شفیعی، سید محمد: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'عآ' به 'عآ') |
جز (جایگزینی متن - 'مآ' به 'مآ') |
||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
==وفات== | ==وفات== | ||
او در سال 1370، سکته کرد و به همین دلیل خانهنشین شد؛ هرچند فعالیتهای علمیاش را تا حد امکان انجام میداد. در چند سال آخر عمر روزبهروز قوایش تحلیل میرفت تا در 15 اردیبهشت 1380ش، در 81 سالگی از دنیا رفت. وی را در قطعه | او در سال 1370، سکته کرد و به همین دلیل خانهنشین شد؛ هرچند فعالیتهای علمیاش را تا حد امکان انجام میداد. در چند سال آخر عمر روزبهروز قوایش تحلیل میرفت تا در 15 اردیبهشت 1380ش، در 81 سالگی از دنیا رفت. وی را در قطعه نامآوران گورستان باغ رضوان اصفهان دفن کردند<ref>ر.ک: همان، ص37</ref>. | ||
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۲۱
نام | سید محمد شفیعی
کوير شفيعي، سيد محمد |
---|---|
نامهای دیگر | |
نام پدر | سید احمد شفیعی |
متولد | 1299ش |
محل تولد | بیدآباد اصفهان |
رحلت | 1367ش |
اساتید | جلالالدین همایی، بدیعالزمان فروزانفر، عبدالحسین زرینکوب |
برخی آثار | مفسران شيعه
زبان و زبانشناسى تصويرى از فرهنگ ايران |
کد مؤلف | AUTHORCODE12390AUTHORCODE |
سید محمد شفیعی (1299-1380ش)، از اساتید معروف دانشگاهی ایران بوده و صاحب تألیفاتی همچون مفسران شیعه است. جلالالدین همایی، بدیعالزمان فروزانفر، عبدالحسین زرینکوب و... از جمله اساتید وی بودهاند.
تولد، خانواده
سید محمد در سال 1299ش، در محله بیدآباد اصفهان در خانوادهای متدین و متعهد، به دنیا آمد. پدرش سید احمد شفیعی از متمکنین و بازاریان مورد اعتماد اصفهان بود[۱].
برادران سید محمد شفیعی، سید علی، سید یحیی و سید رضا شفیعی بودند. سید علی و سید یحیی به کار تجارت و بازار پرداختند، سید محمد و سید رضا تحصیلات دانشگاهی داشتند و به کارهای دولتی مشغول شدند. داییهای سید محمد، حجج اسلام سید میرابوالقاسم شفیعی و حاج سید میرزا شفیعی از بانیان و بنیانگذاران مسجد شفیعی اصفهان بودند[۲].
از او سه پسر و دو دختر به نامهای حمید، مجید، علی، افسون و فریبا باقی ماندهان که همه دارای تحصیلات عالیه هستنند[۳].
تحصیلات، معلمی و تدریس
سید محمد شفیعی، تحصیلات ابتدایی را در اصفهان و آموزههای مذهبی را در خانواده فراگرفت. در سال 1318 برای شغل معلمی به دانشسرای مقدماتی اصفهان وارد شد. پس از فراغت از دروس دانشسرا، از اول مهر 1320 در روستای طالخونچه در اطراف مبارکه اصفهان، آموزگاری را آغاز کرد. او مدتی نیز در شهرهای آباده، اقلید و ابرکوه (ابرقو)، آموزگار بود. در سال 1322 در امتحان متفرقه برای گرفتن مدرک دیپلم ادبی شرکت کرد و دیپلم خود را گرفت که در آن زمان موقعیتی ممتاز بود.
آن زمان در اصفهان غیر از آموزشکده پزشکی، مدرسه عالی یا دانشکدهای وجود نداشت. شفیعی برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات فارسی، راهی تهران شد. در کنکور دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران پذیرفته و به تحصیل مشغول شد. در ادامه دوران تحصیلش، برای تأمین مخارج زندگی جهت آموزگاری به روستاهای دماوند رفت. در سالهای 1323 و 1324ش، مدتی در دبیرستانهای تجریش و شهر ری به دبیری و تدریس ادبیات فارسی مشغول بود. در 1326 مدتی منشی مخصوص دکتر صدیق اعلم، وزیر فرهنگ شد و مدتی معاونت اداره کل تعلیمات عالیه و روابط فرهنگی وزارت فرهنگ، برعهده او گذاشته شد. بعدها وزارت فرهنگ، به وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم تقسیم شد. در 1327ش، در کنار کارهای اداری و آموزشی توانست لیسانس ادبیات فارسی را از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران دریافت کند.
در آن زمان، که هنوز دورههای دکتری غیر پزشکی در ایران وجود نداشت، محمد شفیعی به تحصیل در دوره کارشناسی حقوق قضایی هم پرداخت و در شهریور 1327 لیسانس حقوق قضایی را نیز دریافت کرد. آن روزها، فارغالتحصیل هر رشتهای از علوم، یا علوم انسانی میتوانست با گذراندن دروس اصلی و اختصاصی رشتههای مشابه، بدون شرکت در کنکور، مدرک لیسانس دیگری را نیز دریافت کند. سید محمد شفیعی از این فرصت استفاده کرده و علاوه بر مدارک فوق، لیسانس فلسفه و علوم تربیتی را هم در سال 1329 از دانشسرای عالی تهران (دانشکده تربیت معلم کنونی) دریافت کرد. شفیعی در همان سال در کنکور دکتری ادبیات فارسی شرکت کرد و در 1334 از رساله دکتری خودش دفاع کرد[۴].
او مدتی نیز در دانشکده افسری و آموزشگاه عالی شهربانی (دانشکده پلیس)، به تدریس اخلاق و علوم اجتماعی پرداخت. او بعدها گفته بود: برای تعلیم درس اخلاق به ارتشیان و نظامیان از متون نهج البلاغه و احادیث معصومان(ع) نیز بهره میبرده است.
در 1336ش، به دعوت استادش دکتر لطفعلی صورتگر، رئیس دانشکده ادبیات دانشگاه پهلوی شیراز، به آنجا رفت و با مرتبه دانشیاری به تدریس مشغول شد. سمت معاونت دانشکده را نیز به او دادند و چون دکتر صورتگر به دلیل اشتغالات زیاد بیشتر در تهران بود و کمتر به شیراز میآمد، عملا همه مسئولیتهای دانشگاه برعهده دکتر محمد شفیعی بود.
در سال 1342 با تصویب هیئت امنای دانشگاه شیراز، به مقام استادی رسید و همچنان به تدریس و پژوهش در آنجا مشغول بود. شفیعی در 1349ش، با سی سال خدمت، در رتبه استادی بازنشسته شد و همچنان تا سال 1350 بهعنوان استاد مدعو به تدریس در همان دانشگاه ادامه داد.
از 1350 به مدت دو سال در مدرسه عالی گیلان در لاهیجان به تدریس مشغول شد. در 1352 با افتتاح مدرسه عالی کورش کبیر در اصفهان، به این مدرسه دعوت شد و پس از سیودو سال دوری از اصفهان، به آن شهر بازگشت. او تا پیروزی انقلاب در همان مدرسه تدریس میکرد.
پس از پیروزی انقلاب، از سوی دانشگاههای آزاد اسلامی دعوت به تدریس شد و 12 سال در دانشگاه آزاد اسلامی نجفآباد و پیام نور اصفهان، تدریس داشت[۵].
اساتید
- جلالالدین همایی؛
- محمدحسین فاضل تونی؛
- علیاصغر حکمت؛
- بدیعالزمان فروزانفر؛
- محمدتقی ملکالشعرای بهار؛
- لطفعلی صورتگر؛
- عبدالحسین زرینکوب؛
- عصّار؛
- دهخدا؛
- دکتر شایگان؛
- دکتر معین؛
- دکتر عمید[۶].
آثار
دکتر شفیعی مقالات بسیاری در مجلات علمی مینوشت که فرصت جمعآوری آنها را پیدا نکرد. آثار او عموما اجتماعی و ادبی با گرایش شدید به وطنخواهی و ملتدوستی است و در همه آثارش حرفهایی برای گفتن دارد.
آثارش که چاپ شده، عبارتند از:
- در راه میهن؛
- مفسران شیعه؛
- زبان و زبانشناسی و تحولات آن؛
- پنج گفتار در زمینه ادب و تاریخ ایران؛
- تصویری از فرهنگ ایران؛
- فریاد کویر (مجموعه اشعار)[۷].
فعالیتهای اجتماعی - سیاسی
هنگام تحصیل در دوره دکتری و تدریس در دبیرستانهای پایتخت، در مبارزات مردم ایران برای ملی کردن صنعت نفت به رهبری مرحوم دکتر محمد مصدق شرکت کرد. او از فعالان گروههای دانشجویی بود. تا پایان عمر به مصدق ارادت میورزید و خاطرات شیرینی از آن دوران نقل میکرد و اشعاری در رابطه با آن سروده بود[۸].
برخی روحیات
دکتر فضلالله صلواتی در توصیف برخی روحیات او مینویسد: «مرحوم شفیعی، به مقام شامخ ولایت، حضرت علی(ع) ارادت فوقالعادهای داشت و در بیان، بارها ارادتش را به پیشگاه آن حضرت ابراز میداشت و در کتاب شعرش قصیدههای بلندی به نامهای غدیریه اول و دوم و ابر رحمت، درباره آن امام همام میسراید که قابل توجه است. خدایش ببخشاید که در تمام عمر دوست میداشت که مردمی، صمیمی و بیآلایش باشد و در کلاس درس و در جلسههای سخنرانی و در مجامع یاران، با تواضع و مهربانی و برادری سخن گوید و با اخلاص حرف بزند»[۹].
وفات
او در سال 1370، سکته کرد و به همین دلیل خانهنشین شد؛ هرچند فعالیتهای علمیاش را تا حد امکان انجام میداد. در چند سال آخر عمر روزبهروز قوایش تحلیل میرفت تا در 15 اردیبهشت 1380ش، در 81 سالگی از دنیا رفت. وی را در قطعه نامآوران گورستان باغ رضوان اصفهان دفن کردند[۱۰].
پانویس
منابع مقاله
شفیعی، سید محمد؛ صلواتی، فضلالله، «تفاسیر و مفسران شیعه»، اطلاعات، تهران، 1391ش.