سیری در سیره علمی و عملی علامه طباطبایی(ره) از نگاه فرزانگان: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '<references />' به '<references/>') |
جز (جایگزینی متن - 'طباطبایی، محمدحسین' به 'طباطبایی، سید محمدحسین') |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
| چاپ =2 | | چاپ =2 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =16053 | ||
| کتابخوان همراه نور =16053 | | کتابخوان همراه نور =16053 | ||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
}} | }} | ||
'''سيرى در سيره علمى و عملى علامه طباطبايى(ره) از نگاه فرزانگان'''، اثر مرادعلى شمس، پيرامون شرح حال، زمانه، انديشهها و آثار [[طباطبایی، محمدحسین|علامه سيّد محمّدحسين طباطبايى]]<ref>تبريز 1282-1360ش، قم</ref>، بهصورت مستند و با ذكر منابع است. | '''سيرى در سيره علمى و عملى علامه طباطبايى(ره) از نگاه فرزانگان'''، اثر مرادعلى شمس، پيرامون شرح حال، زمانه، انديشهها و آثار [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه سيّد محمّدحسين طباطبايى]]<ref>تبريز 1282-1360ش، قم</ref>، بهصورت مستند و با ذكر منابع است. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
#:د)- برخى از مطالب را كه شاگردان علامه از ايشان بهصورت تكرارى در مباحث متنوع و مشابه نقل كردهاند، سعى شده است تنها يك مورد آن ذكر گردد و در صورت لزوم، بقيه موارد در پاورقى ارجاع گرديده است؛ | #:د)- برخى از مطالب را كه شاگردان علامه از ايشان بهصورت تكرارى در مباحث متنوع و مشابه نقل كردهاند، سعى شده است تنها يك مورد آن ذكر گردد و در صورت لزوم، بقيه موارد در پاورقى ارجاع گرديده است؛ | ||
#:ه)- در خصوص آيات و روايات، تنها مواردى كه نياز به ترجمه بوده، در داخل صفحات و يا پاورقىها به فارسى ترجمه شده است<ref>مقدمه كتاب، ص29-30</ref> | #:ه)- در خصوص آيات و روايات، تنها مواردى كه نياز به ترجمه بوده، در داخل صفحات و يا پاورقىها به فارسى ترجمه شده است<ref>مقدمه كتاب، ص29-30</ref> | ||
#از امتيازات اثر حاضر، جامعيت مباحث است؛ بهصورتى كه در آن، فعالیتهای [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] را از نظر ابعاد گوناگون خانوادگى، اخلاقى، عرفانى، تفسيرى، فلسفى، حديثى، فقهى، اصولى، فقهى، رياضى و ادبى مورد بررسى قرار داده است. | #از امتيازات اثر حاضر، جامعيت مباحث است؛ بهصورتى كه در آن، فعالیتهای [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]] را از نظر ابعاد گوناگون خانوادگى، اخلاقى، عرفانى، تفسيرى، فلسفى، حديثى، فقهى، اصولى، فقهى، رياضى و ادبى مورد بررسى قرار داده است. | ||
#نویسنده از زبان بزرگان، خاطرات آموزنده فراوانى را نقل كرده است، از جمله اين خاطره: «در طول سى سال كه افتخار درك محضر ايشان را داشتم، هرگز كلمه «من» از ايشان نشنيدم؛ در عوض، عبارت «نمىدانم» را بارها در پاسخ سؤالات از ايشان شنيدهام؛ همان عبارتى كه افراد كممايه از گفتن آن، عار دارند، ولى اين درياى پرتلاطم علم و حكمت، از فرط تواضع و فروتنى بهآسانى مىگفت و جالب اين است كه بهدنبال آن پاسخ سؤال را بهصورت احتمال و با عبارت «بهنظر مىرسد» بيان مىكرد»<ref>متن كتاب، ص56</ref> | #نویسنده از زبان بزرگان، خاطرات آموزنده فراوانى را نقل كرده است، از جمله اين خاطره: «در طول سى سال كه افتخار درك محضر ايشان را داشتم، هرگز كلمه «من» از ايشان نشنيدم؛ در عوض، عبارت «نمىدانم» را بارها در پاسخ سؤالات از ايشان شنيدهام؛ همان عبارتى كه افراد كممايه از گفتن آن، عار دارند، ولى اين درياى پرتلاطم علم و حكمت، از فرط تواضع و فروتنى بهآسانى مىگفت و جالب اين است كه بهدنبال آن پاسخ سؤال را بهصورت احتمال و با عبارت «بهنظر مىرسد» بيان مىكرد»<ref>متن كتاب، ص56</ref> | ||
#نویسنده نكته جالبى در مورد مبارزه استاد با مادىگرى نوشته است: در شهريور 1320، ايران بهوسيله قواى متفقين اشغال گرديد و در اين موقع، مارکسیستهاى ايران به پشتيبانى ارتش سرخ و سفارت شوروى و ديگر عوامل خارجى كه در ايران به سر مىبردند، توانستند مكتب مارکسیسم را بهصورتهاى مختلف در ميان جوانان اشاعه دهند و نشريات مختلفى را از روزنامه و مجله و كتاب منتشر سازند؛ حتى پس از سقوط فرقه دموكرات در 21 آذر 1325 در آذربايجان، مارکسیستها دست از فعاليت برنداشته و بر اثر ضعف دولت مركزى و مساعد بودن سياستهاى بينالمللى، تبليغات زهرآگين آنان ادامه داشت. تا آنجا كه در سال 1329 كتابى به نام «نگهبانان سحرافسون»، بهصورت مرموزى در ايران منتشر شد و در آن كليه مذاهب به باد انتقاد و مسخره گرفته شده و بهصورت ناجوانمردانه بر خداشناسان و روحانیون حمله شده بود. اين كتاب كه موجى از تنفر و سرانجام تأثر از عملكرد اين گروه پديد آورد، سبب شد كه استاد [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] با تشكيل جلسهاى، به نقد مكتب مادىگرى بهطور مطلق و مارکسیسم بهصورت خاص بپردازد و اعضاى اين جلسه كه از سال 1330 تأسيس گرديد، عبارت بودند از آقايان: [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]]، شهيد دكتر بهشتى، شهيد قدوسى، [[مفتح، محمد|شهيد مفتح]]، [[منتظری، حسینعلی|منتظرى]]، موسى صدر، ابراهيم امينى، عبدالحميد شربيانى، مرتضى جزايرى و [[سبحانی تبریزی، جعفر|جعفر سبحانى]]. در اين جلسه تمام افكار مادى و بالاخص آنچه مارکسیستها در زمينههاى: فلسفه، عامل محرّك تاريخ، منتشر كرده بودند، بهتدريج مورد بحث و نقادى قرار گرفت. يكى از نتايج اين جلسات، نگارش كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم» است كه ضربت شكنندهاى بر پيكر مارکسیستها در ايران وارد آورد و كليه بافتههاى آنها را پنبه كرد؛ حتى پس از انتشار نخستين جزء از اين كتاب، مارکسیستهاى ايران با تشكيل جلساتى تصديق كردند كه مؤلّف در نقل مطالب آنان كمال امانت را رعايت كرده و كوچكترين تحريفى رخ نداده است. هماكنون كه سى سال تمام از انتشار اين كتاب مىگذرد، حتى رساله كوچكى هم بهعنوان نقد بر آن نوشته نشده است. اين كتاب براى بسيارى از متفكران و محققان ايرانى راهگشا شد<ref>ر.ک: همان، ص507-508</ref> | #نویسنده نكته جالبى در مورد مبارزه استاد با مادىگرى نوشته است: در شهريور 1320، ايران بهوسيله قواى متفقين اشغال گرديد و در اين موقع، مارکسیستهاى ايران به پشتيبانى ارتش سرخ و سفارت شوروى و ديگر عوامل خارجى كه در ايران به سر مىبردند، توانستند مكتب مارکسیسم را بهصورتهاى مختلف در ميان جوانان اشاعه دهند و نشريات مختلفى را از روزنامه و مجله و كتاب منتشر سازند؛ حتى پس از سقوط فرقه دموكرات در 21 آذر 1325 در آذربايجان، مارکسیستها دست از فعاليت برنداشته و بر اثر ضعف دولت مركزى و مساعد بودن سياستهاى بينالمللى، تبليغات زهرآگين آنان ادامه داشت. تا آنجا كه در سال 1329 كتابى به نام «نگهبانان سحرافسون»، بهصورت مرموزى در ايران منتشر شد و در آن كليه مذاهب به باد انتقاد و مسخره گرفته شده و بهصورت ناجوانمردانه بر خداشناسان و روحانیون حمله شده بود. اين كتاب كه موجى از تنفر و سرانجام تأثر از عملكرد اين گروه پديد آورد، سبب شد كه استاد [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]] با تشكيل جلسهاى، به نقد مكتب مادىگرى بهطور مطلق و مارکسیسم بهصورت خاص بپردازد و اعضاى اين جلسه كه از سال 1330 تأسيس گرديد، عبارت بودند از آقايان: [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]]، شهيد دكتر بهشتى، شهيد قدوسى، [[مفتح، محمد|شهيد مفتح]]، [[منتظری، حسینعلی|منتظرى]]، موسى صدر، ابراهيم امينى، عبدالحميد شربيانى، مرتضى جزايرى و [[سبحانی تبریزی، جعفر|جعفر سبحانى]]. در اين جلسه تمام افكار مادى و بالاخص آنچه مارکسیستها در زمينههاى: فلسفه، عامل محرّك تاريخ، منتشر كرده بودند، بهتدريج مورد بحث و نقادى قرار گرفت. يكى از نتايج اين جلسات، نگارش كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم» است كه ضربت شكنندهاى بر پيكر مارکسیستها در ايران وارد آورد و كليه بافتههاى آنها را پنبه كرد؛ حتى پس از انتشار نخستين جزء از اين كتاب، مارکسیستهاى ايران با تشكيل جلساتى تصديق كردند كه مؤلّف در نقل مطالب آنان كمال امانت را رعايت كرده و كوچكترين تحريفى رخ نداده است. هماكنون كه سى سال تمام از انتشار اين كتاب مىگذرد، حتى رساله كوچكى هم بهعنوان نقد بر آن نوشته نشده است. اين كتاب براى بسيارى از متفكران و محققان ايرانى راهگشا شد<ref>ر.ک: همان، ص507-508</ref> | ||
#آمريكا قبل از سى سال، ايشان را بهتر از آنچه ايرانيان شناختند، شناخت و براى آنكه علامه را بهعنوان لزوم تدريس فلسفه شرق در آمريكا بدانجا برد، به شاه طاغوتى ايران (محمدرضا) متوسّل شد و شاه ايران از حضرت آيتاللّهالعظمى بروجردى رضواناللّهعليه، اين مهم را خواستار شد و آيتاللّه بروجردى هم پيغام شاه را به حضرت علامه رسانيدند، ولى علامه قبول نكرد<ref>ر.ک: همان، ص590</ref> | #آمريكا قبل از سى سال، ايشان را بهتر از آنچه ايرانيان شناختند، شناخت و براى آنكه علامه را بهعنوان لزوم تدريس فلسفه شرق در آمريكا بدانجا برد، به شاه طاغوتى ايران (محمدرضا) متوسّل شد و شاه ايران از حضرت آيتاللّهالعظمى بروجردى رضواناللّهعليه، اين مهم را خواستار شد و آيتاللّه بروجردى هم پيغام شاه را به حضرت علامه رسانيدند، ولى علامه قبول نكرد<ref>ر.ک: همان، ص590</ref> | ||
#نویسنده، خاطره جالبى از شهيد دكتر بهشتى نقل كرده است: چون علاقه شديدى به مطالعات فلسفى داشتم، جهت يك دوره مطالعات فلسفى تصميم به عزيمت به خارج گرفتم. در سال 1330ش، مقدمات مسافرتم را فراهم كردم. در همان وقت [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] در قم، تازه كوششى را براى بحثهاى فلسفى آغاز كرده بودند، اما من از روى دلسردى كه داشتم، حتى آنقدر انگيزه نداشتم كه با ايشان هم تماس بگيرم. با اصرار [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]] من بهصورت مستمع آزاد به جلسهاى رفتم كه ايشان در آن درسى غير فلسفى مطرح مىكرد و بعد از درس، درحالىكه استاد در حال بازگشت بود، اشكالى مطرح كردم و توضيح دادم؛ وقتى من اشكال را بيان مىكردم، اين استاد چنان گوش مىداد كه گويى اصلا مطلب را تا حال نشنيده، اينطور بادقت گوش مىداد و صبر كرد تا حرف من تمام شد، بعد هم چند لحظهاى درنگ كرد؛ گويى درباره سخن من مىانديشيد؛ آن وقت، خيلى آرام و متين در چند جمله پاسخ گفت. دوباره به پاسخ ايشان در نظرم اشكال آمد و آن را مطرح كردم؛ مجددا با چنان آرامش و طمأنينهاى اشكال مرا گوش دادند و بعد از چند لحظه درنگ، آن وقت پاسخ دادند؛ باز در پاسخ ايشان اشكالى را طرح كردم، باز با همان روش بدون اينكه هيچ تندى، تعصب و خودخواهى از ايشان بروز كند، پاسخ گفت تا رسيديم به مقصد و مطالب به دليل به مقصد رسيدن قطع شد، امّا برخورد اخلاقى او بر روى من اثرى مثبت گذاشت و سبب شد كه سفر به خارج را فسخ كنم و چندين سال از او بياموزم<ref>ر.ک: همان، ص61-63</ref> | #نویسنده، خاطره جالبى از شهيد دكتر بهشتى نقل كرده است: چون علاقه شديدى به مطالعات فلسفى داشتم، جهت يك دوره مطالعات فلسفى تصميم به عزيمت به خارج گرفتم. در سال 1330ش، مقدمات مسافرتم را فراهم كردم. در همان وقت [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبايى]] در قم، تازه كوششى را براى بحثهاى فلسفى آغاز كرده بودند، اما من از روى دلسردى كه داشتم، حتى آنقدر انگيزه نداشتم كه با ايشان هم تماس بگيرم. با اصرار [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]] من بهصورت مستمع آزاد به جلسهاى رفتم كه ايشان در آن درسى غير فلسفى مطرح مىكرد و بعد از درس، درحالىكه استاد در حال بازگشت بود، اشكالى مطرح كردم و توضيح دادم؛ وقتى من اشكال را بيان مىكردم، اين استاد چنان گوش مىداد كه گويى اصلا مطلب را تا حال نشنيده، اينطور بادقت گوش مىداد و صبر كرد تا حرف من تمام شد، بعد هم چند لحظهاى درنگ كرد؛ گويى درباره سخن من مىانديشيد؛ آن وقت، خيلى آرام و متين در چند جمله پاسخ گفت. دوباره به پاسخ ايشان در نظرم اشكال آمد و آن را مطرح كردم؛ مجددا با چنان آرامش و طمأنينهاى اشكال مرا گوش دادند و بعد از چند لحظه درنگ، آن وقت پاسخ دادند؛ باز در پاسخ ايشان اشكالى را طرح كردم، باز با همان روش بدون اينكه هيچ تندى، تعصب و خودخواهى از ايشان بروز كند، پاسخ گفت تا رسيديم به مقصد و مطالب به دليل به مقصد رسيدن قطع شد، امّا برخورد اخلاقى او بر روى من اثرى مثبت گذاشت و سبب شد كه سفر به خارج را فسخ كنم و چندين سال از او بياموزم<ref>ر.ک: همان، ص61-63</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
نسخهٔ ۲ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۵۹
سیری در سیره علمی و عملی علامه طباطبایی(ره) از نگاه فرزانگان | |
---|---|
پدیدآوران | شمس، مراد علی (نویسنده) |
ناشر | اسوه |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1387 ش |
چاپ | 2 |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
سيرى در سيره علمى و عملى علامه طباطبايى(ره) از نگاه فرزانگان، اثر مرادعلى شمس، پيرامون شرح حال، زمانه، انديشهها و آثار علامه سيّد محمّدحسين طباطبايى[۱]، بهصورت مستند و با ذكر منابع است.
ساختار
كتاب حاضر، از مقدمه نویسنده و متن اصلى (شامل نُه فصل) تشكيل شده است. روش نویسنده، توصيفى و گزارش مستند به منابع است.
اين اثر، مستند است و نویسنده براى توليد آن، از منابع متعدد فارسى و عربى (65 كتاب و نشريه) استفاده كرده است.
گزارش محتوا
هرچند درباره محتواى اين اثر، گفتنىها فراوان است، ولى به جهت ضيق مجال، به بيان چند نكته اكتفا مىشود:
- نویسنده در مقدمهاش كه در تاريخ جمعه چهارم آبان 1384 در اسدآباد نوشته، بر چند نكته تأكيد كرده است:
- الف)- مسائل متنوعى كه در موضوعات مختلف از فرزانگان عزيز در اين كتاب نقل شده، تقطيعاتى صورت پذيرفته و بعضا تصرّفاتى جهت سامان دادن به مباحث، بدون اينكه به مفهوم و يا مفاهيم مطالب، خدشهاى وارد شود صورت گرفته است؛
- ب)- برخى از موضوعات و مباحث در اين كتاب، اگرچه عنوانش تكرارى به نظر مىرسد، لكن محتواى مطالب آن از ديدگاههاى متفاوت مورد بررسى قرار گرفته و از تنوع برخوردار است؛
- ج)- مطالب اندكى بر اثر عدم تفكيك در ذيل يك موضوع، بعضا در جاى ديگر كه مشابهتى وجود دارد، بهناچار تكرار شده است؛
- د)- برخى از مطالب را كه شاگردان علامه از ايشان بهصورت تكرارى در مباحث متنوع و مشابه نقل كردهاند، سعى شده است تنها يك مورد آن ذكر گردد و در صورت لزوم، بقيه موارد در پاورقى ارجاع گرديده است؛
- ه)- در خصوص آيات و روايات، تنها مواردى كه نياز به ترجمه بوده، در داخل صفحات و يا پاورقىها به فارسى ترجمه شده است[۲]
- از امتيازات اثر حاضر، جامعيت مباحث است؛ بهصورتى كه در آن، فعالیتهای علامه طباطبايى را از نظر ابعاد گوناگون خانوادگى، اخلاقى، عرفانى، تفسيرى، فلسفى، حديثى، فقهى، اصولى، فقهى، رياضى و ادبى مورد بررسى قرار داده است.
- نویسنده از زبان بزرگان، خاطرات آموزنده فراوانى را نقل كرده است، از جمله اين خاطره: «در طول سى سال كه افتخار درك محضر ايشان را داشتم، هرگز كلمه «من» از ايشان نشنيدم؛ در عوض، عبارت «نمىدانم» را بارها در پاسخ سؤالات از ايشان شنيدهام؛ همان عبارتى كه افراد كممايه از گفتن آن، عار دارند، ولى اين درياى پرتلاطم علم و حكمت، از فرط تواضع و فروتنى بهآسانى مىگفت و جالب اين است كه بهدنبال آن پاسخ سؤال را بهصورت احتمال و با عبارت «بهنظر مىرسد» بيان مىكرد»[۳]
- نویسنده نكته جالبى در مورد مبارزه استاد با مادىگرى نوشته است: در شهريور 1320، ايران بهوسيله قواى متفقين اشغال گرديد و در اين موقع، مارکسیستهاى ايران به پشتيبانى ارتش سرخ و سفارت شوروى و ديگر عوامل خارجى كه در ايران به سر مىبردند، توانستند مكتب مارکسیسم را بهصورتهاى مختلف در ميان جوانان اشاعه دهند و نشريات مختلفى را از روزنامه و مجله و كتاب منتشر سازند؛ حتى پس از سقوط فرقه دموكرات در 21 آذر 1325 در آذربايجان، مارکسیستها دست از فعاليت برنداشته و بر اثر ضعف دولت مركزى و مساعد بودن سياستهاى بينالمللى، تبليغات زهرآگين آنان ادامه داشت. تا آنجا كه در سال 1329 كتابى به نام «نگهبانان سحرافسون»، بهصورت مرموزى در ايران منتشر شد و در آن كليه مذاهب به باد انتقاد و مسخره گرفته شده و بهصورت ناجوانمردانه بر خداشناسان و روحانیون حمله شده بود. اين كتاب كه موجى از تنفر و سرانجام تأثر از عملكرد اين گروه پديد آورد، سبب شد كه استاد علامه طباطبايى با تشكيل جلسهاى، به نقد مكتب مادىگرى بهطور مطلق و مارکسیسم بهصورت خاص بپردازد و اعضاى اين جلسه كه از سال 1330 تأسيس گرديد، عبارت بودند از آقايان: شهيد مطهرى، شهيد دكتر بهشتى، شهيد قدوسى، شهيد مفتح، منتظرى، موسى صدر، ابراهيم امينى، عبدالحميد شربيانى، مرتضى جزايرى و جعفر سبحانى. در اين جلسه تمام افكار مادى و بالاخص آنچه مارکسیستها در زمينههاى: فلسفه، عامل محرّك تاريخ، منتشر كرده بودند، بهتدريج مورد بحث و نقادى قرار گرفت. يكى از نتايج اين جلسات، نگارش كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم» است كه ضربت شكنندهاى بر پيكر مارکسیستها در ايران وارد آورد و كليه بافتههاى آنها را پنبه كرد؛ حتى پس از انتشار نخستين جزء از اين كتاب، مارکسیستهاى ايران با تشكيل جلساتى تصديق كردند كه مؤلّف در نقل مطالب آنان كمال امانت را رعايت كرده و كوچكترين تحريفى رخ نداده است. هماكنون كه سى سال تمام از انتشار اين كتاب مىگذرد، حتى رساله كوچكى هم بهعنوان نقد بر آن نوشته نشده است. اين كتاب براى بسيارى از متفكران و محققان ايرانى راهگشا شد[۴]
- آمريكا قبل از سى سال، ايشان را بهتر از آنچه ايرانيان شناختند، شناخت و براى آنكه علامه را بهعنوان لزوم تدريس فلسفه شرق در آمريكا بدانجا برد، به شاه طاغوتى ايران (محمدرضا) متوسّل شد و شاه ايران از حضرت آيتاللّهالعظمى بروجردى رضواناللّهعليه، اين مهم را خواستار شد و آيتاللّه بروجردى هم پيغام شاه را به حضرت علامه رسانيدند، ولى علامه قبول نكرد[۵]
- نویسنده، خاطره جالبى از شهيد دكتر بهشتى نقل كرده است: چون علاقه شديدى به مطالعات فلسفى داشتم، جهت يك دوره مطالعات فلسفى تصميم به عزيمت به خارج گرفتم. در سال 1330ش، مقدمات مسافرتم را فراهم كردم. در همان وقت علامه طباطبايى در قم، تازه كوششى را براى بحثهاى فلسفى آغاز كرده بودند، اما من از روى دلسردى كه داشتم، حتى آنقدر انگيزه نداشتم كه با ايشان هم تماس بگيرم. با اصرار شهيد مطهرى من بهصورت مستمع آزاد به جلسهاى رفتم كه ايشان در آن درسى غير فلسفى مطرح مىكرد و بعد از درس، درحالىكه استاد در حال بازگشت بود، اشكالى مطرح كردم و توضيح دادم؛ وقتى من اشكال را بيان مىكردم، اين استاد چنان گوش مىداد كه گويى اصلا مطلب را تا حال نشنيده، اينطور بادقت گوش مىداد و صبر كرد تا حرف من تمام شد، بعد هم چند لحظهاى درنگ كرد؛ گويى درباره سخن من مىانديشيد؛ آن وقت، خيلى آرام و متين در چند جمله پاسخ گفت. دوباره به پاسخ ايشان در نظرم اشكال آمد و آن را مطرح كردم؛ مجددا با چنان آرامش و طمأنينهاى اشكال مرا گوش دادند و بعد از چند لحظه درنگ، آن وقت پاسخ دادند؛ باز در پاسخ ايشان اشكالى را طرح كردم، باز با همان روش بدون اينكه هيچ تندى، تعصب و خودخواهى از ايشان بروز كند، پاسخ گفت تا رسيديم به مقصد و مطالب به دليل به مقصد رسيدن قطع شد، امّا برخورد اخلاقى او بر روى من اثرى مثبت گذاشت و سبب شد كه سفر به خارج را فسخ كنم و چندين سال از او بياموزم[۶]
وضعيت كتاب
براى كتاب حاضر، افزون بر فهرست تفصيلى موضوعات[۷]، فهرستهاى فنى - آيات، روايات، اعلام و كتب -[۸]و فهرست منابع[۹]فراهم شده است.
همچنين نویسنده، متن تأييديه مسئول مطالعات و تحقيقات اسلامى وابسته به سازمان اوقاف و امور خيريه در مورد جامعيت و ارزشمندى اثر حاضر را ذكر كرده است[۱۰]
كتاب حاضر، مستند است و نویسنده ارجاعاتش را بهصورت پاورقى آورده؛ وى در اين پاورقىها، گاه نام و نشان آيات مورد استفاده را معين كرده[۱۱]و گاهى منابع را با ذكر نام كتاب و شماره جلد و صفحه يادآور شده[۱۲]و البته گاهى بهندرت مطلبى توضيحى را افزوده است[۱۳]و همچنين گاهى مطالبى انتقادى نوشته است[۱۴]
پانويس
- ↑ تبريز 1282-1360ش، قم
- ↑ مقدمه كتاب، ص29-30
- ↑ متن كتاب، ص56
- ↑ ر.ک: همان، ص507-508
- ↑ ر.ک: همان، ص590
- ↑ ر.ک: همان، ص61-63
- ↑ مقدمه كتاب، ص4-22
- ↑ متن كتاب، ص765-809
- ↑ همان، ص811-815
- ↑ همان، ص816
- ↑ مثلاً همان، ص48، پاورقى 1-4 و...
- ↑ مثلاً همان، ص83، پاورقى 1 و 2 و...
- ↑ ر.ک: همان، ص63، پاورقى 1 و...
- ↑ ر.ک: همان، ص370، پاورقى 1
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.