دیوان محمدعلی حزین لاهیجی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
[[حزین لاهیجی، محمدعلی بن ابیطالب|حزین]] دارای همتی عالی و روحی متعالی است و دنیا به چشم همت او، حقیر میآید. او بارها در شعر، از این ویژگی خود یاد کرده است که چند بیت زیر، نمونه آن است: | [[حزین لاهیجی، محمدعلی بن ابیطالب|حزین]] دارای همتی عالی و روحی متعالی است و دنیا به چشم همت او، حقیر میآید. او بارها در شعر، از این ویژگی خود یاد کرده است که چند بیت زیر، نمونه آن است: | ||
'''ز درویشی بقا دارد، دل روشنضمیر من''' | {{شعر}} | ||
زند پهلو به آب زندگی، موج حصیر من | {{ب|''بر همت من منت یک حبه دونان ''|2='' از کوه بود بر کمر مور گرانتر''}} | ||
{{ب|''ز درویشی بقا دارد، دل روشنضمیر من ''|2=''زند پهلو به آب زندگی، موج حصیر من''}} | |||
سیاه از سرمه خواهش نگردد چشمسیر من | {{ب|''زنم دامان مژگان بر غبار تیره دنیا ''|2=''سیاه از سرمه خواهش نگردد چشمسیر من''}} | ||
{{ب|''نگشت آلوده پستی همت، دامنپاکم ''|2=''از این عالم چو خورشید بلنداختر برون رفتم''}} | |||
{{ب|''پشتم چو تیغ خم شد، از بار جوهر خویش ''|2=''جز پیش خود نیارم هرگز فرو سر خویش''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
ازایندست ابیات، در دیوان حزین فراوان است. آنچه او میگوید، در زندگی زاهدانهاش به اثبات رسیده است<ref>ر.ک: همان، ص25- 26</ref>. | ازایندست ابیات، در دیوان حزین فراوان است. آنچه او میگوید، در زندگی زاهدانهاش به اثبات رسیده است<ref>ر.ک: همان، ص25- 26</ref>. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۵: | ||
وی در قصیدهسرایی، خود را همپایه شاعران بزرگ همچون عنصری، [[نظامی، الیاس بن یوسف|نظامی]]، [[انوری، محمد بن محمد|انوری]]، [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی]]، [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]]، [[سلمان ساوجی، سلمان بن محمد|سلمان ساوجی]] و کمالالدین اصفهانی میداند و در ستایش خاندان پیامبر(ص)، مهیار دیلمی شاعر عرب را از همردیفان خود برمیشمارد و متذکر میگردد که از برکت سخن این شاعران، نام شاهان و سلاطین و حامیان و مشوقان آنان بر صفحه روزگار جاوید مانده است: | وی در قصیدهسرایی، خود را همپایه شاعران بزرگ همچون عنصری، [[نظامی، الیاس بن یوسف|نظامی]]، [[انوری، محمد بن محمد|انوری]]، [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی]]، [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]]، [[سلمان ساوجی، سلمان بن محمد|سلمان ساوجی]] و کمالالدین اصفهانی میداند و در ستایش خاندان پیامبر(ص)، مهیار دیلمی شاعر عرب را از همردیفان خود برمیشمارد و متذکر میگردد که از برکت سخن این شاعران، نام شاهان و سلاطین و حامیان و مشوقان آنان بر صفحه روزگار جاوید مانده است: | ||
{{شعر}} | |||
موسی کلیم حق شد از فیض نکتهدانی | {{ب|'' از معجز سخن ماند روحاللهی به عیسی ''|2='' موسی کلیم حق شد از فیض نکتهدانی''}} | ||
{{ب|'' از عنصری بود نام شاهان غزنوی را ''|2='' از گنجوی بود یاد بهرام شاه ثانی''}} | |||
از گنجوی بود یاد بهرام شاه ثانی | {{ب|'' آن آلبویه رفتند اما به روزگاران ''|2='' دارد روانشان شاد مهیار دیلمانی''}} | ||
{{ب|'' سلجوقیان گذشتند اما ز انوری ماند ''|2='' نام بلند ایشان بر لوح این جهانی''}} | |||
دارد روانشان شاد مهیار دیلمانی | {{ب|'' دور اتابکان رفت اما کلام سعدی ''|2='' پرورده نامشان را با آب زندگانی''}} | ||
{{ب|'' ذکر اویس باقی است از نکتههای سلمان ''|2='' نام تکش دهد یاد خلاق اصفهانی''}} | |||
نام بلند ایشان بر لوح این جهانی | {{ب|'' شاه مظفری را نسلی نماند لیکن ''|2='' هر مصرعی ز حافظ شد شمع دودمانی''}} | ||
{{ب|'' راه سخن نبودی در حضرتت حزین را ''|2='' از عفو اگر نبودی امید طیلسانی''<ref>ر.ک: همان، ص120- 121</ref>}} | |||
پرورده نامشان را با آب زندگانی | {{پایان شعر}} | ||
نام تکش دهد یاد خلاق اصفهانی | |||
هر مصرعی ز حافظ شد شمع دودمانی | |||
از عفو اگر نبودی امید طیلسانی | |||
===مدح پیامبر(ص) در هند=== | ===مدح پیامبر(ص) در هند=== | ||
[[حزین لاهیجی، محمدعلی بن ابیطالب|حزین]] مدت مدیدی را در هندوستان سپری ساخته و دل غربتزده و غمگین خود را با توسل به پیامبر(ص) و ستایش او تسکین میداده و مفتخر و مغرور بوده که در بتکده سومنات هم مدح پیامبر(ص) را میسروده است: | [[حزین لاهیجی، محمدعلی بن ابیطالب|حزین]] مدت مدیدی را در هندوستان سپری ساخته و دل غربتزده و غمگین خود را با توسل به پیامبر(ص) و ستایش او تسکین میداده و مفتخر و مغرور بوده که در بتکده سومنات هم مدح پیامبر(ص) را میسروده است: | ||
{{شعر}} | |||
پیش تو چون ننالم از جور آسمانی | {{ب|'' یا خاتمالنبیین غمخوار عالمی تو''|2='' پیش تو چون ننالم از جور آسمانی''}} | ||
{{ب|''آواره همچو من نیست خاکی نهاد دیگر''|2='' تا این کهن بنا را افلاک گشته بانی''}} | |||
تا این کهن بنا را افلاک گشته بانی | {{ب|''ده سال شد که در هند عمرم به رایگان رفت''|2='' زینسان کسی نداده بر باد زندگانی''}} | ||
{{ب|''در سومنات دهلی مدح تو میسرایم''|2='' زان پیشتر که آید بلبل به زندخوانی''<ref>ر.ک: همان، ص121</ref>}} | |||
زینسان کسی نداده بر باد زندگانی | {{پایان شعر}} | ||
زان پیشتر که آید بلبل به زندخوانی | |||
===شعر به زبان عربی=== | ===شعر به زبان عربی=== | ||
[[حزین لاهیجی، محمدعلی بن ابیطالب|حزین]] نهتنها به زبان فارسی، بلکه به زبان و ادب عربی هم مسلط بوده و در دیوان او اشعاری به زبان عربی دیده میشود، از آن جمله: | [[حزین لاهیجی، محمدعلی بن ابیطالب|حزین]] نهتنها به زبان فارسی، بلکه به زبان و ادب عربی هم مسلط بوده و در دیوان او اشعاری به زبان عربی دیده میشود، از آن جمله: | ||
{{شعر}} | |||
فيه الهدی و الندی كالعلم و العمل | {{ب|'' نفسي الفداء لقبر أنت ساكنه ''|2='' فيه الهدی و الندی كالعلم و العمل''}} | ||
{{ب|'' أطلال ذاك الحمی طور يلازمه ''|2='' أنس الغريب و أمن الخائف الوجل''}} | |||
أنس الغريب و أمن الخائف الوجل | {{ب|'' تهوی إليها قلوب العارفين كما ''|2='' تهوی إلی الخلد من حاف و منتعل''}} | ||
{{ب|'' رواقة جبل الله المنيف سمت ''|2='' في العز قبّته العليا علی القلل''<ref>ر.ک: همان</ref>}} | |||
تهوی إلی الخلد من حاف و منتعل | {{پایان شعر}} | ||
في العز قبّته العليا علی القلل | |||
===مسائل کلامی و فلسفی=== | ===مسائل کلامی و فلسفی=== | ||
در مورد اطلاعات و تسلط [[حزین لاهیجی، محمدعلی بن ابیطالب|حزین]] در باب فلسفه و کلام، کافی است نظری اجمالی به مثنوی «وديعة البديعة» او که در آن از [[سنایی، مجدود بن آدم|سنایی غزنوی]] در «حديقة الحقيقة» اقتباس کرده است، بیفکنیم. او در این مثنوی همچون فیلسوفی به بحث درباره مراتب وجود پرداخته و آن را به وجود واجب و وجود ممکن تقسیم کرده و سپس از بارزرین خواص ممکن که فقر و احتیاج باشد یاد میکند و میگوید: | در مورد اطلاعات و تسلط [[حزین لاهیجی، محمدعلی بن ابیطالب|حزین]] در باب فلسفه و کلام، کافی است نظری اجمالی به مثنوی «وديعة البديعة» او که در آن از [[سنایی، مجدود بن آدم|سنایی غزنوی]] در «حديقة الحقيقة» اقتباس کرده است، بیفکنیم. او در این مثنوی همچون فیلسوفی به بحث درباره مراتب وجود پرداخته و آن را به وجود واجب و وجود ممکن تقسیم کرده و سپس از بارزرین خواص ممکن که فقر و احتیاج باشد یاد میکند و میگوید: | ||
{{شعر}} | |||
او ز هر سلک و هر شمار بود | {{ب|'' خاصهی ممکن افتقار بود''|2='' او ز هر سلک و هر شمار بود ''}} | ||
{{ب|'' از گدا مضحک است استغنا''|2='' همه هیچ و خدای راست غنا ''}} | |||
همه هیچ و خدای راست غنا | {{ب|'' قبله احتیاجها همه اوست''|2='' جزء و کل را بر آستانش روست ''}} | ||
{{ب|'' بینیازی مطلق از ذات است''|2='' ذات او قبلهگاه حاجات است ''}} | |||
جزء و کل را بر آستانش روست | |||
{{پایان شعر}} | |||
ذات او قبلهگاه حاجات است | |||
و در مورد ذات و صفات حق اشاره به وحدت آن صفات و اتحاد آنها با ذات میکند و میگوید: | و در مورد ذات و صفات حق اشاره به وحدت آن صفات و اتحاد آنها با ذات میکند و میگوید: | ||
{{شعر}} | |||
هم به کنه صفات او نرسد | {{ب|'' چون تفکر به ذات او نرسد''|2='' هم به کنه صفات او نرسد''}} | ||
{{ب|'' جمله اوصاف عین ذات بود''|2='' گرچه مفهوم آن صفات بود''}} | |||
گرچه مفهوم آن صفات بود | {{ب|'' در حقیقت صفت هویت اوست''|2=''مغز معنی و هرچه بینی پوست''}} | ||
{{ب|'' هستیاش هرچه هست ذات آن است''|2=''آنچه قدرت بود حیات آن است''}} | |||
مغز معنی و هرچه بینی پوست | {{ب|'' حکمت است آنچه قدرتش خوانی''|2=''بصر است آنچه سمع میدانی''}} | ||
{{ب|'' عین واحد ظهور ذات کند''|2=''به اثر جلوه صفات کند''<ref>ر.ک: همان، ص121- 122</ref>}} | |||
آنچه قدرت بود حیات آن است | {{پایان شعر}} | ||
بصر است آنچه سمع میدانی | |||
به اثر جلوه صفات کند | |||
همچنین وی همچون عارفی توانا به تفاوت میان مراتب یقین میپردازد و «علمالیقین» را که خاصه ارباب عقول است، از «عینالیقین» که ویژه اصحاب علوم است و از «حقالیقین» که مخصوص خداوندان معرفت است، ممتاز میسازد: | همچنین وی همچون عارفی توانا به تفاوت میان مراتب یقین میپردازد و «علمالیقین» را که خاصه ارباب عقول است، از «عینالیقین» که ویژه اصحاب علوم است و از «حقالیقین» که مخصوص خداوندان معرفت است، ممتاز میسازد: | ||
{{شعر}} | |||
چون به علمالیقین بود واقف | {{ب|'' گر به هستی نظر کند عارف ''|2='' چون به علمالیقین بود واقف ''}} | ||
{{ب|'' بیند اول فراخور حالش''|2='' ذات حق و صفات افعالش''}} | |||
ذات حق و صفات افعالش | {{ب|'' چون به عینالیقین رسد زان پس''|2=''همه ذات و صفات بیند و بس''}} | ||
{{ب|'' چونکه حقالیقین نماید رو''|2=''گوید آنگاه ليس إلاّ هو''<ref>ر.ک: همان، ص122</ref>}} | |||
همه ذات و صفات بیند و بس | {{پایان شعر}} | ||
گوید آنگاه ليس إلاّ هو | |||
===پیروی از حافظ=== | ===پیروی از حافظ=== | ||
خط ۱۴۷: | خط ۱۲۶: | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
# مقدمه و متن کتاب. | # مقدمه و متن کتاب. | ||
# محقق، مهدی، «نکات کلامی در شعر حزین لاهیجی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله کلام اسلامی، پاییز 1376، شماره 23 ISC (7 صفحه، از 119 تا 125) | #[[:noormags:299796|محقق، مهدی، «نکات کلامی در شعر حزین لاهیجی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله کلام اسلامی، پاییز 1376، شماره 23 ISC (7 صفحه، از 119 تا 125) | ||
#: | ]]. | ||
#[[:noormags:1385871|کیخای فرزانه، احمدرضا، «تأثیرپذیری سبکی حزین لاهیجی از حافظ شیرازی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: سبکشناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، زمستان 1391، شماره 18، علمی - پژوهشی/ISC (17 صفحه، از 257 تا 273)]]. | |||
خط ۱۶۷: | خط ۱۴۶: | ||
[[رده:آپلود مهر(98)]] | [[رده:آپلود مهر(98)]] | ||
[[رده: مهر(98)]] |
نسخهٔ ۴ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۱:۰۳
ديوان محمدعلي حزين لاهيجي | |
---|---|
پدیدآوران | حزین لاهیجی، محمدعلی بن ابیطالب (نویسنده) صاحب کار، ذبيح الله (مصحح) |
عنوانهای دیگر | ديوان حزين لاهيجي |
ناشر | نشر سايه |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | 1384ش |
شابک | 964-5918-02-2 |
موضوع | حزين، محمد علي بن ابي طالب ، 1103 - 1180ق. - سرگذشت نامه شعر فارسي - قرن 12ق. |
زبان | فارسي |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PIR 6671 /د9 |
دیوان محمدعلی حزین لاهیجی، مجموعه اشعار محمدعلی حزین لاهیجی، از شعرای مشهور قرن دوازدهم هجری و از آخرین شاعران سبک هندی است که با تصحیح ذبیحالله صاحبکار، به چاپ رسیده است.
ساختار
کتاب با مقدمه مصحح آغاز و اشعار در قالب قصیده، غزل، غزلهای ناتمام، مثنوی، رباعی و اشعار عربی، عرضه شده است.
گزارش محتوا
در مقدمه، ضمن شرححال شاعر و اشاره به اوضاع اجتماعی و سیاسی زمان او، به تشریح شیوه تصحیح کتاب، پرداخته شده است[۱].
حزین لاهیجی، بزرگترین سخنور روزگار خود در دوره بازگشت ادبی است. او پیرو سبک اصفهانی (هندی) و از بزرگان این مکتب در عهد انقراض دولت صفوی است. بسیاری از غزلیات این شاعر، در کمال فصاحت و بلاغت و از نظر شور و حال و دقت مضمون و رقت الفاظ، در شمار آثار بزرگترین گویندگان نامی این سبک بشمار میرود. او ظرافتهای مولانا، صائب، کلیم و... را با سوزوگداز عارفانه مولانا جلالالدین رومی درهمآمیخته و به کلام خویش، جلوهای تازه بخشیده است. او بیش از سایر شاعران این مکتب، بهسوی عرفان گرایش دارد[۲].
درست است که نشیب و فراز در سخن وی فراوان است و شعر سست در آثارش کم نیست، لکن باید پذیرفت که این قضیه، در آثار همه شاعران بزرگ، کموبیش وجود دارد. به نظر میرسد اشعاری را که حزین در حال شور و جذبه و ازخودرفتگی سروده است، توجهی به آراستن صورت ظاهر آنها نداشته و شعلههای درونی خود را در قالب نظم ریخته است و در آنجا که به آرایش صوری شعر میپردازد، سخن را به حد کمال میرساند. بسیاری ازایندست غزلهای حزین، از شاهکارهای جاوید ادب فارسی است[۳].
حزین دارای همتی عالی و روحی متعالی است و دنیا به چشم همت او، حقیر میآید. او بارها در شعر، از این ویژگی خود یاد کرده است که چند بیت زیر، نمونه آن است:
بر همت من منت یک حبه دونان | از کوه بود بر کمر مور گرانتر | |
ز درویشی بقا دارد، دل روشنضمیر من | زند پهلو به آب زندگی، موج حصیر من | |
زنم دامان مژگان بر غبار تیره دنیا | سیاه از سرمه خواهش نگردد چشمسیر من | |
نگشت آلوده پستی همت، دامنپاکم | از این عالم چو خورشید بلنداختر برون رفتم | |
پشتم چو تیغ خم شد، از بار جوهر خویش | جز پیش خود نیارم هرگز فرو سر خویش |
ازایندست ابیات، در دیوان حزین فراوان است. آنچه او میگوید، در زندگی زاهدانهاش به اثبات رسیده است[۴].
در دیوان حزین، انواع شعر از قصیده، مثنوی، غزل و قطعات به چشم میخورد و او خود اشاره به تأثیر غزلهای خود در دل خوانندگان کرده است[۵].
وی در قصیدهسرایی، خود را همپایه شاعران بزرگ همچون عنصری، نظامی، انوری، سعدی، حافظ، سلمان ساوجی و کمالالدین اصفهانی میداند و در ستایش خاندان پیامبر(ص)، مهیار دیلمی شاعر عرب را از همردیفان خود برمیشمارد و متذکر میگردد که از برکت سخن این شاعران، نام شاهان و سلاطین و حامیان و مشوقان آنان بر صفحه روزگار جاوید مانده است:
از معجز سخن ماند روحاللهی به عیسی | موسی کلیم حق شد از فیض نکتهدانی | |
از عنصری بود نام شاهان غزنوی را | از گنجوی بود یاد بهرام شاه ثانی | |
آن آلبویه رفتند اما به روزگاران | دارد روانشان شاد مهیار دیلمانی | |
سلجوقیان گذشتند اما ز انوری ماند | نام بلند ایشان بر لوح این جهانی | |
دور اتابکان رفت اما کلام سعدی | پرورده نامشان را با آب زندگانی | |
ذکر اویس باقی است از نکتههای سلمان | نام تکش دهد یاد خلاق اصفهانی | |
شاه مظفری را نسلی نماند لیکن | هر مصرعی ز حافظ شد شمع دودمانی | |
راه سخن نبودی در حضرتت حزین را | از عفو اگر نبودی امید طیلسانی[۶] |
مدح پیامبر(ص) در هند
حزین مدت مدیدی را در هندوستان سپری ساخته و دل غربتزده و غمگین خود را با توسل به پیامبر(ص) و ستایش او تسکین میداده و مفتخر و مغرور بوده که در بتکده سومنات هم مدح پیامبر(ص) را میسروده است:
یا خاتمالنبیین غمخوار عالمی تو | پیش تو چون ننالم از جور آسمانی | |
آواره همچو من نیست خاکی نهاد دیگر | تا این کهن بنا را افلاک گشته بانی | |
ده سال شد که در هند عمرم به رایگان رفت | زینسان کسی نداده بر باد زندگانی | |
در سومنات دهلی مدح تو میسرایم | زان پیشتر که آید بلبل به زندخوانی[۷] |
شعر به زبان عربی
حزین نهتنها به زبان فارسی، بلکه به زبان و ادب عربی هم مسلط بوده و در دیوان او اشعاری به زبان عربی دیده میشود، از آن جمله:
نفسي الفداء لقبر أنت ساكنه | فيه الهدی و الندی كالعلم و العمل | |
أطلال ذاك الحمی طور يلازمه | أنس الغريب و أمن الخائف الوجل | |
تهوی إليها قلوب العارفين كما | تهوی إلی الخلد من حاف و منتعل | |
رواقة جبل الله المنيف سمت | في العز قبّته العليا علی القلل[۸] |
مسائل کلامی و فلسفی
در مورد اطلاعات و تسلط حزین در باب فلسفه و کلام، کافی است نظری اجمالی به مثنوی «وديعة البديعة» او که در آن از سنایی غزنوی در «حديقة الحقيقة» اقتباس کرده است، بیفکنیم. او در این مثنوی همچون فیلسوفی به بحث درباره مراتب وجود پرداخته و آن را به وجود واجب و وجود ممکن تقسیم کرده و سپس از بارزرین خواص ممکن که فقر و احتیاج باشد یاد میکند و میگوید:
خاصهی ممکن افتقار بود | او ز هر سلک و هر شمار بود | |
از گدا مضحک است استغنا | همه هیچ و خدای راست غنا | |
قبله احتیاجها همه اوست | جزء و کل را بر آستانش روست | |
بینیازی مطلق از ذات است | ذات او قبلهگاه حاجات است |
و در مورد ذات و صفات حق اشاره به وحدت آن صفات و اتحاد آنها با ذات میکند و میگوید:
چون تفکر به ذات او نرسد | هم به کنه صفات او نرسد | |
جمله اوصاف عین ذات بود | گرچه مفهوم آن صفات بود | |
در حقیقت صفت هویت اوست | مغز معنی و هرچه بینی پوست | |
هستیاش هرچه هست ذات آن است | آنچه قدرت بود حیات آن است | |
حکمت است آنچه قدرتش خوانی | بصر است آنچه سمع میدانی | |
عین واحد ظهور ذات کند | به اثر جلوه صفات کند[۹] |
همچنین وی همچون عارفی توانا به تفاوت میان مراتب یقین میپردازد و «علمالیقین» را که خاصه ارباب عقول است، از «عینالیقین» که ویژه اصحاب علوم است و از «حقالیقین» که مخصوص خداوندان معرفت است، ممتاز میسازد:
گر به هستی نظر کند عارف | چون به علمالیقین بود واقف | |
بیند اول فراخور حالش | ذات حق و صفات افعالش | |
چون به عینالیقین رسد زان پس | همه ذات و صفات بیند و بس | |
چونکه حقالیقین نماید رو | گوید آنگاه ليس إلاّ هو[۱۰] |
پیروی از حافظ
حزین لاهیجی در غزلهایش یکی از پیروان راستین شعر حافظ است. از شعر حزین چنین برمیآید که افکار، مضامین و حتی لغات و ترکیبات کلام حافظ، زمزمه روح و جان این شیفته و دلباخته سخن حافظ بوده که اینگونه فراگیر در سراسر شعرش تجلی یافته است و حتی میتوان چنین گفت که هرچند حزین در غزلهایش از شاعرانی بزرگ همچون: سنایی، عطار، عراقی، مولوی، سعدی، اوحدی، قاسم انوار، جامی، بابافغانی و نظیری نام برده و به پیروی از آنها غزلهایی سروده است، ولی بیش از همه، سخن حزین به سخن حافظ نزدیکتر است و از جهات گوناگون مانند لغات و ترکیبات، موسیقی، وزن و قافیه، صور خیال و زیباییهای ادبی و اندیشه و مضامین شعری، بهویژه تلفیق عشق و عرفان درصدد پیروی از حافظ شیرازی بوده است[۱۱].
شعر حزین در غزلهایش رنگ و بوی عرفانی دارد. وی بسیاری از واژهها و ترکیبات عرفانی را که حافظ به کار گرفته و ویژه سبک اوست در غزلهایش بهوفور آورده است، از جمله: می، باده، شراب، بادهپیما، بادهفروش، پرخمار، خرقهپوش، دردکشان، شبزندهدار، صبوحیزدگان، میپرستی، پیرخرابات، پیر مغان، پیر میفروش، جام جهانبین و... که در شعر هیچکدام از شاعران سبک هندی، این اندازه مشابهت به شعر حافظ را نمیتوان یافت[۱۲].
در پایان میتوان چنین گفت که حزین لاهیجی از آخرین شاعران سبک هندی بوده و از پیشگامان اعتدالگرایی در این سبک بشمار میرود. در غزل او دیگر از مضامین مبهم و چندلایه، نازکخیالیهای افراطی و حتی اسلوب معادلهها و ارسال مثلها و... اثری نیست[۱۳].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در ابتدا و فهرست آیات، روایات، نامها و عنوانها، شهرها و مکانها و کلمهها و ترکیبها، در انتهای کتاب آمده و در پاورقیها علاوه بر اشاره به اختلاف نسخ[۱۴] و تصحیح اغلاط و خطاهای متن[۱۵]، به توضیح پیرامون برخی از اشعار و ابیات، پرداخته شده است[۱۶].
پانویس
- ↑ ر.ک: مقدمه مصحح، ص7- 44
- ↑ ر.ک: همان، ص24
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، ص25- 26
- ↑ ر.ک: محقق، مهدی، ص120
- ↑ ر.ک: همان، ص120- 121
- ↑ ر.ک: همان، ص121
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، ص121- 122
- ↑ ر.ک: همان، ص122
- ↑ ر.ک: کیخای فرزانه، احمدرضا، ص257
- ↑ ر.ک: همان، ص265
- ↑ ر.ک: همان، ص272
- ↑ مثلاً ر.ک: پاورقی، ص147
- ↑ مثلاً ر.ک: همان، ص151
- ↑ مثلاً ر.ک: همان، ص153
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- محقق، مهدی، «نکات کلامی در شعر حزین لاهیجی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله کلام اسلامی، پاییز 1376، شماره 23 ISC (7 صفحه، از 119 تا 125) .
- کیخای فرزانه، احمدرضا، «تأثیرپذیری سبکی حزین لاهیجی از حافظ شیرازی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: سبکشناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، زمستان 1391، شماره 18، علمی - پژوهشی/ISC (17 صفحه، از 257 تا 273).