مع موسوعات رجال الشيعة: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> [[پرونده:NUR03301J1.jpg|بندانگش» ایجاد کرد.)
     
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۳۴: خط ۳۴:
    |-
    |-
    |سال نشر  
    |سال نشر  
    |data-type='publishYear'|
    |data-type='publishYear'| 1411 هـ.ق یا 1991 م
    |-class='articleCode'
    |-class='articleCode'
    |کد اتوماسیون  
    |کد اتوماسیون  
    خط ۱۳۹: خط ۱۳۹:
    [[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
    [[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
    [[رده:کلیات]]
    [[رده:کلیات]]
    [[رده:داستان های دینی. قصه های مذهبی. مقاله ها و سخنرانی ها. مجالس و منابر. متون وعظ و خطابه]]
    [[رده:داستان‌های دینی، قصه‌های مذهبی، مقاله‌ها و سخنرانی‌ها، مجالس و منابر، متون وعظ و خطابه]]
     
     

    نسخهٔ ‏۲۶ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۶

    مع موسوعات رجال الشیعة
    نام کتاب مع موسوعات رجال الشیعة
    نام های دیگر کتاب
    پدیدآورندگان شرف‌الدین، عبدالله (نويسنده)
    زبان عربی
    کد کنگره ‏BP‎‏ ‎‏10‎‏/‎‏8‎‏ ‎‏/‎‏ش‎‏4‎‏م‎‏6‎‏
    موضوع اسلام ‏-‏ سرگذشت نامه و کتاب شناسى

    حدیث - علم الرجال

    شیعه - سرگذشت نامه و کتاب شناسی

    مجتهدان و علما - سرگذشت نامه و کتاب شناسی

    ناشر الارشاد
    مکان نشر لندن - انگلیس
    سال نشر 1411 هـ.ق یا 1991 م
    کد اتوماسیون 3301


    معرفى اجمالى

    «مع موسوعات رجال الشيعة»، اثر عربى علامه سيد عبدالله شرف‌الدين مى‌باشد كه موضوع عمده آن، بحث و بررسى پيرامون سه كتاب بزرگ رجالى و تراجم شيعه است كه عبارتند از: «الذريعة إلى تصانيف الشيعة» و «طبقات أعلام الشيعة» اثر آقابزرگ طهرانى و «أعيان الشيعة» تأليف سيد محسن امين و نيز بحث و بررسى در رابطه با هشت كتاب رجالى ديگر، به شرح ذيل:

    1. «رجال النجاشي»؛

    2. «أمل الآمل في علماء جبل عامل»، شيخ حر عاملى؛

    3. «الفوائد الرضوية في علماء الإمامية»، حاج شيخ عباس قمى؛

    4. «ماضي النجف و حاضرها»، شيخ جعفر محبوبه؛

    5. «أنوار البدرين في علماء الإحساء و القطيف و البحرين»، شيخ على بلادى.

    6. «شهداء الفضيلة»، شيخ عبدالحسين امينى؛

    7. «منية الراغبين في طبقات النسابين»؛

    8. «موارد الأتحاف و نقباء الأشراف»، هر دو از سيد عبدالرزاق كمونه (ر.ك: نظرى، محمود، 1383، ص15).

    نويسنده در بيان انگيزه تأليف كتاب، به اين نكته اشاره دارد كه به جهت خدمت به حقيقت و علم، به تصحيح و تنقيح اين مجموعه‌ها دست زده است (ر.ك: مقدمه، ج1، ص8).

    ساختار

    كتاب با دو مقدمه از ناشر و نويسنده آغاز و مطالب در سه جلد، تنظيم شده است؛ به‌گونه‌اى كه جلد اول به «ذريعه» و «طبقات» اختصاص يافته، تمامى جلد دوم و 434 صفحه از جلد سوم به بحث درباره «أعيان الشيعة» پرداخته و تنها از ص435 تا 518؛ يعنى تا انتهاى جلد سوم، بحث و بررسى هشت كتاب رجالى مذكور مى‌باشد (نظرى، محمود، 1383، ص15).

    گزارش محتوا

    در مقدمه ناشر، به موضوع كتاب، اشاره شده است (مقدمه نخست، ج1، ص5-6).

    مؤلف در مقدمه، ضمن تكريم و ارج نهادن به زحمات شخصيت‌هاى بزرگى، چون شيخ آقابزرگ تهرانى كه با اخلاص شگف‌انگيزش و با پاكى طينت و بزرگوارى و عظمت روحى و اخلاقى خويش، آثار ارزشمندى چون «ذريعه» و «طبقات» را براى هميشه در تاريخ تشيع و تاريخ كتاب‌شناسى به يادگار گذارده، به اين نكته اشاره دارد كه در صدد تصحيح و نقد اشتباهات و اغلاطى است كه بالطبع در كتاب‌هاى مذكور با توجه به تتبع گسترده و اطلاعات وسيع راه يافته است (نظرى، محمود، 1383، ص15).

    عمده مباحث نويسنده، مربوط به «الذريعة» «طبقات أعلام الشيعة» و «أعيان الشيعة» است. وى ابتدا از دو مجموعه بزرگ‌تر و نفيس؛ يعنى «الذريعة» و «طبقات» سخن مى‌گويد و جلد اول را با بررسى اين دو كتاب، به پايان مى‌برد و در وصف شيخ آقابزرگ مى‌نويسد: «خواننده «طبقات أعلام الشيعة»، شيخ آقابزرگ را رادمردى با نيت خالص، حقيقت‌جو و پاك مى‌يابد و پيداست كه اخلاص شگفت‌انگيزش دليل پاكى طينت و بزرگوارى و عظمت روح و اخلاق والاى اوست» (ر.ك: مختارى، على، 1373، ص63-64).

    مؤلف، شيخ آقابزرگ را به‌عنوان علامه‌اى كه در تتبع و تحقيق قوى و فراگيرى و احاطه به علم رجال و روات، شهره آفاق است، مى‌ستايد و اهل دانش، خصوصاً تشيع را، وامدار او مى‌شمارد. آنگاه مى‌افزايد: «با توجه به تتبع گسترده و اطلاعات وسيع، اشتباهات فراوانى به اين دو كتاب خصوصاً «الذريعة» راه يافته است و عجيب است كه مشتمل بر بسيارى از تأليفات اهل سنت خصوصاً مشاهير آنان، از قبيل محى‌الدين بن عربى، از قدما و متأخران گذشته است. شگفت‌انگيزتر آنكه كتاب‌هاى زيادى از عده‌اى ناصبى را كه به دشمنى با شيعه شناخته شده‌اند و برخى دشمن اهل‌بيت(ع) هستند نام برده است؛ نظير كتاب‌هاى غزالى و ديوان سلطان محمود غزنوى و سلطان سليمان قانونى و آنچه موجب تعجب و تحير مى‌شود، ذكر تأليفات تعدادى از مسيحيان همچون عبدالمسيح انطاكى و همچنين ذكر مؤلفات متعددى از قاديانى‌ها، بهائى‌ها و هندوهاست؛ چنان‌كه نوشته‌هاى عده‌اى را كه پيش از اسلام وفات كردند هم ياد كرده است» (همان، ص64).

    آنگاه مؤلف، به نقل از اهل وثوق و اطلاع خبر مى‌دهد كه بعضى از دست‌اندركاران نشر، بدون اطلاع شيخ آقابزرگ، مطالب فراوانى را لابه‌لاى صفحات «الذريعة» گنجانده‌اند. وى مى‌گويد: «اين خبر نزديك به حقيقت مى‌نمايد [؟] وگرنه شيخ آقابزرگ كجا و اين زشتى‌هاى بزرگ كجا؟ او برتر و جليل‌القدرتر از اينهاست» و مى‌افزايد: «گذشته از اين، آنچه در طول تحقيقم بدان رسيدم، اين است كه چنين مجموعه‌اى با اين اندازه و كيفيت، ناگزير از وجود خطا و اشتباه حتى در امور روشن و بديهى است؛ چنانكه محمد فريد وجدى هم شرح حال شريف رضى را دو بار: يك بار ذيل عنوان الشريف الرضي و ديگر بار ذيل الشريف الرازي آورده است» (ر.ك: همان).

    جلد دوم و 434 صفحه از جلد سوم، درباره «أعيان الشيعة» و 80 صفحه ديگر درباره كتاب‌هاى نجاشى، «أمل الآمل»، «الفوائد الرضوية»، «ماضي النجف و حاضرها»، «أنوار البدرين»، «شهداء الفضيلة»، «موارد الأتحاف» (جلد يك و دو) و «منية الراغبين» است (همان).

    بررسى و تحقيق در «اعلام»، با توجه به وجود نام‌هاى مشابه، كارى بس دشوار، پرزحمت و نيازمند تمركز حواس و حافظه قوى است و پرواضح است كه مؤلف اين اثر زحمات طاقت‌فرسايى متحمل شده كه هيچ‌گاه چنين تلاش‌ها را اهل انصاف ناديده نخواهند گرفت.

    وى از زواياى گوناگونى به نقد كتاب‌هاى يادشده پرداخته است:

    1. گاه تكرارها را بازگو نموده است؛ همانند: ج2، ص483، سطر5، كه در ذيل معرفى سيد حسين كمونه آورده است: «همين شرح حال در ص349، شماره 5561، در همان جلد 27 أعيان الشيعة تكرار شده است» و در ذيل السيد حسين البروجردي مى‌گويد: «شرح حال بروجردى در ص191 از جلد 27، مانند جلد 26، ص342 است». نظير همين مطلب را درباره سيد حسين بحرالعلوم نيز ذكر مى‌كند.

    2. گاهى به لقب‌هايى اشاره مى‌كند كه اشتباهاً از پدر به پسر به ارث رسيده است؛ مثلاً در ترجمه الحسن بن محمد بن الدباس مى‌گويد: «ضياءالدين، لقب خود سيد فضل‌الله است، نه فرزندش».

    3. گاه به اشتباهات جزئى كه معمولاً در چاپ و استنساخ رخ مى‌دهد، اشاره شده است؛ نظير اينكه مى‌گويد: «نسب حسين بن محمد علوى به حسن بن الإمام زين‌العابدين غلط و صواب آن حسين است؛ زيرا امام سجاد(ع)، فرزندى به نام حسن نداشته است».

    4. در مواردى تنافى دو تاريخ را نشان داده است؛ مانند اينكه مى‌گويد: «اينكه گفته شده: نسخه خطى در سال 1297 در تملك سلطان حسين صفوى بوده صحيح نيست؛ زيرا وفات شاه حسين در سال 1135 بوده است».

    5. در پاره‌اى موارد درباره يك نكته تحقيق شده است؛ نظير بررسى مذهب راغب اصفهانى (ر.ك: همان، ص64-65).

    آنچه گفته شد، اشاره‌اى گذرا به كاوش‌هاى نويسنده در اين اثر بود. بخش عمده كار وى، اين است كه از اول تا آخر كتاب به‌مناسبتى افرادى را از گردونه تشيع به معنى عام آن بيرون كرده كه به مواردى اشاره مى‌شود:

    1. در ج1، ص420، بعد از ذكر رساله فارسى امير خان كوكبى گرجى، معاصر شاه حسين صفوى، مى‌نويسد: «از كجا شود ثابت نام‌برده مسلمان باشد، تا صحيح باشد از رساله‌اش نامى برده شود؛ زيرا جميع مردم گرج، مسيحى هستند».

    2. در ج1، ص420، درباره رساله موسيقى صفى‌الدين عبدالمؤمن بن يوسف بن فاخر ارموى آذربايجانى كه از هنرمندان بلخ است، مى‌گويد: «شيخ آقابزرگ دليلى نياورده تا اثبات كند كه او شيعه و داخل در موضوع كتاب باشد و همين كه از هنرمندان بلخ است، شيعه بودنش بعيد مى‌نمايد».

    3. در ج1، ص421، ذيل سخن صاحب «الذريعة» كه شيخ شمس‌الدين محمد بن ابى‌بكر بن محمد الخبيصى در خطبه‌اش بعد از نام پيامبر(ص) دارد: «آله الطيبين الطاهرين المبجلين»، مى‌گويد: «اين به‌تنهايى دليلى بر شيعه بودن نيست؛ چون بسيارى از اهل سنت نيز چنين مى‌گويند» و... (همان، ص65).

    به‌هرحال نويسنده افرادى را كه مذهبشان مورد بحث است، سنى شمرده است؛ نظير شبسترى، محى‌الدين بن عربى، عطار، خيام، راغب اصفهانى و عبدالرزاق كاشانى (همان، ص66).

    بايد توجه داشت كه وظيفه يك كتاب‌شناس در رده‌بندى مؤلفان و مذاهب آنان چيست؟ و اگر هر شخص منصفى به‌جاى آقابزرگ تهرانى بود، كتاب‌هاى افرادى چون شريعت سنگلجى را در رديف چه گروهى ثبت مى‌كرد؟ آيا مى‌توان اين دسته را جزء يهود يا نصارا و مجوس يا كمونيست‌ها جا داد؟ يا بايد گفت مسلمان، ولى منحرف بودند. نكته ديگر اينكه عمده ايرادات جناب مؤلف بر ذريعه تهرانى، مربوط به اين است كه مؤلف فلان كتاب، معلوم نيست شيعه باشد و از كجا تشيعش ثابت شده و بنابراين از موضوع كتاب خارج است، ولى آن‌هم با ديدگاه‌هاى خاص جناب مؤلف كه نمونه‌هايى از آن ذكر شد. بنابراين، اين كتاب را نمى‌توان تصحيح همه‌جانبه ذريعه دانست. علاوه بر اين، بسيارى را خود تهرانى هم مى‌دانسته شيعه نيستند و به جهاتى نامشان را آورده است؛ مثلاً در ج14، ص160، از شرح نهج البلاغة محمد محيى‌الدين عبدالحميد معاصر ياد كرده است و تهرانى بهتر از شرف‌الدين مى‌دانسته كه وى سنى است و نه شيعه (همان).

    آنچه ذكر شد مربوط به جلد اول اثر مورد بحث است و از مباحث جلد اول مى‌توان حدس زد كه در جلد دوم و سوم چه بحث‌هايى مطرح شده است كه بررسى تفصيلى آنها را مجالى ديگر بايد (همان).

    وضعيت كتاب

    فهرست مطالب هر جلد، در انتهاى همان جلد آمده است.

    كتاب، فاقد پاورقى است.

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن كتاب.

    2. نظرى، محمود، «معرفى كتاب مرجع: مع موسوعات رجال الشيعة»، پايگاه مجلات تخصصى نور، مجله: پيام بهارستان، شماره 39، شهريور 1383، (1 صفحه، از 15 تا 15)، به آدرس:

    http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/290433 .

    3. مختارى، على، «همراه با دائرةالمعارف‌هاى رجال شيعه»، پايگاه مجلات تخصصى نور، مجله: آينه پژوهش، شماره 24، فروردين و ارديبهشت 1373، (4 صفحه، از صفحه 63 تا 66)، به آدرس:

    http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/77678 .


    پیوندها

    مطالعه کتاب مع موسوعات رجال الشیعة در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور