ابن منظور، محمد بن مکرم: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'خطي' به 'خطی') |
جز (جایگزینی متن - 'ىر' به 'یر') |
||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
فرزندش قطبالدين مىگوید: وى بعد از وفات، پانصد جلد کتاب به خط خودش بر جاى نهاده است. | فرزندش قطبالدين مىگوید: وى بعد از وفات، پانصد جلد کتاب به خط خودش بر جاى نهاده است. | ||
بسيارى هم از وى حديث شنيدهاند كه از آن جمله [[ذهبى]] و تقىالدين | بسيارى هم از وى حديث شنيدهاند كه از آن جمله [[ذهبى]] و تقىالدين سبکیرا مىتوان نام برد. | ||
وى از قريحۀ شعرى نيز بهره داشت. قطعاتى چند از سرودههاى او را به نقل [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] در دست داريم. | وى از قريحۀ شعرى نيز بهره داشت. قطعاتى چند از سرودههاى او را به نقل [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] در دست داريم. |
نسخهٔ ۲۳ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۰:۲۴
نام | ابن منظور، محمد بن مکرم |
---|---|
نامهای دیگر | ابن مکرم، محمد بن مکرم
ابن منظور، جمالالدین ابوالفضل محمد بن مکرم ابن منظور الانصاری الاقریقی المصری |
نام پدر | مکرم |
متولد | 630ق |
محل تولد | مصر |
رحلت | 711 ق |
اساتید | عبدالرحمن بن طفيل
يوسف بن مخيلى صابونى |
برخی آثار | لسان العرب |
کد مؤلف | AUTHORCODE01517AUTHORCODE |
اِبْنِ مَنْظور، ابوالفضل جمالالدین محمد بن مکرّم رُوَیْفِعی افریقی (محرم 630 - شعبان 711ق)، لغوی، ادیب و قاضی مصری، مؤلف لسان العرب، بيشتر مآخذ كهن او را «ابن مكرم» خواندهاند.
كنيه مشهور وى برگرفته از نام هفتمین جدش منظور بن معافى است.
ولادت
در محرم سال 630 هجرى به دنيا آمد.
ذهبى زادگاه وى را مصر نوشته است، اما از منابع قديم دربارۀ مولد و سالهاى نخستين زندگى او آگاهى دقيقى به دست نمىآيد.
نسب
جمالالدين ابوالفضل، جلالالدين ابوالعز، محمد بن مكرم بن على بن احمد بن ابى القاسم بن حقبة بن منظور رویفعى انصارى خزرجى آفريقايى مصرى
ابن منظور نسب خود را با 18 واسطه به رویفع بن ثابت انصارى (درگذشت 56 هجرى)، صحابى پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله، كه در سال 46 هجرى امارت طرابلس غرب را عهدهدار شد، رسانيده است.(لسان العرب جلد 1، صفحه 263 - 264)
«شدياق» نسبت آفريقايى را كه منابع كهن به وى دادهاند، دليل بر تونسى بودن او مىداند.
برخى نيز به استناد اينكه «رویفع» جد اعلاى او، تا پایان عمر امیر طرابلس بوده و خاندان ابن منظور، معروف به آل مكرم، تا سدههاى اخير در آن ناحيه شهرت داشتهاند، زادگاه وى را طرابلس پنداشتهاند و بعيد دانستهاند كه او پيش از تصدى قضاى طرابلس در مصر و يا قاهره به سر برده باشد.
اما نظر به گزارش «صفدى» و «ابن شاكر» و با توجه به آنچه در پژوهش «ابوالقاسم محمد كرو» دربارۀ مهاجرت جد او، نجيبالدين على، از تونس به مصر آمده، دليلى قاطع بر ترجيع قول ذهبى كه مصر را زادگاه او دانسته است، وجود دارد.
شخصيت علمى و اجتماعى
محمد بن مكرم، مشهور به ابن منظور، دانشمندى بزرگ و لغوى و اديبى مشهور است.
وى در قاهره كاتب ديوان انشا بود و پس از آن منصب قضا را در طرابلس غرب به عهده گرفت.
وى بيشتر عمر خود را در ديوان انشا گذرانده است.
ابن منظور عمرى طولانى داشت و داراى شخصيتى بزرگ بود. افراد فراوانى از او روايت شنيدهاند.
او کتابهاى ادبى بزرگى را خلاصه كرده است مانند:الأغانى، العقد، الذخيرة، نشوار المحاضرة و مفردات ابن بيطار.
وى کتابهاى تاريخى بزرگى را نيز خلاصه كرده است. او هرگز از كار خسته نمىشد. صفدى مىگوید:من کتابى در ادبيات نمىشناسم كه او خلاصه نكرده باشد.
فرزندش قطبالدين مىگوید: وى بعد از وفات، پانصد جلد کتاب به خط خودش بر جاى نهاده است.
بسيارى هم از وى حديث شنيدهاند كه از آن جمله ذهبى و تقىالدين سبکیرا مىتوان نام برد.
وى از قريحۀ شعرى نيز بهره داشت. قطعاتى چند از سرودههاى او را به نقل صفدى در دست داريم.
مذهب
مقريزى، ابن منظور را از فقهاى برجسته شافعى شمرده است، در حالى كه ديگران از جمله: صفدى، ابن شاكر، فوات و سيوطى وى را شيعى دور از تعصب دانستهاند.
آقا بزرگ تهرانى در کتاب ارزشمند خود «الذريعة إلى تصانيف الشيعة» مىگوید:
امام لغت، جمالالدين، محمد بن مكرم، مشهور به ابن منظور، شيعه است همانگونه كه خود در واژۀ «وصى» به آن تصريح دارد و سيوطى و محمد بن شاكر نيز به آن شهادت دادهاند.
ابن منظور در لغت نامه لسان العرب در واژۀ «وصى» مىگوید:
به حضرت علی عليهالسلام وصى مىگویند. زيرا نسب و سبب و عقيدۀ او متصل به آقاى ما حضرت رسول خدا صلىاللهعليهوآله مىباشد و من مىگویم این صفات آن حضرت است در نزد سلف صالح ما رضىاللهعنهم. اما ديگران مىگویند در آن حضرت دُعابه بود.
ابن منظور در واژۀ «دَعَبَ» در توضيح معناى دُعابه مىگوید:
اين سخن، سخن عمر است كه گفت در آن حضرت دعابه است يعنى مزاح مىكند.
ابن منظور در واژۀ «ولى» به سخن حضرت رسول خدا صلىاللهعليهوآله اشاره دارد كه فرمود: «من كنت مولاه فهذا علي مولاه»، يعنى هر كس من مولاى او هستم على هم مولاى اوست.
وى ظاهراً شيعه بودن خود را پنهان مىداشته، چرا كه خود در ديوان انشا و پست قضاوت بوده و نمىتوانسته شيعه بودن خود را آشكار سازد.
همچنانكه خود در کتاب اخبار ابى نواس همین مطلب را به ابونواس نسبت داده است. او مىگوید: از میان سخنان ابونواس كه به دست ما رسيده است بر مىآيد كه وى به اهلبيت میل داشته، اما این میل مخفيانه بوده و جرأت اظهار آن را نداشته است. نقل شده كه روزى به ابونواس گفتند چرا در مدح على بن موسى الرضا عليهالسلام چيزى نمىگویى. او پاسخ داد كه مثل من چگونه در مدح مثل آن حضرت سخن بگوید و بعد اشعارى سرود كه این بيت از جملۀ آنهاست:
أنا لا أستطيع مدح إمام | كان جبريل خادما لأبيه |
يعنى من نمىتوانم مدح امامى را بگویم كه حضرت جبرئيل خدمت گذار پدر بزرگوارش (حضرت علی عليهالسلام) بوده است.
اساتيد
ابن منظور نزد علماى فراوانى به فراگيرى علم و دانش پرداخته است و از بسيارى از آنان روايت نقل مىكند مانند:
- عبدالرحمن بن طفيل
- يوسف بن مخيلى
- صابونى
- ابن مقير
- مرتضى بن حاتم
و...
شاگردان
علماى فراوانى نيز از محضر درس او بهره بردهاند و از او روايت مىكنند كه از آن جمله مىتوان ذهبى و تقىالدين سبکى را نام برد.
تأليفات
ابن منظور نویسندهاى پر كار بود و به سبب کتابت مداوم در آخر عمر نابينا شد.
صفدى از قول فرزند وى قطبالدين، دست نوشتههاى بازمانده از او را 500 جلد نوشته است.
وى به مختصر كردن کتابهاى مفصل علاقه داشت. از سخن مبالغه آمیز صفدى كه گفته است: در میان كتب مفصل ادبى چيزى نمىشناسم كه او آن را مختصر نكرده باشد، مىتوان به فراوانى تلخيصهاى او پى برد.
آثار چاپ شده
- لسان العرب، كه مشهورترين کتاب اوست.
- اين کتاب نخست در بولاق (1299 - 1308 قمرى) در 20 جلد با مقدمۀ احمد فارس شدياق چاپ شد.
- بعد از آن بارها تجديد چاپ شد و چاپهاى متعددى از آن به عمل آمد. از جمله در بيروت (1374 - 1375 قمرى) در 15 جلد و نيز، در همانجا سال 1389 قمرى در 3 جلد بزرگ تحت عنوان «لسان العرب المحيط» با پيوستى از اصطلاحات علمى جديد.
- در چاپ اخير و برخى از چاپهاى تازهتر این کتاب، ريشهها را مطابق شيوۀ رايج به ترتيب حروف نخستين آنها نظم دادهاند.
- سرور النفس بمدارک الحواس الخمس
- اين کتاب گزيدهاى از «فصل الخطاب» احمد بن يوسف تيفاشى است كه در بيروت (سال 1980 میلادى) به كوشش احسان عباس به چاپ رسيده است. جزء نخست این کتاب نيز با عنوان «نثار الأذهار في الليل و النهار و أطائب أوقات الأصائل و الأسحار» جداگانه در استانبول (سال 1298 قمرى) و بعد از آن در سال 1988 میلادى با حواشى احمد عبدالفتاح تمام، در بيروت چاپ شده است.
- مختار الأغاني في الأخبار و التهاني، گزيدهاى از «الأغاني» ابوالفرج اصفهانى است.
- اين اثر به كوشش جمعى از محققان در قاهره (سال 1384 - 1385 قمرى) در 8 جلد و پس از آن در بيروت (سال 1386 - 1387 قمرى) و در دمشق (سال 1971 میلادى) در 12 جلد به چاپ رسيده است.
- ابن منظور در این کتاب فصلى طولانى در استدراك اخبار ابونواس افزوده است كه به گفته خود او، ابوالفرج آن را از قلم انداخته يا بعدها از نسخههاى کتاب افتاده است.
- چاپهاى جداگانهاى از این بخش در قاهره (سال 1924 میلادى) با حواشى محمد عبدالرسول و در بغداد (سال 1952 میلادى) به كوشش شكرى محمد احمد صورت گرفته است.
- مختصر تاريخ دمشق ابن عساكر
- ابن منظور در این کتاب علاوه بر حذف بيشتر اسانيد، به تلفيق اخبار پرداخته است. بخشهاى افتاده از نسخههاى کتاب ابن عساكر را در این اثر مىتوان يافت.
چاپ این کتاب از سال 1404 قمرى، به كوشش عدهاى از محققان در دمشق آغاز شده و تا كنون مجلداتى از آن انتشار يافته است.
آثار خطى
- اختصار کتاب الحيوان جاحظ.
- لطائف الذخيرة، كه تلخيصى است از «الذخيرة في محاسن أهل الجزيرة» ابن بسام كه نسخهاى از آن در کتابخانه بايزيد استانبول موجود است.
- مختار الطبقات الكبير ابن سعد ازهرى.
- نسخهاى از آخرين جزء آن به خط ابن منظور در دار الكتب موجود است.
- مختصر الجامع لمفردات الأدویة و الأغذية ابن بيطار. نسخهاى از این کتاب در دار الكتب موجود است.
- مختصر ذيل تاريخ بغداد، كه خلاصهاى است از ذيل سمعانى بر تاريخ خطیب بغدادى. صفدى اختصار تاريخ بغداد و ذيل ابن نجار بر آن را به ابن منظور نسبت داده است.
- مختصر نشوار المحاضرة و أخبار المذاكرة قاضى تنوخى. نسخهاى از این کتاب در آمبروزيانا موجود است.
- المنتخب و المختار في النوادر و الأشعار.
- الرجال.
- أخبار أبينواس.
- حياة أبينواس.
- ديوان
در میان آثار ديگر او، از اختصار زهر الآداب حصرى، صفة الصفوة ابن جوزى، يتيمة الدهر ثعالبى و اختصار العقد الفريد ابن عبدربه نيز ياد شده است كه در فهرستهاى موجود از آنها نشانى نيست.
وفات
سرانجام پس از عمرى خدمت به جهان علم و دانش و اسلام و مسلمین، جمالالدين، ابوالفضل، محمد بن مكرم در ماه شعبان سال 711ق در مصر وفات يافت و او را در روستاى «قرافه» در نزدیکى شهر قاهره به خاک سپردند.