۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== وابستهها == ' به '==وابستهها== {{وابستهها}} ') |
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
| شابک =964-5745-18-7 | | شابک =964-5745-18-7 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =10474 | ||
| کتابخوان همراه نور =10474 | | کتابخوان همراه نور =10474 | ||
| کد پدیدآور =00811 | | کد پدیدآور =00811 | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
رسالة القدس را [[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابینصر|روزبهان]] برای مریدان خویش در ترکستان و خراسان نوشته و برای آنان فرستاده است. مؤلف «تحفة أهل العرفان» در سبب تصنیف رسالة القدس مینویسد: «و ساختن این رساله را سبب آن بود که بزرگی بود از مریدان شیخ که او را ابوالفرج خواندندی، مردی بازرگان بود، به اسم تجارت به اطراف و اکناف جهان بهدر رفتی. او چنین حکایت کرد که سالی به ترکستان رفته بودم و در شهری از شهرهای ترکستان به جهت معاملهای که کرده بودم چند روز در آن شهر اقامت ساخته بودم، روزی اهل شهر را دیدم که به اتفاق عزم جایی میکردند. از ایشان سؤال کردم که کجا میروند؟ جواد دادند که: ترکی است در این ولایت ما که دوازده سال است تا بر سنگی ایستاده است و حیرتی دارد و با کس سخن نمیگوید. ما به زیارت او میرویم. هرسال یکبار. و ابوالفرج گفت: من با ایشان عزیمت زیارت آن بزرگ کردم. پس مرا گفت از کجایی؟ گفتم: از فارس. گفت: [[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابینصر|شیخ روزبهان]] را دیدهای؟ گفتم: بلی، من چاکر و مرید اویم. چون این بشنید از سر سنگ فرود آمد و چشمهای من ببوسید و گفت: خنک چشمهای تو که [[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابینصر|شیخ روزبهان]] را دیده است. چون به شیراز رسیدم، با هزاران شوق و ذوق آهنگ حضرت شیخ کردم، چون به رباط آمدم شیخ در حجرات نشسته بود. شرف دستبوسی دریافتم. مرا گفت: ابوالفرج آن ترک دوست ما چون یافتی؟ فریاد از نهادم برآمد، گفتم: این از آن عجبتر. در قدم شیخ افتادم و حال بازگفتم. مریدان را وجدها و ذوقها حاصل شد. بعد از مدتی عزم آنطرف داشتم. به خدمت شیخ آمدم. حال عرضه داشتم که: مشایخ آنطرف، چه اهل خراسان و چه ترکستان، همه مشتاق حضرت تواند و خواهان سخن تو. شیخ این رساله بساخت، من بدان طرف بردم»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/6549/1/5 ر.ک: پیشگفتار، ص6-5]</ref>. | رسالة القدس را [[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابینصر|روزبهان]] برای مریدان خویش در ترکستان و خراسان نوشته و برای آنان فرستاده است. مؤلف «تحفة أهل العرفان» در سبب تصنیف رسالة القدس مینویسد: «و ساختن این رساله را سبب آن بود که بزرگی بود از مریدان شیخ که او را ابوالفرج خواندندی، مردی بازرگان بود، به اسم تجارت به اطراف و اکناف جهان بهدر رفتی. او چنین حکایت کرد که سالی به ترکستان رفته بودم و در شهری از شهرهای ترکستان به جهت معاملهای که کرده بودم چند روز در آن شهر اقامت ساخته بودم، روزی اهل شهر را دیدم که به اتفاق عزم جایی میکردند. از ایشان سؤال کردم که کجا میروند؟ جواد دادند که: ترکی است در این ولایت ما که دوازده سال است تا بر سنگی ایستاده است و حیرتی دارد و با کس سخن نمیگوید. ما به زیارت او میرویم. هرسال یکبار. و ابوالفرج گفت: من با ایشان عزیمت زیارت آن بزرگ کردم. پس مرا گفت از کجایی؟ گفتم: از فارس. گفت: [[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابینصر|شیخ روزبهان]] را دیدهای؟ گفتم: بلی، من چاکر و مرید اویم. چون این بشنید از سر سنگ فرود آمد و چشمهای من ببوسید و گفت: خنک چشمهای تو که [[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابینصر|شیخ روزبهان]] را دیده است. چون به شیراز رسیدم، با هزاران شوق و ذوق آهنگ حضرت شیخ کردم، چون به رباط آمدم شیخ در حجرات نشسته بود. شرف دستبوسی دریافتم. مرا گفت: ابوالفرج آن ترک دوست ما چون یافتی؟ فریاد از نهادم برآمد، گفتم: این از آن عجبتر. در قدم شیخ افتادم و حال بازگفتم. مریدان را وجدها و ذوقها حاصل شد. بعد از مدتی عزم آنطرف داشتم. به خدمت شیخ آمدم. حال عرضه داشتم که: مشایخ آنطرف، چه اهل خراسان و چه ترکستان، همه مشتاق حضرت تواند و خواهان سخن تو. شیخ این رساله بساخت، من بدان طرف بردم»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/6549/1/5 ر.ک: پیشگفتار، ص6-5]</ref>. | ||
فصل اول رسالة القدس در بیان حقیقت توحید است. نویسنده پس از معرفی توحید با این عبارت که «توحید ذروه علیای احوال است، و عروه و ثقای مقامات است، و تیجان انبیاست، و حلیه اولیاست...»، اصل توحید را سه قسم دانسته است: توحید عام، خاص و خاص الخاص. سپس هر یک را توضیح میدهد؛ از جمله توحید خاص الخاص را اینگونه معرفی میکند: «اما توحید خاص الخاص آن است که از حق به حق سیر کنند، و آن سیر آنگه باشد که روح مقدس از همه مراکب حدوث پیاده شود و علوش سفل شود، و سفلش علو گردد، و جهات و مکان و سیر و زمان نزد او معزول شود» <ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/6549/1/21 ر.ک: متن کتاب، ص21] و [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/6549/1/23 23]</ref>. | فصل اول رسالة القدس در بیان حقیقت توحید است. نویسنده پس از معرفی توحید با این عبارت که «توحید ذروه علیای احوال است، و عروه و ثقای مقامات است، و تیجان انبیاست، و حلیه اولیاست...»، اصل توحید را سه قسم دانسته است: توحید عام، خاص و خاص الخاص. سپس هر یک را توضیح میدهد؛ از جمله توحید خاص الخاص را اینگونه معرفی میکند: «اما توحید خاص الخاص آن است که از حق به حق سیر کنند، و آن سیر آنگه باشد که روح مقدس از همه مراکب حدوث پیاده شود و علوش سفل شود، و سفلش علو گردد، و جهات و مکان و سیر و زمان نزد او معزول شود»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/6549/1/21 ر.ک: متن کتاب، ص21] و [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/6549/1/23 23]</ref>. | ||
بهتبع فصل اول، در فصل دوم نیز معرفت به سه قسم معرفت عام، خاص و خاص الخاص تقسیم شده است. معرفت بر اسماء و شواهد و افعال را معرفت عام، معرفت بر حالات و مکاشفات و مقامات را معرفت خاص و معرفت بر حقیقت مشاهده را معرفت خاص الخاص دانسته است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/6549/1/31 ر.ک: همان، ص31]</ref>. | بهتبع فصل اول، در فصل دوم نیز معرفت به سه قسم معرفت عام، خاص و خاص الخاص تقسیم شده است. معرفت بر اسماء و شواهد و افعال را معرفت عام، معرفت بر حالات و مکاشفات و مقامات را معرفت خاص و معرفت بر حقیقت مشاهده را معرفت خاص الخاص دانسته است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/6549/1/31 ر.ک: همان، ص31]</ref>. | ||
در فصل پنجم رساله به موضوع مکاشفه اشاره شده و آن را مخصوص انبیا و بهتبع آنها اولیای الهی دانسته است: «اعلموا الخوانی –زادکم الله حقایق المکاشفه و وقایع المشاهدة- که مقام مکاشفه خصوصیت انبیاست، و معراج رسل و منهاج اولیاست و مکاشفه بعد از مقامات و حالات باشد مر امناء حق را و این صفت بعد از استقامت و جد پدید آید...» <ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/6549/1/47 ر.ک: همان، ص47]</ref>. | در فصل پنجم رساله به موضوع مکاشفه اشاره شده و آن را مخصوص انبیا و بهتبع آنها اولیای الهی دانسته است: «اعلموا الخوانی –زادکم الله حقایق المکاشفه و وقایع المشاهدة- که مقام مکاشفه خصوصیت انبیاست، و معراج رسل و منهاج اولیاست و مکاشفه بعد از مقامات و حالات باشد مر امناء حق را و این صفت بعد از استقامت و جد پدید آید...»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/6549/1/47 ر.ک: همان، ص47]</ref>. | ||
در فصل هفتم، بقلی همچون دیگر صوفیان برای سماع جایگاه ویژهای قائل شده است. او همه موجودات را متمایل به سماع دانسته و روح همه موجودات را به سماع زنده میداند: «بلی، جملگی موجودات آنچه هستند از حیوانات مایلاند به سماع، زیرا که هر یکی را علیحده درخور خویش روحی است که او بدان روح زنده است و آن روح به سماع زنده باشد». همچنین سماع را محرک اسرار ربانی میداند: «سماع استرواح جمله خاطرهاست از اثقال بشریت و مهیج است مر طبایع آدمی را و محرک اسرار ربانی است»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/6549/1/57 ر.ک: همان، ص57]</ref>. | در فصل هفتم، بقلی همچون دیگر صوفیان برای سماع جایگاه ویژهای قائل شده است. او همه موجودات را متمایل به سماع دانسته و روح همه موجودات را به سماع زنده میداند: «بلی، جملگی موجودات آنچه هستند از حیوانات مایلاند به سماع، زیرا که هر یکی را علیحده درخور خویش روحی است که او بدان روح زنده است و آن روح به سماع زنده باشد». همچنین سماع را محرک اسرار ربانی میداند: «سماع استرواح جمله خاطرهاست از اثقال بشریت و مهیج است مر طبایع آدمی را و محرک اسرار ربانی است»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/6549/1/57 ر.ک: همان، ص57]</ref>. |
ویرایش