موسوعة مصطلحات ابن رشد الفيلسوف: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۵: خط ۴۵:




«موسوعة مصطلحات ابن رشد الفيلسوف»، از آثار «جيرار جهامى»، فرهنگ‌نامه‌اى الفبايى و به زبان عربى است كه در آن واژه‌ها و اصطلاحات ذكرشده در آثار فيلسوف مشهور، ابن رشد را با دقت مشخص كرده است.
'''موسوعة مصطلحات ابن رشد الفيلسوف'''، از آثار «جيرار جهامى»، فرهنگ‌نامه‌اى الفبايى و به زبان عربى است كه در آن واژه‌ها و اصطلاحات ذكرشده در آثار فيلسوف مشهور، ابن رشد را با دقت مشخص كرده است.


اين واژگان و اصطلاحات كه در مجموع شامل چند هزار مورد مى‌شود يا لغاتى عام و يا اصطلاحى وابسته به علوم مختلف اسلامى مانند منطق، كلام، فقه، فلسفه، اخلاق و... است.
اين واژگان و اصطلاحات كه در مجموع شامل چند هزار مورد مى‌شود يا لغاتى عام و يا اصطلاحى وابسته به علوم مختلف اسلامى مانند منطق، كلام، فقه، فلسفه، اخلاق و... است.
خط ۶۶: خط ۶۶:
درباره محتواى اين اثر، چند نكته گفتنى است:
درباره محتواى اين اثر، چند نكته گفتنى است:


1. نويسنده، مباحث كتاب را از واژه‌هاى «ابتداء»، «إبدال»، «أبدان»، «أبدان الحيوان» و «إبصار» <ref>متن كتاب، ص1</ref>، شروع كرده و آنگاه با واژه‌هاى ديگرى همانند «حاجات إنسانية» و «حادث» ادامه داده <ref>همان، ص353</ref> و با «يفعل و ينفعل» و «يقين» <ref>همان، ص1250</ref> به پايان رسانده است.
#نويسنده، مباحث كتاب را از واژه‌هاى «ابتداء»، «إبدال»، «أبدان»، «أبدان الحيوان» و «إبصار» <ref>متن كتاب، ص1</ref>، شروع كرده و آنگاه با واژه‌هاى ديگرى همانند «حاجات إنسانية» و «حادث» ادامه داده <ref>همان، ص353</ref> و با «يفعل و ينفعل» و «يقين» <ref>همان، ص1250</ref> به پايان رسانده است.
 
#نويسنده به نقل از بعضى از آثار ابن رشد در مورد اجتهاد چنين نوشته است: اجتهاد آن است كه مجتهد توانش را در راه طلب با ابزارهايى كه شرط آن است، به كار برد و اما شرط مجتهد آن است كه اصولى را كه از آن استنباط مى‌كند (كتاب و سنت و اجماع) بشناسد و در نزد او قوانين و احوالى باشد كه با آن به استنباط بپردازد. قياس نيست مگر آنچه كه به اصلى بازگردد و آن يكى از اقسام اجتهاد است؛ زيرا اجتهاد گاه بر چيزى واقع مى‌شود كه به اصلى بازمى‌گردد و گاه بر چيزى كه به اصلى بازنمى‌گردد... پس اجتهاد اعم از قياس است... <ref>همان، ص6</ref>.
2. نويسنده به نقل از بعضى از آثار ابن رشد در مورد اجتهاد چنين نوشته است: اجتهاد آن است كه مجتهد توانش را در راه طلب با ابزارهايى كه شرط آن است، به كار برد و اما شرط مجتهد آن است كه اصولى را كه از آن استنباط مى‌كند (كتاب و سنت و اجماع) بشناسد و در نزد او قوانين و احوالى باشد كه با آن به استنباط بپردازد. قياس نيست مگر آنچه كه به اصلى بازگردد و آن يكى از اقسام اجتهاد است؛ زيرا اجتهاد گاه بر چيزى واقع مى‌شود كه به اصلى بازمى‌گردد و گاه بر چيزى كه به اصلى بازنمى‌گردد... پس اجتهاد اعم از قياس است... <ref>همان، ص6</ref>.
#نويسنده به نقل از بعضى از آثار ابن رشد در مورد «صواعق» چنين نوشته است: رعد و برق و صاعقه هر سه جنسشان يكى است و اختلاف در فصل‌هايى است كه به آن ملحق مى‌شود... <ref>همان، ص594</ref>.
 
#نويسنده به نقل از آثار ابن رشد، بحث‌هاى متعددى از او در مورد عقل و انواع آن نقل كرده <ref>همان، ص680-721</ref> و از جمله چنين آورده است كه: عقل جمهور و عموم مردم از تخيل جدا نمى‌شود و بلكه آنچه در آن تخيلات نباشد، در نزد آنان هيچ و پوچ است <ref>همان، ص690</ref>.
3. نويسنده به نقل از بعضى از آثار ابن رشد در مورد «صواعق» چنين نوشته است: رعد و برق و صاعقه هر سه جنسشان يكى است و اختلاف در فصل‌هايى است كه به آن ملحق مى‌شود... <ref>همان، ص594</ref>.
#نويسنده به نقل از بعضى از آثار ابن رشد معناى «علم الوحي» را چنين نوشته است: علمى كه از جانب وحى دريافت شده فقط براى تمام كردن علوم عقل آمده. مقصود اين است كه در هر موردى كه عقل از آن عاجز شود، خداى تعالى انسان را از جانب وحى آگاه گرداند و ناتوانى از شناسايى مدركاتى كه علم به آن‌ها در زندگى انسان ضرورى است، چند گونه است: گاه عجز به‌گونه‌اى است كه عقل به‌هيچ‌وجه توانى ندارد و به‌طور مطلق عاجز است؛ يعنى در طبيعت عقل از آن نظر كه عقل است، نيست كه آن را دريابد و گاه به‌گونه‌اى است كه مربوط به صنفى از مردم است و... علم وحى رحمتى است كه شامل همه اين موارد مى‌شود <ref>ر.ك: همان، ص748</ref>.
 
#نويسنده به نقل از ابن رشد، معناى «وضع الشرايع» را به اين صورت آورده است كه شناخت وضع شرايع حاصل نمى‌شود مگر بعد از معرفت خدا و سعادت و شقاوت انسانى و با شناسايى امور ارادى كه با آن مى‌توان به سعادت رسيد و آن امور عبارت است از خيرات و حسنات و اما امور مانع سعادت و باعث شقاوت اخروى عبارت است از شرور و سيئات <ref>همان، ص1247</ref>.
4. نويسنده به نقل از آثار ابن رشد، بحث‌هاى متعددى از او در مورد عقل و انواع آن نقل كرده <ref>همان، ص680-721</ref> و از جمله چنين آورده است كه: عقل جمهور و عموم مردم از تخيل جدا نمى‌شود و بلكه آنچه در آن تخيلات نباشد، در نزد آنان هيچ و پوچ است <ref>همان، ص690</ref>.
#عنوان «موسوعة مصطلحات ابن رشد الفيلسوف»، چنين القا مى‌كند كه در اين اثر فقط اصطلاحات نوشته شده و بلكه كتاب حاضر فرهنگ اصطلاحات خاص ابن رشد است؛ درحالى‌كه چنين نيست و همه واژه‌هاى بحث‌شده در اين اثر، به معنى دقيق كلمه اصطلاح نيستند، بلكه بسيارى از آنها، كلماتى عام هستند كه در نوشته‌هاى دانشمندان ديگر و همچنين در آثار ابن رشد هم مطرح شده‌اند و افزون بر آنكه بسيارى از اصطلاحات ذكرشده در اينجا، هيچ اختصاصى به ابن رشد ندارند و داراى بار معنايى خاصى در آثار ايشان نيست؛ به‌طور مثال، «ربا» كه در اين كتاب آمده <ref>همان، ص480</ref>، هرچند واقعاً اصطلاح است، ولى اصطلاح خاص ابن رشد نيست و هيچ ويژگى معنايى براى آن در مطالب ابن رشد نيست كه در آثار ديگران ذكر نشده باشد و از اين قبيل فراوان است و در بسيارى از موارد اساساً آنچه ذكر شده لغتى بيش نيست و هيچ معناى اصطلاحى ويژه‌اى در علوم اسلامى ندارد؛ به‌عنوان مثال، «عجز» فقط واژه‌اى است كه ابن رشد هم آن را به‌مناسبتى استفاده كرده است <ref>ر.ك: همان، ص657</ref>.
 
#شايان ذكر است كه نويسنده به گردآورى و تدوين و تنظيم مباحث آثار ابن رشد به‌صورت الفبايى پرداخته و هدف بالاترى براى خودش تعريف نكرده و فعاليت علمى ديگرى بيش از اين انجام نداده و به جمع‌بندى و نتيجه‌گيرى از مطالب نپرداخته است.
5. نويسنده به نقل از بعضى از آثار ابن رشد معناى «علم الوحي» را چنين نوشته است: علمى كه از جانب وحى دريافت شده فقط براى تمام كردن علوم عقل آمده. مقصود اين است كه در هر موردى كه عقل از آن عاجز شود، خداى تعالى انسان را از جانب وحى آگاه گرداند و ناتوانى از شناسايى مدركاتى كه علم به آن‌ها در زندگى انسان ضرورى است، چند گونه است: گاه عجز به‌گونه‌اى است كه عقل به‌هيچ‌وجه توانى ندارد و به‌طور مطلق عاجز است؛ يعنى در طبيعت عقل از آن نظر كه عقل است، نيست كه آن را دريابد و گاه به‌گونه‌اى است كه مربوط به صنفى از مردم است و... علم وحى رحمتى است كه شامل همه اين موارد مى‌شود <ref>ر.ك: همان، ص748</ref>.
 
6. نويسنده به نقل از ابن رشد، معناى «وضع الشرايع» را به اين صورت آورده است كه شناخت وضع شرايع حاصل نمى‌شود مگر بعد از معرفت خدا و سعادت و شقاوت انسانى و با شناسايى امور ارادى كه با آن مى‌توان به سعادت رسيد و آن امور عبارت است از خيرات و حسنات و اما امور مانع سعادت و باعث شقاوت اخروى عبارت است از شرور و سيئات <ref>همان، ص1247</ref>.
 
7. عنوان «موسوعة مصطلحات ابن رشد الفيلسوف»، چنين القا مى‌كند كه در اين اثر فقط اصطلاحات نوشته شده و بلكه كتاب حاضر فرهنگ اصطلاحات خاص ابن رشد است؛ درحالى‌كه چنين نيست و همه واژه‌هاى بحث‌شده در اين اثر، به معنى دقيق كلمه اصطلاح نيستند، بلكه بسيارى از آنها، كلماتى عام هستند كه در نوشته‌هاى دانشمندان ديگر و همچنين در آثار ابن رشد هم مطرح شده‌اند و افزون بر آنكه بسيارى از اصطلاحات ذكرشده در اينجا، هيچ اختصاصى به ابن رشد ندارند و داراى بار معنايى خاصى در آثار ايشان نيست؛ به‌طور مثال، «ربا» كه در اين كتاب آمده <ref>همان، ص480</ref>، هرچند واقعاً اصطلاح است، ولى اصطلاح خاص ابن رشد نيست و هيچ ويژگى معنايى براى آن در مطالب ابن رشد نيست كه در آثار ديگران ذكر نشده باشد و از اين قبيل فراوان است و در بسيارى از موارد اساساً آنچه ذكر شده لغتى بيش نيست و هيچ معناى اصطلاحى ويژه‌اى در علوم اسلامى ندارد؛ به‌عنوان مثال، «عجز» فقط واژه‌اى است كه ابن رشد هم آن را به‌مناسبتى استفاده كرده است <ref>ر.ك: همان، ص657</ref>.
 
8. شايان ذكر است كه نويسنده به گردآورى و تدوين و تنظيم مباحث آثار ابن رشد به‌صورت الفبايى پرداخته و هدف بالاترى براى خودش تعريف نكرده و فعاليت علمى ديگرى بيش از اين انجام نداده و به جمع‌بندى و نتيجه‌گيرى از مطالب نپرداخته است.


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش