردند كه سالها برقرار بود. و جز اينها اهتمام به خدمت خلق نمود و بناهاى خيريهاى ساخت از خانقاه و بيمارستان و مدرسه. و در آن بيمارستان جمعى از اصحابش را به پرستارى بيماران گماشت. و در سال 401 كه در نيشابور قحطي سختى افتاد و تعداد زيادي تلف شدند، ابو سعد، خدمات زيادي از قبيل تيمار بيماران و نقلشان به بيمارستان و تكفين و تدفين مردگان انجام داد.مدرسه ابو سعد در همان كوى خرگوش بوده و كتابخانهاى هم داشته است. در اين مدرسه چندى حافظ ابو حازم عمر بن احمد عبدوى نيشابورى (متوفّى 417) مجلس املاء داشته است كه پس از فوتش حافظ ابن منجويه (ابو بكر احمد بن على متوفّي 428) بر جايش نشست و سالها در آنجا به تدريس پرداخت. و براى ترجمه ابو حازم عبدوى و از ديگر استادان آن مدرسه كه ذكرشان در منابع ما هست يكى جاجرمى است و ديگر ابو المظفّر شهفور بن طاهر بن محمد اسفراينى (متوفّى 471).جامعه نيشابور قرن چهارم از شافعيّه و حنفيّه و گروه قليلى از كرّاميّه و ظاهريّه و شيعه تشكيل مىشد و عصبيّت و عداوت مذهبى هم بين اصحاب مذاهب برقرار بود. ابو سعد از جماعت شافعيّه بود.و شافعيان گذشته از اختلاف در مذهب فقهى از نظر عقيدتى نيز، به سبب پيروى از مكتب كلامى اشعرى، با حنفيان اختلاف داشتند. و در گسترش عقايد اشعرى علماى شافعي نيشابور سهمى عظيم داشتهاند. ابو سعد اهل كلام نبود، ولى از شافعيان عقيدهمند به مذهب اشعرى بود و ابن عساكر (متوفّى 571)، در تبيين كذب المفترى فيما نسب الى الامام الاشعرى، نام او را در زمره "اعيان مشاهير" اتباع امام اشعرى (324-260) آورده است. شافعيان نيشابور به خصوصيتى ديگر نيز ممتاز بودند و آن وجود تصوّف و گرايشهاى صوفيانه بود و ابو سعد خرگوشى متعلّق است به اين گروه اخير يعنى شافعيّه متصوّف. و تصوّفش هم تصوّف متشرّعانه اهل صحو است و از طراز تصوّف امام قشيرى، كه از اتّباع سنّت و التزام و شرع دور نمىشود. به ابو سعد اقوال صوفيانه و كراماتى هم منتسب است.وفات ابو سعد در جمادى الاولى 407 يا آنچنان كه [[خطيب بغدادى]] از ابو صالح نيشابورى نقل كرده است در 406 و اين ابو صالح احمد بن عبد الملك نيشابورى (متوفّى 470) از محدّثان نيشابور بوده است و از مشايخ [[خطيب بغدادى]]، قاضى ابو عمر بسطامى (متوفّى 407 يا 408) كه از علماء شافعيّه خراسان بوده است و قاضى نيشابور بر او نماز كرد. جسدش را در خانقاهش در كوى خرگوش به خاك سپردند. | در مكّه از كسانى چون ابو عمر محمد بن سهل البستى و ابو اسحاق ابراهيم بن محمد الدّينورى و ابو الفضل جعفر بن الفضل (ابن حنزابه، متوفّى 391) و ابو جعفر امام و قاضى مكّه و اسحاق بن زروان بن قهزاد الفقيه و ابو بكر محمد بن هارون الاصبهانى و ابو عبد اللّه الحسين بن محمد الزّاهد و ابو الحسن على بن عمر بن موسى و ابو الحسن على بن عبد اللّه بن جهضم احاديثى شنيده و روايت كرده است، و در مدينه از الشّريف ابو محمد عبد اللّه بن يحيى بن طاهر الحسينى و ابوذر عمّار بن محمد البغدادى و ابو الحسين يحيى بن الحسين المطلبى. در بغداد در مجلس املاء محدّث معروف ابو الحسن على بن عمر الدّار قطنى (385-306) شركت كرده است و هم در بغداد به هنگام مراجعت از حج ابو القاسم التّنوخى (447-355) از جمله كسانى بوده است كه از او سماع حديث كرده است. در شام (صيدا) از ابو الحسين محمد بن احمد بن جميع الغسّانى و در فلسطين از ابو محمد بكر بن محمد العابد الطبرانى و ابو الفتح محمد بن ابراهيم بن محمد بن يزيد الطّرسوسى احاديثى شنيده و روايت كرده است، و در مصر از ابو محمد عبد اللّه بن عبد الرحمن الازدى و ابو سعيد على بن الحسن بن عمر الغافقى الاسكندرانى و ابو الحسن على بن محمد بن اسحاق الحلبى القاضى و ابو القاسم عمر بن ابراهيم بن يحيى البصرى و ابو الحسن محمد بن احمد بن عباس الاخميمى و ابو طلحه المالكى و ابو القاسم الفارسى الحافظ و ابو الوفاء تمام بن عبد اللّه الصّقلى.اين سفر ابو سعد همچنان كه سمعانى گفته است "سمع بالعراق بعد السبعين و الثلاثمائة". مأخذ كلام سمعانى ظاهرا روايت حاكم بوده است كه آن را با همان عبارت [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساكر]] نيز به اسناد خود از حاكم روايت كرده است در تبيين كذب المفترى 234، ولى در نسخه چاپى التّبيين كلمه "السبعين" در عبارت فوق "التسعين" ضبط شده است. اما بايد در دهه 370 اتفاق افتاده باشد. و مؤيّد اين قول آنكه ابو سعد در سنه 376 در مكّه از ابو عمر بستى سماع حديث كرده بوده است و چون وفات دارقطنى در پنجشنبه هفتم ذو القعده سال 385 اتفاق افتاده است، اقامت ابو سعد در بغداد بايد در سالهاى قبل از 385 بوده باشد نه بعد از آن.در منابع اشارهاى به طول اقامت ابو سعد در حجازنشده، ولى مىتوان گمان برد كه ابو سعد سه دهه اخير قرن چهارم را در حجاز گذرانيده بوده باشد.ابو سعد چون به نيشابور بازگشت به ارشاد و تذكار و تدريس و تأليف مشغول شد. برايش مجلس املاء منعقد كردند كه سالها برقرار بود. و جز اينها اهتمام به خدمت خلق نمود و بناهاى خيريهاى ساخت از خانقاه و بيمارستان و مدرسه. و در آن بيمارستان جمعى از اصحابش را به پرستارى بيماران گماشت. و در سال 401 كه در نيشابور قحطي سختى افتاد و تعداد زيادي تلف شدند، ابو سعد، خدمات زيادي از قبيل تيمار بيماران و نقلشان به بيمارستان و تكفين و تدفين مردگان انجام داد.مدرسه ابو سعد در همان كوى خرگوش بوده و كتابخانهاى هم داشته است. در اين مدرسه چندى حافظ ابو حازم عمر بن احمد عبدوى نيشابورى (متوفّى 417) مجلس املاء داشته است كه پس از فوتش حافظ ابن منجويه (ابو بكر احمد بن على متوفّي 428) بر جايش نشست و سالها در آنجا به تدريس پرداخت. و براى ترجمه ابو حازم عبدوى و از ديگر استادان آن مدرسه كه ذكرشان در منابع ما هست يكى جاجرمى است و ديگر ابو المظفّر شهفور بن طاهر بن محمد اسفراينى (متوفّى 471).جامعه نيشابور قرن چهارم از شافعيّه و حنفيّه و گروه قليلى از كرّاميّه و ظاهريّه و شيعه تشكيل مىشد و عصبيّت و عداوت مذهبى هم بين اصحاب مذاهب برقرار بود. ابو سعد از جماعت شافعيّه بود.و شافعيان گذشته از اختلاف در مذهب فقهى از نظر عقيدتى نيز، به سبب پيروى از مكتب كلامى اشعرى، با حنفيان اختلاف داشتند. و در گسترش عقايد اشعرى علماى شافعي نيشابور سهمى عظيم داشتهاند. ابو سعد اهل كلام نبود، ولى از شافعيان عقيدهمند به مذهب اشعرى بود و [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساكر]] (متوفّى 571)، در تبيين كذب المفترى فيما نسب الى الامام الاشعرى، نام او را در زمره "اعيان مشاهير" اتباع امام اشعرى (324-260) آورده است. شافعيان نيشابور به خصوصيتى ديگر نيز ممتاز بودند و آن وجود تصوّف و گرايشهاى صوفيانه بود و ابو سعد خرگوشى متعلّق است به اين گروه اخير يعنى شافعيّه متصوّف. و تصوّفش هم تصوّف متشرّعانه اهل صحو است و از طراز تصوّف امام قشيرى، كه از اتّباع سنّت و التزام و شرع دور نمىشود. به ابو سعد اقوال صوفيانه و كراماتى هم منتسب است.وفات ابو سعد در جمادى الاولى 407 يا آنچنان كه [[خطيب بغدادى]] از ابو صالح نيشابورى نقل كرده است در 406 و اين ابو صالح احمد بن عبد الملك نيشابورى (متوفّى 470) از محدّثان نيشابور بوده است و از مشايخ [[خطيب بغدادى]]، قاضى ابو عمر بسطامى (متوفّى 407 يا 408) كه از علماء شافعيّه خراسان بوده است و قاضى نيشابور بر او نماز كرد. جسدش را در خانقاهش در كوى خرگوش به خاك سپردند. | ||
== وابستهها == | == وابستهها == | ||
{{وابستهها}} | {{وابستهها}} |
نسخهٔ ۲ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۴۹
نام | خرگوشی، عبدالملک بن محمد |
---|---|
نام های دیگر | نیشابوری، عبدالملک بن محمد
خرگوشی، ابوسعد عبدالملک خرکوشی، عبدالملک بن محمد خرگوشی، ابو سعید واعظ خرگوشی، ابو سعد عبدالملک نیشابوری، ابو سعد زاهد نیشابوری، ابو سعد واعظ |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | 407 هـ.ق |
اساتید | |
برخی آثار | تهذیب الأسرار في أصول التصوف مع ملحمه بألفاظ الصوفیة المتداولة فی الکتاب السنة / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
مناحل الشفا و مناهل الصفا بتحقیق کتاب شرف المصطفی صلی الله علیه و سلم / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده شرف النبی (ترجمه شرف المصطفی) / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده |
کد مولف | AUTHORCODE798AUTHORCODE |
يكى از عالماني كه شناخت اندكي نسبت به او وجود دارد ابو سعد عبد الملك بن ابى عثمان محمد بن ابراهيم خرگوشى نيشابورى، مشهور به ابو سعد زاهد و ابو سعد واعظ است، وي از علماى متصوّف قرن چهارم مي باشد كه هم ارشاد و وعظ و تذكير مىكرد و هم تدريس و تأليف. و در نيشابور آن عهد، كه بعد از بغداد از مهمترين مراكز فرهنگ اسلامى بود و در مدارس و مساجد و خانقاههايش صدها محدّث و فقيه و اديب و صوفى به تدريس و تأليف اشتغال داشتند، از ناميان به شمار مىرفت.كنيهاش بنا بر ضبط منابع اوّليه اخبارش و نيز اكثر نسخ خطّى آثارش "ابو سعد" است نه "ابو سعيد" و نسبتش به كوى "خرگوش" است كه كويى بزرگ بوده است در نيشابور، و خانه و خانقاه ابو سعد در آنجا بوده است. ابن القيسرانى "خرگوش" را قريهاى شمرده است در خراسان (الانساب المتفقه، ليدن 1865، ص 48). ولى در منابع ديگر ذكرى از قريهاى بدين نام نيست. سمعانى پس از نقل قول ابن القيسرانى اظهار شك مىكند كه آيا ابو سعد بدان كوى منسوب است يا آن كوى كه خانقاه و قبر ابو سعد نيز در آنجاست منسوب به ابو سعد است. و از ديگر علماى منسوب بدان كوى يكى ابو الفتوح عبد اللّه بن على خرگوشى (544-466) است و ديگر عثمان خرگوشى (متوفى 416) از معاصران ابو سعد كه واعظى بوده است از مقرّبان محمود غزنوى و مؤلّف كتابى در وعظ كه ابن الجوزى آن را از "ابرد الاشياء" توصيف كرده است. و اما محمد بن عبيد اللّه خرگوشى و فرزندش ابو الحسين عبيد اللّه بن محمد (متوفّى 390) و نوهاش ابو الفرج محمد بن عبيد اللّه بن محمد (متوفّى 422) كه همگى معروفند به "خرگوشي" از مردم شيراز بودهاند و نسبتشان به يكى از اجدادشان است مسمّى يا ملقّب به "خرگوش".عنوان "زاهد" كه ابو سعد بدان متّصف بوده است به بعض پارسايان (كه برخىشان از متصوّفه و عرفا بودهاند)، بالأخص در قرون سوم و چهارم، اطلاق مىشده است.پدرش ابو عثمان محمد نيز از زاهدان و عالمان نيشابور بوده است، و حاكم نيشابورى از ابو سعد به عبارت "الزّاهد بن الزّاهد" ياد مىكند. و او از مشايخ روايت ابو سعد بوده است"حدث عن ابيه".ابو سعد در شرف النّبى حديثى از پدرش نقل مىكند: "اخبرنا ابى رحمه اللّه تعالى قال اخبرنا ابو على محمد بن عبد الوهاب امام عصره... ". و اين امام ابو على محمد بن عبد الوهّاب كه ابو عثمان از او روايت كرده است از علما و صوفيّه نامى نيشابور بوده است و به سال 328 درگذشته است. ظاهرا او همان " ابو عثمان محمد بن ابراهيم " مذكور در تاريخ نيشابور است از مشايخ حاكم كه درباره او مىنويسد: "و كان من الصوفيّة العبّاد" تاريخ نيشابور، 103. كلمه "بن" در بين "ابراهيم" و "ابو عثمان" كه در نسخه چاپى (و نيز نسخه خطى، نك: ط عكسى ق 49 ب) تاريخ نيشابور ديده مىشود زائد به نظر مىرسد. مگر اينكه مضاف اليه "ابن" (نام جدّ او) از قلم افتاده باشد..تاريخ تولّد ابو سعد بر ما معلوم نيست، ولى نبايد پيش از 321 بوده باشد كه سال تولّد حاكم نيشابورى است كه بزرگتر از ابو سعد بوده است.ابو سعد از آغاز جوانى به تحصيل علوم پرداخت و در نيشابور آن عهد، كه "دار السّنة و العوالى" مىخواندندش و مجمع اكابر فقها و محدّثين و صوفيّه بود، نزد عالمانى علم آموخت و از محدّثان بسيارى سماع حديث كرد.پس از چندى به حلقه مصاحبت زهّاد و صوفيان درآمد و طريق تزهّد گزيد و در سالهاى دهه 370 به قصد حج نيشابور را ترك گفت و سالها مجاور بيت اللّه شد.به عراق و شام و فلسطين و مصر نيز سفر كرد. ابراهيم بن محمد الصّريفينى (متوفّى 641) در المنتخب من كتاب السّياق لتاريخ نيشابور، اشاره به سفر ابو سعد به منطقه جبال هم كرده است، ولى نه در متن نسخه موجود كتاب السّياق، ذكرى از جبال هست و نه در آثار موجود ابو سعد روايتى منقول از شيوخ جبال يافت مىشود. و در همه جا از محدّثان و عالمان سماع حديث مىكرد.
اساتيد
در مكّه از كسانى چون ابو عمر محمد بن سهل البستى و ابو اسحاق ابراهيم بن محمد الدّينورى و ابو الفضل جعفر بن الفضل (ابن حنزابه، متوفّى 391) و ابو جعفر امام و قاضى مكّه و اسحاق بن زروان بن قهزاد الفقيه و ابو بكر محمد بن هارون الاصبهانى و ابو عبد اللّه الحسين بن محمد الزّاهد و ابو الحسن على بن عمر بن موسى و ابو الحسن على بن عبد اللّه بن جهضم احاديثى شنيده و روايت كرده است، و در مدينه از الشّريف ابو محمد عبد اللّه بن يحيى بن طاهر الحسينى و ابوذر عمّار بن محمد البغدادى و ابو الحسين يحيى بن الحسين المطلبى. در بغداد در مجلس املاء محدّث معروف ابو الحسن على بن عمر الدّار قطنى (385-306) شركت كرده است و هم در بغداد به هنگام مراجعت از حج ابو القاسم التّنوخى (447-355) از جمله كسانى بوده است كه از او سماع حديث كرده است. در شام (صيدا) از ابو الحسين محمد بن احمد بن جميع الغسّانى و در فلسطين از ابو محمد بكر بن محمد العابد الطبرانى و ابو الفتح محمد بن ابراهيم بن محمد بن يزيد الطّرسوسى احاديثى شنيده و روايت كرده است، و در مصر از ابو محمد عبد اللّه بن عبد الرحمن الازدى و ابو سعيد على بن الحسن بن عمر الغافقى الاسكندرانى و ابو الحسن على بن محمد بن اسحاق الحلبى القاضى و ابو القاسم عمر بن ابراهيم بن يحيى البصرى و ابو الحسن محمد بن احمد بن عباس الاخميمى و ابو طلحه المالكى و ابو القاسم الفارسى الحافظ و ابو الوفاء تمام بن عبد اللّه الصّقلى.اين سفر ابو سعد همچنان كه سمعانى گفته است "سمع بالعراق بعد السبعين و الثلاثمائة". مأخذ كلام سمعانى ظاهرا روايت حاكم بوده است كه آن را با همان عبارت ابن عساكر نيز به اسناد خود از حاكم روايت كرده است در تبيين كذب المفترى 234، ولى در نسخه چاپى التّبيين كلمه "السبعين" در عبارت فوق "التسعين" ضبط شده است. اما بايد در دهه 370 اتفاق افتاده باشد. و مؤيّد اين قول آنكه ابو سعد در سنه 376 در مكّه از ابو عمر بستى سماع حديث كرده بوده است و چون وفات دارقطنى در پنجشنبه هفتم ذو القعده سال 385 اتفاق افتاده است، اقامت ابو سعد در بغداد بايد در سالهاى قبل از 385 بوده باشد نه بعد از آن.در منابع اشارهاى به طول اقامت ابو سعد در حجازنشده، ولى مىتوان گمان برد كه ابو سعد سه دهه اخير قرن چهارم را در حجاز گذرانيده بوده باشد.ابو سعد چون به نيشابور بازگشت به ارشاد و تذكار و تدريس و تأليف مشغول شد. برايش مجلس املاء منعقد كردند كه سالها برقرار بود. و جز اينها اهتمام به خدمت خلق نمود و بناهاى خيريهاى ساخت از خانقاه و بيمارستان و مدرسه. و در آن بيمارستان جمعى از اصحابش را به پرستارى بيماران گماشت. و در سال 401 كه در نيشابور قحطي سختى افتاد و تعداد زيادي تلف شدند، ابو سعد، خدمات زيادي از قبيل تيمار بيماران و نقلشان به بيمارستان و تكفين و تدفين مردگان انجام داد.مدرسه ابو سعد در همان كوى خرگوش بوده و كتابخانهاى هم داشته است. در اين مدرسه چندى حافظ ابو حازم عمر بن احمد عبدوى نيشابورى (متوفّى 417) مجلس املاء داشته است كه پس از فوتش حافظ ابن منجويه (ابو بكر احمد بن على متوفّي 428) بر جايش نشست و سالها در آنجا به تدريس پرداخت. و براى ترجمه ابو حازم عبدوى و از ديگر استادان آن مدرسه كه ذكرشان در منابع ما هست يكى جاجرمى است و ديگر ابو المظفّر شهفور بن طاهر بن محمد اسفراينى (متوفّى 471).جامعه نيشابور قرن چهارم از شافعيّه و حنفيّه و گروه قليلى از كرّاميّه و ظاهريّه و شيعه تشكيل مىشد و عصبيّت و عداوت مذهبى هم بين اصحاب مذاهب برقرار بود. ابو سعد از جماعت شافعيّه بود.و شافعيان گذشته از اختلاف در مذهب فقهى از نظر عقيدتى نيز، به سبب پيروى از مكتب كلامى اشعرى، با حنفيان اختلاف داشتند. و در گسترش عقايد اشعرى علماى شافعي نيشابور سهمى عظيم داشتهاند. ابو سعد اهل كلام نبود، ولى از شافعيان عقيدهمند به مذهب اشعرى بود و ابن عساكر (متوفّى 571)، در تبيين كذب المفترى فيما نسب الى الامام الاشعرى، نام او را در زمره "اعيان مشاهير" اتباع امام اشعرى (324-260) آورده است. شافعيان نيشابور به خصوصيتى ديگر نيز ممتاز بودند و آن وجود تصوّف و گرايشهاى صوفيانه بود و ابو سعد خرگوشى متعلّق است به اين گروه اخير يعنى شافعيّه متصوّف. و تصوّفش هم تصوّف متشرّعانه اهل صحو است و از طراز تصوّف امام قشيرى، كه از اتّباع سنّت و التزام و شرع دور نمىشود. به ابو سعد اقوال صوفيانه و كراماتى هم منتسب است.وفات ابو سعد در جمادى الاولى 407 يا آنچنان كه خطيب بغدادى از ابو صالح نيشابورى نقل كرده است در 406 و اين ابو صالح احمد بن عبد الملك نيشابورى (متوفّى 470) از محدّثان نيشابور بوده است و از مشايخ خطيب بغدادى، قاضى ابو عمر بسطامى (متوفّى 407 يا 408) كه از علماء شافعيّه خراسان بوده است و قاضى نيشابور بر او نماز كرد. جسدش را در خانقاهش در كوى خرگوش به خاك سپردند.
وابستهها
تهذیب الأسرار في أصول التصوف؛ مع ملحق بألفاظ الصوفیة المتداولة في الکتاب و السنة / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
مناحل الشفا و مناهل الصفا بتحقیق کتاب شرف المصطفی صلی الله علیه و سلم / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
شرف النبی (ترجمه شرف المصطفی) / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده
تهذیب الاسرار فی اصول التصوف مع ملحق بألفاظ الصوفیة المتداولة في الکتاب و السنة / نوع اثر: کتاب / نقش: نويسنده