زهرة التفاسير: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
'''زهرة التفاسير''' نوشته [[ابوزهره، محمد|محمد ابوزهره]] میباشد، وی براى نگارش تفسير | '''زهرة التفاسير''' نوشته [[ابوزهره، محمد|محمد ابوزهره]] میباشد، وی براى نگارش تفسير سه مطلب را مورد توجه قرار داده كه در واقع آنها معرف تفسيرش مىباشند: | ||
#به واژگان غريب قرآن نپرداخته مگر در مواردى كه توجيه و تبيين معانى و تقريب درك مردم متوقف بر آن بوده باشد كه البته آن هم كم است، نه زياد. | #به واژگان غريب قرآن نپرداخته مگر در مواردى كه توجيه و تبيين معانى و تقريب درك مردم متوقف بر آن بوده باشد كه البته آن هم كم است، نه زياد. |
نسخهٔ ۱۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۰۱
نام کتاب | زهرة التفاسیر |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | ابوزهره، محمد (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | BP 98 /الف2ز9 |
موضوع | تفاسیر اهل سنت - قرن 14 |
ناشر | دار الفکر العربي |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE10605AUTOMATIONCODE |
زهرة التفاسير نوشته محمد ابوزهره میباشد، وی براى نگارش تفسير سه مطلب را مورد توجه قرار داده كه در واقع آنها معرف تفسيرش مىباشند:
- به واژگان غريب قرآن نپرداخته مگر در مواردى كه توجيه و تبيين معانى و تقريب درك مردم متوقف بر آن بوده باشد كه البته آن هم كم است، نه زياد.
- اختلاف قرائات را مطرح ننموده مگر در مواردى كه مترتب بر اختلاف معانى باشد كه در اين صورت، همه آنها را نقل مىنمايد و معتقد است كه قرائات مختلف، قرآن به حساب مىآيد و همه اين معانى، مقصود و منظور قرآن است و اين را دليلى بر اعجاز قرآن مىداند.
- در واقع وى اراده معانى گوناگون از يك واژه را جايز مىداند.
- غالبا مباحث را بهاختصار مطرح مىكند، ولى در برخى موارد، گسترده بحث مىنمايد و آن بهخاطر نزديكى درك مردم به معانى ژرف و حقايق والاى قرآن است؛ زيرا قرآن واژگانش اندك و معانى و حقايقش بسيار است. وى با اين كار مىخواسته مردم را به درك عميق قرآن نزديك سازد؛ زيرا مردم توان درك اين ايجاز بليغ را ندارند.
«زهرة التفاسير» داراى يك مقدمه كوتاه، پيشگفتارى بهعنوان افتتاحيه كه در آن به معرفى تفسير پرداخته، تمهيدى كه بيانگر روش تفسيرى وى و تفسير قرآن از آغاز تا آيه 73 سوره نمل است.
انگيزه تأليف
در مقدمه تفسير مىگويد: «زمانى كه شروع به تحصيل علم نمودم و بهقدر توانم از معارف بهرهمند شدم، به شناخت قرآن توجه پيدا كردم و اسرار و معانى آن را دريافتم و دانستم كه علم قرآن، همان شريعت است كه چيزى از آن را فروگذار نكرده است و حضرت رسول(ص) دانش قرآن را به مردم ياد داده و آن را تبيين و تفسير نموده و با آن در ميان مردم داورى كرده و برهانهاى آن را بيان نموده است. آرزوى علمى من اين بود كه همواره به قرآن نزديك شوم. اين بود كه هماره به تفاسير كوچك، ميانه و بزرگ، قديم و جديد مراجعه مىكردم و باورم بود كه دانستن قرآن همانا دانستن اسلام است، بلكه فهم قرآن همان معرفت نفوس بشرى و اسرار وجود است. هنگامى كه خداوند توفيق تدريس علوم عربى و شرعى را به من عطا فرمود، اولين درس ما پيرامون شناخت معانى قرآن بود كه اين براى من به توفيق الهى موجب بركت و ميمنت در تمام كارهاى آينده شد. متأسفانه پس از چيزى از تفسير قرآن، به درسهاى اسلامى ديگرى مشغول شدم؛ اگرچه ارتباطم با قرآن قطع نشده بود.
هرگاه به نشستهاى عمومى دعوت مىشدم پايان سخنم پيرامون قرآن بود؛ به همين خاطر به قرآن مراجعه مىكردم تااينكه به مجلهاى دينى دعوت شدم تا در آن مقالات تفسيرى بنگارم؛ ازآنرو كه هم مجله بااهميت بود و هم سردبير آن بسيار پرهيزگار، بنا بر آن شد كه با مقالات بنده، تفسير نيمهتمام شيخ محمد خضر تونسى تكميل گردد. وى قرآن را از آغاز تا آيه 189 سوره بقره تفسير نموده بود.
من هرچه در توان داشتم، به كار بستم و تمام توان من را اين كار گرفت و آن را به تفسير آيه 59 سوره انعام رساندم، آنگاه گرفتارىهايى براى من پيش آمد كه نگارش تفسير را تعطيل نمودم. پس از چندى تصميم گرفتم دوباره تفسير را از آغاز تا جايى كه شيخ محمد خضر تونسى تفسير نموده، بازنويسى كنم. اين كار را كردم و آن مقدارى را كه در مجله نوشته بودم به چاپ رساندم، سپس تفسير را از آيه 59 سوره انعام ادامه دادم».
وى اين تفسير را كه در پايان عمرش آغاز نموده بود، به تفسير آيه 73 سوره نمل رساند كه با وفاتش نيمهتمام باقى ماند.
او مىخواسته براى تفسيرش مقدمهاى بنگارد و در آن مباحث علوم قرآنى را كه نياز تفسير است، مطرح نمايد، ولى وقتى وارد مباحث علوم قرآنى مىشود درمىيابد كه اين كار خودش بهتنهايى مىتواند مقصود اصلى باشد نه فرعى؛ ازاينرو آن را بهصورت كتابى مستقل به نام «المعجزة الكبرى» كه شهرت بسيار دارد، به چاپ مىرساند. در واقع اين كتاب، بهمنزله مقدمه «زهرة التفاسير» است.
روش تفسيرى
نويسنده مىگويد: «روش تفسيرى ما همانند روش تفسيرى استاد بزرگ عاطف بركات است كه مىگويد: قرآن كتاب آشكارى است كه به تفسير نياز ندارد؛ زيرا ابهامى كه نياز به توضيح داشته باشد، در آن راه ندارد. هر مفسرى كه به تفسير و توضيح پرداخته، معلوم مىشود به قرآن دست نيافته است. مفسران گذشته هرچه پيرامون پردهبردارى از معانى قرآن، به سبب اقوال متعارض و آراى متضاد نگاشتهاند، موجب گرديده كه فضاى تفسيرى غبارآلوده شود و نور آشكار قرآن از قرآنپژوه پوشيده گردد. همه دانشهاى مورد نياز هدايت و سعادت بشرى و اجتماعى در قرآن موجود است. در آن فقه دينى، اخبار گذشتگان، دانش دينى آيندگان، علم هستىشناسى، انسانشناسى، توجيه مراحل زندگانى، داستانهاى پندآموز و حوادث و وقايع وجود دارد.
در يك جمله، قرآن كتاب هستى و انسان است و بالاتر از اينها دربردارنده معانى شايسته است. در آن علوم اجتماعى و فردى آمده است؛ پس بهناچار تنها كسى مىتواند به تفسير آن بپردازد كه در تمام اين علوم و فنون مهارت داشته باشد؛ پس بايد بر قرآن تفسيرى نگاشت كه متشكل از يك هيئت علمى باشد كه اعضاى آن دانشمندان رشتههاى گوناگون علوم اسلامى باشند. البته اين كار؛ يعنى تفسير گروهى اكنون ميسور نيست، ولى ما تلاش كرديم تا جايى كه امكان دارد با همكارانمان اين كار را بكنيم.
منابع مقاله
مقدمه كتاب.