اسلام در یک نگاه: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''') |
جز (جایگزینی متن - 'گي' به 'گی') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
#:پاسخ قانعكنندهاى هرچند فشرده و ساده باشد، ارائه داده و پس از آگاهى بر این اصول و تعليمات، آنها را در زندگى فردى و اجتماعى خود به كار برد (عمل). | #:پاسخ قانعكنندهاى هرچند فشرده و ساده باشد، ارائه داده و پس از آگاهى بر این اصول و تعليمات، آنها را در زندگى فردى و اجتماعى خود به كار برد (عمل). | ||
#:چون هدف از تأليف این کتاب، ارائه طرح نسبتاً جامعى از اصول اساسى تعليمات اسلام بوده طبعاً مباحث آن بسيار فشرده مطرح شده است. در حقيقت این کتاب عصارهاى از کتابهاى متعدّدى است كه در رشتههاى عقايد و فقه اسلام نوشته شده است».<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/7 ر.ک: مقدمه کتاب، ص7]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/9 9]</ref> | #:چون هدف از تأليف این کتاب، ارائه طرح نسبتاً جامعى از اصول اساسى تعليمات اسلام بوده طبعاً مباحث آن بسيار فشرده مطرح شده است. در حقيقت این کتاب عصارهاى از کتابهاى متعدّدى است كه در رشتههاى عقايد و فقه اسلام نوشته شده است».<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/7 ر.ک: مقدمه کتاب، ص7]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/9 9]</ref> | ||
#دين با هرگونه اختلافى كه بر اساس اختلاف رنگها، نژادها و طبقات اجتماعى باشد مبارزه مىكند؛ چه، اينكه: مذهب همه انسانها را بندگان خدا و همه جا را كشور خدا و همه را بهطور یکسان مشمول لطف و محبّت او مىداند و همه را یک واحد معرفى مىكند. تعليمات اسلام با صراحت مىگويد تنها امتيازى كه مىتواند انسانى بر انسان ديگر داشته باشد امتيازى است كه نه بر پايه خون و نژاد و زبان و طبقات باشد، بلكه امتيازى است كه از درون ذات و روح و فكر انسان مىجوشد؛ امتيازى است كه از تقوا و پرهيزكارى، پاکى و درستى و ديگر صفات عالى انسان و درونذاتى سرچشمه | #دين با هرگونه اختلافى كه بر اساس اختلاف رنگها، نژادها و طبقات اجتماعى باشد مبارزه مىكند؛ چه، اينكه: مذهب همه انسانها را بندگان خدا و همه جا را كشور خدا و همه را بهطور یکسان مشمول لطف و محبّت او مىداند و همه را یک واحد معرفى مىكند. تعليمات اسلام با صراحت مىگويد تنها امتيازى كه مىتواند انسانى بر انسان ديگر داشته باشد امتيازى است كه نه بر پايه خون و نژاد و زبان و طبقات باشد، بلكه امتيازى است كه از درون ذات و روح و فكر انسان مىجوشد؛ امتيازى است كه از تقوا و پرهيزكارى، پاکى و درستى و ديگر صفات عالى انسان و درونذاتى سرچشمه مىگیرد؛ «اى مردم ما شما را از یک پدر و مادر آفريديم (بنابراین خون و نژاد همه یکى است) و شما را به گروهها و قبيلهها تقسيم كرديم تا یکديگر را (با این تفاوتهاى جسمى) بشناسید (ولى اينها ملاك افتخار شما نيست) گرامىترين شما آنكس است كه پرهيزكارترين باشد».<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/304/1/517 حجرات: 13]</ref>و با این ترتيب نقش مذهب در جهانى كه هنوز مسئله «رنگ و پوست» بدن تا چه رسد به مسئله طبقات در آن حل نشده كاملاً روشن مىگردد.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/19 متن کتاب، ص19]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/20 20]</ref> | ||
#با توجّه به استدلالات علمى گذشته، برای اثبات وجود خدا ممكن است این پرسش پيش آيد كه چرا بسيارى از دانشمندان و بنيانگذاران علوم طبيعى، راه انكار را پيمودهاند؟ پاسخ این پرسش چندان مشكل نيست؛ چراكه كمتر دانشمندى را مىتوان يافت كه در اعماق سخنان خود، به وجود یک عقل كل و یک مبدأ علم و قدرت معتقد نباشد، اگرچه در نامگذارى و تعبير از آن، الفاظى غير از «خدا» و «اللّه» را به كار برد. به گفته «فليسين شاله»، فيلسوف معروف: «هيچ بىخدايى وجود ندارد؛ هركس بهطرزى به او مىانديشد و هركس بهگونهاى او را درك مىكند». كسى كه به هنگام بحث درباره ساختمان قلب مىگويد «طبيعت، برای این منظور در میان بطنها، و دهليزهاى قلب، دريچهاى قرار داده تا خون از بطنها به دهليزها بازنگردد و جريان آن به هم نخورد» و به این ترتيب برای طبيعت «هدف، قصد، برنامه و عقل» قائل مىشود، آيا مىتوان گفت منظورش از كلمه «طبيعت» عوامل فاقد شعور و ارزش است؟! يا بايد گفت منظور او «خدا» است، اگر چه كلمه طبيعت را بهجاى آن به كار برده است. نظير این تعبيرات را - كه همه گواه بر ايمان به وجود یک عقل كل است - در كلمات غالب دانشمندان مادّى مىيابيم كه برای طبيعت، هدف، برنامه، اراده و قصد را قائل شدهاند و اينها همه گواه بر این است كه منظورشان از كلمه «طبيعت»، عوامل فاقد شعور و قصد نيست، بلكه آنها در واقع نام طبيعت را بر «خدا» نهادهاند.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/43 همان، ص43]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/44 44]</ref> | #با توجّه به استدلالات علمى گذشته، برای اثبات وجود خدا ممكن است این پرسش پيش آيد كه چرا بسيارى از دانشمندان و بنيانگذاران علوم طبيعى، راه انكار را پيمودهاند؟ پاسخ این پرسش چندان مشكل نيست؛ چراكه كمتر دانشمندى را مىتوان يافت كه در اعماق سخنان خود، به وجود یک عقل كل و یک مبدأ علم و قدرت معتقد نباشد، اگرچه در نامگذارى و تعبير از آن، الفاظى غير از «خدا» و «اللّه» را به كار برد. به گفته «فليسين شاله»، فيلسوف معروف: «هيچ بىخدايى وجود ندارد؛ هركس بهطرزى به او مىانديشد و هركس بهگونهاى او را درك مىكند». كسى كه به هنگام بحث درباره ساختمان قلب مىگويد «طبيعت، برای این منظور در میان بطنها، و دهليزهاى قلب، دريچهاى قرار داده تا خون از بطنها به دهليزها بازنگردد و جريان آن به هم نخورد» و به این ترتيب برای طبيعت «هدف، قصد، برنامه و عقل» قائل مىشود، آيا مىتوان گفت منظورش از كلمه «طبيعت» عوامل فاقد شعور و ارزش است؟! يا بايد گفت منظور او «خدا» است، اگر چه كلمه طبيعت را بهجاى آن به كار برده است. نظير این تعبيرات را - كه همه گواه بر ايمان به وجود یک عقل كل است - در كلمات غالب دانشمندان مادّى مىيابيم كه برای طبيعت، هدف، برنامه، اراده و قصد را قائل شدهاند و اينها همه گواه بر این است كه منظورشان از كلمه «طبيعت»، عوامل فاقد شعور و قصد نيست، بلكه آنها در واقع نام طبيعت را بر «خدا» نهادهاند.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/43 همان، ص43]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/44 44]</ref> | ||
#قرآن کتابى است دستنخورده؛ زيرا نظام و تركيببندى خاصّ آن بهگونهاى است كه نمىتوان چيزى بر آن افزود و يا از آن كم كرد و اگر كسى چنين كند، بسيار زود شناخته خواهد شد. علاوه بر این جمع كثيرى از ياران پيامبر(ص) از همان آغاز نزول قرآن، تمامى آيات آن را مىنوشتند، تا از دستبرد و تحريف مصون بماند. این عدّه كه نامشان در تواريخ ثبت شده است به نام «كُتّاب وحى» يا «كاتبان وحى» معروفند و على(ع) یکى از معروفترين آنان بود. از این گذشته - به شهادت تاريخ - صدها نفر از مسلمانان در زمان خودِ پيامبر(ص) و هزاران نفر در قرون بعد آيات قرآن را حفظ كرده، در هر مناسبتى برای مردم مىخواندند. این عده را «حافظان قرآن» مىنامند.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/61 همان، ص61]</ref> | #قرآن کتابى است دستنخورده؛ زيرا نظام و تركيببندى خاصّ آن بهگونهاى است كه نمىتوان چيزى بر آن افزود و يا از آن كم كرد و اگر كسى چنين كند، بسيار زود شناخته خواهد شد. علاوه بر این جمع كثيرى از ياران پيامبر(ص) از همان آغاز نزول قرآن، تمامى آيات آن را مىنوشتند، تا از دستبرد و تحريف مصون بماند. این عدّه كه نامشان در تواريخ ثبت شده است به نام «كُتّاب وحى» يا «كاتبان وحى» معروفند و على(ع) یکى از معروفترين آنان بود. از این گذشته - به شهادت تاريخ - صدها نفر از مسلمانان در زمان خودِ پيامبر(ص) و هزاران نفر در قرون بعد آيات قرآن را حفظ كرده، در هر مناسبتى برای مردم مىخواندند. این عده را «حافظان قرآن» مىنامند.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/61 همان، ص61]</ref> | ||
#در اسلام به همه افراد بهعنوان یک وظيفه واجب دستور داده شده كه دعوت بهسوى حق و مبارزه با فساد كنند. این دو وظيفه كه در فقه اسلام به نام «امر به معروف» و «نهى از منكر» معروف است، همه مسلمانان را ملزم مىكند كه بر وضع اجتماع خود نظارت صحيح و دائمى داشته باشند و اگر كسى از راه حق و عدالت منحرف گرديد، به راه راست دعوت كنند و اگر مرتكب خلاف، گناه يا تجاوزى شد، از آن كار بازدارند. اهمّيت امر به معروف و نهى از منكر بهقدرى است كه از فروع مهمّ اسلامى شناخته شده و قرآن مجيد درباره آن مىفرمايد: ''' «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ '''؛ «شما بهترين امتى بوديد كه به سود مردم در جهان قدم گذارديد؛ چراكه شما امر به معروف و نهى از منكر مىكنيد»... اجراى این دو وظيفه مهم كه در واقع از آثار و حقوق متقابل زندگى دستهجمعى است، به هر مسلمانى اجازه مىدهد كه... خود را در برابر همه افراد اجتماع مسئول دانسته و اجتماع هم خود را در برابر هر فرد مسئول ببيند، در موقع لزوم انتقاد كرده و به هنگام نياز پيشنهاد دهند و خلاصه در ساختن اجتماع خود - از هر نظر - سهيم باشند؛ چراكه در زندگى دستهجمعى خوشبختى و بدبختى افراد اجتماع به هم پيوسته است و نمىتوانند در برابر رفتار یکديگر بىتفاوت بمانند.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/82 همان، ص82]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/83 83]</ref> | #در اسلام به همه افراد بهعنوان یک وظيفه واجب دستور داده شده كه دعوت بهسوى حق و مبارزه با فساد كنند. این دو وظيفه كه در فقه اسلام به نام «امر به معروف» و «نهى از منكر» معروف است، همه مسلمانان را ملزم مىكند كه بر وضع اجتماع خود نظارت صحيح و دائمى داشته باشند و اگر كسى از راه حق و عدالت منحرف گرديد، به راه راست دعوت كنند و اگر مرتكب خلاف، گناه يا تجاوزى شد، از آن كار بازدارند. اهمّيت امر به معروف و نهى از منكر بهقدرى است كه از فروع مهمّ اسلامى شناخته شده و قرآن مجيد درباره آن مىفرمايد: ''' «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ '''؛ «شما بهترين امتى بوديد كه به سود مردم در جهان قدم گذارديد؛ چراكه شما امر به معروف و نهى از منكر مىكنيد»... اجراى این دو وظيفه مهم كه در واقع از آثار و حقوق متقابل زندگى دستهجمعى است، به هر مسلمانى اجازه مىدهد كه... خود را در برابر همه افراد اجتماع مسئول دانسته و اجتماع هم خود را در برابر هر فرد مسئول ببيند، در موقع لزوم انتقاد كرده و به هنگام نياز پيشنهاد دهند و خلاصه در ساختن اجتماع خود - از هر نظر - سهيم باشند؛ چراكه در زندگى دستهجمعى خوشبختى و بدبختى افراد اجتماع به هم پيوسته است و نمىتوانند در برابر رفتار یکديگر بىتفاوت بمانند.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/82 همان، ص82]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/83 83]</ref> | ||
#در منابع اسلامى غالباً ً كلمه «جهاد» همراه با كلمه «في سبيل اللّه» آمده است كه معناى آن، روىهمرفته «جهاد در راه خداست». به همین جهت، جهاد نمىتواند بهخاطر هوا و هوس، توسعهطلبى، استعمار، به دست آوردن غنايم جنگى و مانند آن باشد، بلكه بايد تنها برای خدا و اهداف الهى و خالص از هرگونه غرض شخصى و مادّى و خودخواهى صورت | #در منابع اسلامى غالباً ً كلمه «جهاد» همراه با كلمه «في سبيل اللّه» آمده است كه معناى آن، روىهمرفته «جهاد در راه خداست». به همین جهت، جهاد نمىتواند بهخاطر هوا و هوس، توسعهطلبى، استعمار، به دست آوردن غنايم جنگى و مانند آن باشد، بلكه بايد تنها برای خدا و اهداف الهى و خالص از هرگونه غرض شخصى و مادّى و خودخواهى صورت گیرد. روىهمرفته مىتوان اهداف جهاد اسلامى را در چند موضوع خلاصه كرد و با توجّه به این هدفها پاسخ ايرادهاى مخالفان داده خواهد شد: | ||
#:- دفاع از آيين حق و موجوديّت آن؛ | #:- دفاع از آيين حق و موجوديّت آن؛ | ||
#:- | #:- درگیرى با عوامل مزاحم؛ | ||
#:- مبارزه با ظلم و فساد.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/98 ر.ک: همان، ص98]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/101 101]</ref> | #:- مبارزه با ظلم و فساد.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/98 ر.ک: همان، ص98]-[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/5713/1/101 101]</ref> | ||
نسخهٔ ۱ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۴۱
اسلام در یک نگاه | |
---|---|
پدیدآوران | مکارم شیرازی، ناصر (نویسنده) |
ناشر | مدرسة الإمام علي بن أبيطالب علیهالسلام |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1383 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | اسلام - بررسی و شناخت |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 11 /م7الف5* |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
اسلام در یک نگاه، اثر آيتالله ناصر مكارم شيرازى (متولد شيراز 1305ش) است كه در آن، بهصورت مختصر، عقايد اسلامى از توحيد تا معاد را بيان كرده و همچنين برخى از مهمترين قوانين عبادى و عملى مانند نماز، روزه، خمس، حجّ، قرض الحسنه و... را توضيح داده است.
ساختار
کتاب حاضر، رساله مختصرى است و از مقدمه نویسنده و متن اصلى، شامل 3 بخش، تشكيل شده است. روش نویسنده در این کتاب، كلامى و فقهى است و از ادله روشن و متناسب با جوانان بهره برده است.
گزارش محتوا
برخى از نكات جالب و آموزنده این اثر عبارت است از:
- نویسنده در مقدمهاش كه آن را در قم نوشته، ولى تاريخ نگارش آن را معين نكرده، يادآور شده است: «... مسلمان واقعى بايد حدّاقل، اطّلاعات قانع كنندهاى از تعليمات اسلام در اصول و فروع داشته باشد تا بتواند در برابر دو سؤال: الف)- اسلام چيست و چه ارمغانى برای بشر آورده است؟
- ب)- برای چه اسلام را پذيرفته است؟
- پاسخ قانعكنندهاى هرچند فشرده و ساده باشد، ارائه داده و پس از آگاهى بر این اصول و تعليمات، آنها را در زندگى فردى و اجتماعى خود به كار برد (عمل).
- چون هدف از تأليف این کتاب، ارائه طرح نسبتاً جامعى از اصول اساسى تعليمات اسلام بوده طبعاً مباحث آن بسيار فشرده مطرح شده است. در حقيقت این کتاب عصارهاى از کتابهاى متعدّدى است كه در رشتههاى عقايد و فقه اسلام نوشته شده است».[۱]
- دين با هرگونه اختلافى كه بر اساس اختلاف رنگها، نژادها و طبقات اجتماعى باشد مبارزه مىكند؛ چه، اينكه: مذهب همه انسانها را بندگان خدا و همه جا را كشور خدا و همه را بهطور یکسان مشمول لطف و محبّت او مىداند و همه را یک واحد معرفى مىكند. تعليمات اسلام با صراحت مىگويد تنها امتيازى كه مىتواند انسانى بر انسان ديگر داشته باشد امتيازى است كه نه بر پايه خون و نژاد و زبان و طبقات باشد، بلكه امتيازى است كه از درون ذات و روح و فكر انسان مىجوشد؛ امتيازى است كه از تقوا و پرهيزكارى، پاکى و درستى و ديگر صفات عالى انسان و درونذاتى سرچشمه مىگیرد؛ «اى مردم ما شما را از یک پدر و مادر آفريديم (بنابراین خون و نژاد همه یکى است) و شما را به گروهها و قبيلهها تقسيم كرديم تا یکديگر را (با این تفاوتهاى جسمى) بشناسید (ولى اينها ملاك افتخار شما نيست) گرامىترين شما آنكس است كه پرهيزكارترين باشد».[۲]و با این ترتيب نقش مذهب در جهانى كه هنوز مسئله «رنگ و پوست» بدن تا چه رسد به مسئله طبقات در آن حل نشده كاملاً روشن مىگردد.[۳]
- با توجّه به استدلالات علمى گذشته، برای اثبات وجود خدا ممكن است این پرسش پيش آيد كه چرا بسيارى از دانشمندان و بنيانگذاران علوم طبيعى، راه انكار را پيمودهاند؟ پاسخ این پرسش چندان مشكل نيست؛ چراكه كمتر دانشمندى را مىتوان يافت كه در اعماق سخنان خود، به وجود یک عقل كل و یک مبدأ علم و قدرت معتقد نباشد، اگرچه در نامگذارى و تعبير از آن، الفاظى غير از «خدا» و «اللّه» را به كار برد. به گفته «فليسين شاله»، فيلسوف معروف: «هيچ بىخدايى وجود ندارد؛ هركس بهطرزى به او مىانديشد و هركس بهگونهاى او را درك مىكند». كسى كه به هنگام بحث درباره ساختمان قلب مىگويد «طبيعت، برای این منظور در میان بطنها، و دهليزهاى قلب، دريچهاى قرار داده تا خون از بطنها به دهليزها بازنگردد و جريان آن به هم نخورد» و به این ترتيب برای طبيعت «هدف، قصد، برنامه و عقل» قائل مىشود، آيا مىتوان گفت منظورش از كلمه «طبيعت» عوامل فاقد شعور و ارزش است؟! يا بايد گفت منظور او «خدا» است، اگر چه كلمه طبيعت را بهجاى آن به كار برده است. نظير این تعبيرات را - كه همه گواه بر ايمان به وجود یک عقل كل است - در كلمات غالب دانشمندان مادّى مىيابيم كه برای طبيعت، هدف، برنامه، اراده و قصد را قائل شدهاند و اينها همه گواه بر این است كه منظورشان از كلمه «طبيعت»، عوامل فاقد شعور و قصد نيست، بلكه آنها در واقع نام طبيعت را بر «خدا» نهادهاند.[۴]
- قرآن کتابى است دستنخورده؛ زيرا نظام و تركيببندى خاصّ آن بهگونهاى است كه نمىتوان چيزى بر آن افزود و يا از آن كم كرد و اگر كسى چنين كند، بسيار زود شناخته خواهد شد. علاوه بر این جمع كثيرى از ياران پيامبر(ص) از همان آغاز نزول قرآن، تمامى آيات آن را مىنوشتند، تا از دستبرد و تحريف مصون بماند. این عدّه كه نامشان در تواريخ ثبت شده است به نام «كُتّاب وحى» يا «كاتبان وحى» معروفند و على(ع) یکى از معروفترين آنان بود. از این گذشته - به شهادت تاريخ - صدها نفر از مسلمانان در زمان خودِ پيامبر(ص) و هزاران نفر در قرون بعد آيات قرآن را حفظ كرده، در هر مناسبتى برای مردم مىخواندند. این عده را «حافظان قرآن» مىنامند.[۵]
- در اسلام به همه افراد بهعنوان یک وظيفه واجب دستور داده شده كه دعوت بهسوى حق و مبارزه با فساد كنند. این دو وظيفه كه در فقه اسلام به نام «امر به معروف» و «نهى از منكر» معروف است، همه مسلمانان را ملزم مىكند كه بر وضع اجتماع خود نظارت صحيح و دائمى داشته باشند و اگر كسى از راه حق و عدالت منحرف گرديد، به راه راست دعوت كنند و اگر مرتكب خلاف، گناه يا تجاوزى شد، از آن كار بازدارند. اهمّيت امر به معروف و نهى از منكر بهقدرى است كه از فروع مهمّ اسلامى شناخته شده و قرآن مجيد درباره آن مىفرمايد: «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ ؛ «شما بهترين امتى بوديد كه به سود مردم در جهان قدم گذارديد؛ چراكه شما امر به معروف و نهى از منكر مىكنيد»... اجراى این دو وظيفه مهم كه در واقع از آثار و حقوق متقابل زندگى دستهجمعى است، به هر مسلمانى اجازه مىدهد كه... خود را در برابر همه افراد اجتماع مسئول دانسته و اجتماع هم خود را در برابر هر فرد مسئول ببيند، در موقع لزوم انتقاد كرده و به هنگام نياز پيشنهاد دهند و خلاصه در ساختن اجتماع خود - از هر نظر - سهيم باشند؛ چراكه در زندگى دستهجمعى خوشبختى و بدبختى افراد اجتماع به هم پيوسته است و نمىتوانند در برابر رفتار یکديگر بىتفاوت بمانند.[۶]
- در منابع اسلامى غالباً ً كلمه «جهاد» همراه با كلمه «في سبيل اللّه» آمده است كه معناى آن، روىهمرفته «جهاد در راه خداست». به همین جهت، جهاد نمىتواند بهخاطر هوا و هوس، توسعهطلبى، استعمار، به دست آوردن غنايم جنگى و مانند آن باشد، بلكه بايد تنها برای خدا و اهداف الهى و خالص از هرگونه غرض شخصى و مادّى و خودخواهى صورت گیرد. روىهمرفته مىتوان اهداف جهاد اسلامى را در چند موضوع خلاصه كرد و با توجّه به این هدفها پاسخ ايرادهاى مخالفان داده خواهد شد:
- - دفاع از آيين حق و موجوديّت آن؛
- - درگیرى با عوامل مزاحم؛
- - مبارزه با ظلم و فساد.[۷]
وضعيت کتاب
در آغاز این کتاب، فهرست تفصيلى مطالب آمده، ولى متأسفانه فهرستهاى فنى و حتى فهرست منابع نيز تنظيم نشده است. مطالب کتاب، مستند است و نویسنده ارجاعاتش، نام و نشان آيات و روايات و شماره جلد و صفحه منابع و... را بهصورت پاورقى ذكر كرده است.
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.