ماوراء الفقه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - '<references />' به '<references/>') |
||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references /> | <references/> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== |
نسخهٔ ۲۵ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۵۴
ماوراء الفقه | |
---|---|
پدیدآوران | صدر، محمد (نويسنده) هيئة تراث السيد الشهيد الصدر قدسسره (محقق) |
عنوانهای دیگر | يحتوي علي مفاهيم و استدلالات و حسابات تدور حول مسائل فقهية كثيرة يصلح للثقافة الفقهية العامة المعمقة |
ناشر | دار الأضواء، هيئة تراث السيد الشهيد الصدر |
مکان نشر | لبنان - بیروت؛ عراق - نجف اشرف |
سال نشر | 2009م/1430ق |
موضوع | فقه جعفر، قرن 14، مسائل مستحدثه |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 15 |
کد کنگره | |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ماوراء الفقه، اثر آیتالله شهید سید محمد صدر، کتابی است در علم فقه و بررسی ارتباط این علم با سایر علوم.
ساختار
کتاب با مقدمه مؤلف آغاز و مطالب در ده جلد، تنظیم شده است.
گزارش محتوا
اثر حاضر، تنها کتاب مستقلی است که در زمینه رابطه فقه با دیگر دانشها نوشته شده است. نویسنده در این کتاب تلاش کرده است ارتباط فقه با سایر علوم را در همه ابواب رایج فقهی که به کتاب معروف است، پیگیری نماید. وی در مقدمه کتاب میآورد: «این کتاب به مباحث برونفقهی میپردازد، نه مباحث درونفقهی؛ چراکه فقه همچون سایر علوم با رشتههای علمی گوناگون و نیز آگاهیهای بسیاری ارتباط دارد که این ارتباط خارج از قلمرو اصلی فقه است و بحث از این ارتباطها موضوع اصلی این کتاب است... علم فقه علمی است که عهدهدار بیان احکام و استدلال بر آنها در شریعت اسلامی است و هدف اساسی علم فقه همین است... و هدف اصلی این کتاب، پرداختن به مباحث برونفقهی است؛ یعنی رشتههای علمی و اطلاعاتی که بر تعدادی از مسائل علم فقه تأثیر میگذارد، ولی خود آن مسائل از فقه نیست، بلکه از علوم یا اطلاعات خارج از فقه است«. وی در ادامه میآورد: «فقه با علوم بیشماری ارتباط دارد که نه این کتاب و نه کتابی گستردهتر از آن نمیتواند به آنها احاطه داشته باشد، بلکه شاید در توان یک شخص نباشد که به همه آنها بپردازد»[۱].
فصول این کتاب، ارتباط فقه را با فلسفه، لغت، نحو، منطق، نجوم، فیزیک، شیمی، پزشکی، روانشناسی، جامعهشناسی، ریاضیات و سایر رشتههای علمی و بسیاری از اطلاعات عمومی بهروشنی نشان میدهد، ولی بااینهمه ذکر نمونههایی لازم است. آنگاه وی نمونههایی از ارتباط فقه با رشتههای علمی را چنین بیان میکند:
- علم فقه با علم هیئت در چند جنبه ارتباط دارد، از جمله در ضبط ماهها با گردش ماه [برای روزه و حج] و ضبط حرکت خورشید برای اوقات نماز [و روزه]؛
- علم فقه با علم جغرافی برای یافتن جهت قبله و موارد دیگر ارتباط دارد؛
- علم فقه با لغت برای فهمیدن معنای واژههای بهکاررفته در کتاب و سنت ارتباط دارد؛
- علم فقه با علم اقتصاد از این جهت ارتباط دارد که بهصورت مفصل به معاملات میپردازد؛
- علم فقه با امور مالی در مباحث خمس، زکات، صرافی و تبادل ارزها ارتباط دارد؛
- علم فقه با علم شیمی از جنبه تحریم مشروبات الکلی و موارد دیگر ارتباط دارد؛
- علم فقه با علم ریاضی در موارد زیادی ارتباط دارد که روشنترین مورد آن کتاب ارث است؛
- علم فقه با علم منطق برای ترتیب دادن برهانها و استدلالهای صحیح ارتباط دارد؛
- علم فقه با علم عرفان از جهت فهمیدن طهارت معنوی و تقرب معنوی که در عبادات شرط است، ارتباط دارد؛
- علم فقه با علم نحو برای فهمیدن مقصود جملات کتاب و سنت ارتباط دارد؛
- علم فقه با علم پزشکی از چند جنبه ارتباط دارد، نظیر فهمیدن عادت ماهیانه، تشخیص وفات؛
- علم فقه با علم جامعهشناسی از چند جنبه ارتباط دارد، مثل مباحث اجتهاد و تقلید، تحریم احتکار و سایر اموری که بر جامعه مؤثر است؛
- ارتباط فقه با علم تفسیر از جنبه فهمیدن آیات الاحکام و سایر مواردی است که به تفسیر نیاز دارد؛
- علم فقه با علم درایه ارتباط دارد، از جهت تفکیک احادیث معتبر از احادیث غیر معتبر؛
- علم فقه با فلسفه ارتباط دارد که این ارتباط در مباحث سحر، تنجیم و غیر آن روشن میشود[۲].
وی در ادامه میگوید: «اما ارتباط علم فقه با علم اصول، کتاب و سنت، ارتباطی تنگاتنگ است؛ چراکه بدون این سه، اساسا علم فقهی وجود ندارد». وی تأکید میکند که علوم مرتبط با علم فقه، بسیار زیاد و بیشمار است، ولی در این کتاب به علومی میپردازد که ارتباطشان با فقه استوارتر و روشنتر است[۳].
ایشان مباحث را از کتاب اجتهاد و تقلید شروع و تا کتاب دیات که آخرین کتاب فقهی «شرائع الإسلام» است ادامه میدهد. وی در جلد آخر کتاب، چند قاعده فقهی و چند بحث فقهی دیگر را که در کتابهای رایج فقهی وجود ندارد، مطرح میکند[۴].
از جمله نقدهایی که به کتاب وارد شده، عبارت است از:
- تفکیک میان علوم مؤثر در حکمشناسی و علوم مؤثر در موضوعشناسی: در تفقه و اجتهاد دو کار صورت میگیرد: یکی موضوعشناسی و دیگری حکمشناسی. به تبع برخی از علوم که با اجتهاد و تفقه ارتباط دارند، در موضوعشناسی مؤثرند و برخی دیگر در حکمشناسی؛ مثلاً آگاهی از هیئت و ریاضی در شناخت موضوعات احکام شرعی دخالت دارد، درحالیکه آگاهی از اصول و رجال در شناخت نفس حکم شرعی مؤثر است؛ ازاینرو مناسب بود ایشان به این تفکیک توجه میکرد و میان این دو دسته از علوم فرق میگذاشت.
- تفکیک میان مراحل اجتهاد: اجتهاد در چند مرحله صورت میگیرد: یکی مرحله سندشناسی است و دیگری مرحله مفادشناسی و دیگری مرحله فهم حکم شرعی واقعی. علومی نظیر رجال در مرحله شناخت اعتبار روایات از نظر صدور از معصوم تأثیر میگذارند و علومی نظیر اصول فقه در مرحله شناخت دلالت و فهم مفاد کلام مؤثرند و علومی نظیر تاریخ حدیث و فقه در فهم صدور حکم تقیهای و تمییز آن از حکم واقعی مؤثرند؛ ازاینرو مناسب بود که میان علوم بهحسب مراحل اجتهاد نیز تفکیکی صورت میگرفت.
- نوع تأثیر علوم: علوم مؤثر در علم فقه هم به یک شکل و صورت در اجتهاد و تفقه تأثیر ندارند، بلکه نوع تأثیر و دخالت آنان نیز در اجتهاد متفاوت است. برخی از علوم تأثیر زیربنایی دارند؛، بدین معنا که اگر مسئلهای از مسائل علم زیربنایی اثبات نشود، تعدادی از مسائل فقهی که روبناییاند اساساً اثبات نمیشوند؛ برای نمونه اگر حجیت خبر واحد در علم اصول ثابت نشود، مسائل فراوانی از مسائل فقهی را نمیتوان اثبات کرد یا اگر عصمت امت در علم کلام ثابت نشود، مسائل فقهی که مبتنی بر عصمت و اجماع امت است، ثابت نمیشود. برخی از علوم از زمره علوم همعرض و همردیف فقه به حساب میآیند، نظیر حقوق و تأثیر آن در علم فقه که گاهی در حد شکلی و ساختاری است، بدین معنا که ساختارهای حقوقی میتواند در ساختار جدید علم فقه مؤثر باشد. این نوع تأثیر علوم در علم فقه هم حائز اهمیت است.
- سطح ارتباط فقه با علوم: ایشان سطح ارتباط فقه با علوم دیگر را در سطحی جزئی و موردی دیده است نه در سطحی کلان و گسترده. تنها درباره علم اصول و نیز کتاب و سنت گفته است که ارتباط آنها با فقه کلان و اساسی است؛ بهگونهای که بدون این سه نمیتوان فقهی داشت؛ درحالیکه ارتباط فقه با علوم دیگری نظیر کلام و فلسفه هم صرفاً موردی نیست، بلکه کلان و گسترده است و بسیار فراتر از چند مورد و مسئله فقهی است که ایشان ذکر کرده است؛ مثلاً عصمت پیامبر(ص) و امام(ع) که مسئلهای کلامی است، تقریبا بر تمام مسائل فقهی تأثیرگذار است؛ بدون عصمت آنان نمیتوان هیچ مسئله فقهی را اثبات کرد و اگر در علم کلام عصمت پیامبر(ص) در بازخوانی وحی قرآنی ثابت نشود، به قرآن در هیچ مسئله فقهی تمسک نمیتوان کرد؛ همان طور که اگر عصمت پیامبر(ص) در ابلاغ وحی خفی و وحی غیر قرآنی ثابت نشود نمیتوان به سنت و سخنان وی در فقه استناد کرد.
- تعداد علوم مرتبط با فقه: ایشان در فهرست اجمالی علوم مرتبط با فقه، از پانزده علم نام برده است و نمونههایی از مسائل فقهی مرتبط با آنها را ذکر کرده است، ولی در ادامه گفته است: معلومات ثانوی در فقه بسیار فراوان و بیشمار است. البته این دیدگاه مقداری افراطی به حساب میآید. در مرحله حکمشناسی، علوم دیگری نظیر تاریخ حدیث و فقه، کلام، اخلاق و... در اجتهاد مؤثرند، همان طور که ایشان در کتاب «فقه الأخلاق» از تأثیر اخلاق بر فقه سخن گفته است؛ اما علوم مؤثر در موضوعشناسی بهتناسب زمان فرق میکند؛ چون در گذشته برخی موضوعها وجود نداشت، نظیر تلقیح مصنوعی و پیوند اعضا و... مجتهد به شناخت چنین موضوعهایی نیاز نداشت، ولی امروزه چون موضوع پیدا شده است، شناخت این موضوعها نیاز است؛ همان طور که در آینده نیز موضوعهای دیگری پیدا میشود، بهتناسب شناخت علوم دیگر برای شناخت موضوعها ضرورت مییابد. پس علوم مؤثر در موضوعشناسی بهتناسب زمان فرق میکند.
- اعتقاد به نقش فوقالعاده اصول فقه: ایشان نقش قرآن کریم، سنت و اصول فقه را در فقه بدان پایه میشمرد که بدون این سه اساسا نمیتوان فقهی داشت. اعتقاد به چنین نقشی برای قرآن و سنت صحیح است، ولی اعتقاد به چنین نقشی برای اصول فقه افراطی و بیش از حد است؛ چراکه برخی از مسائل فقهی روشن است و نیازی به قواعد اصولی ندارد[۵].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب هر جلد، در انتهای همان جلد آمده و در پاروقیها، علاوه بر ذکر منابع[۶]، به توضیح برخی از مطالب متن، پرداخته شده است[۷].
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- ضیائیفر، سعید، «علوم مرتبط با فقه و «ماوراء الفقه»»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله آینه پژوهش، آذر و اسفند 1386، شماره 107 و 108 (4 صفحه، از 73 تا 76).