جبر و اختیار (فانی): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۶ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎آ' به 'ی‌آ'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ط' به 'ه‌ط')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ی‎آ' به 'ی‌آ')
خط ۴۶: خط ۴۶:
# دانش مطلق و بی‌پایان خداوند به همه چیز، که لازمه‌اش آن است که تمام افعال عباد باید در زمان خاص خود انجام گیرد و اختیار عباد در آنها بی‌معناست. در جواب این استدلال آمده است، علم خداوند به اختیار انسان تعلق می‌گیرد، نه اینکه علم خداوند علت ایجاد افعال عباد باشد.
# دانش مطلق و بی‌پایان خداوند به همه چیز، که لازمه‌اش آن است که تمام افعال عباد باید در زمان خاص خود انجام گیرد و اختیار عباد در آنها بی‌معناست. در جواب این استدلال آمده است، علم خداوند به اختیار انسان تعلق می‌گیرد، نه اینکه علم خداوند علت ایجاد افعال عباد باشد.
# قدرت مطلق و بی‌انتهای خداوند، متعال مستلزم آن است که تمام افعال صادرشده در جهان به قوه او باشد، نه هیچ شخص دیگری. مؤلف در پاسخ بیان می‌دارد: قدرت بی‌نهایت خداوند به این تعلق گرفته که اختیار به مردم عطا کند و مقتضای آن این است که علت افعال عباد قدرت خود ایشان باشد، نه اینکه علت در افعال عباد قدرت خدا باشد.
# قدرت مطلق و بی‌انتهای خداوند، متعال مستلزم آن است که تمام افعال صادرشده در جهان به قوه او باشد، نه هیچ شخص دیگری. مؤلف در پاسخ بیان می‌دارد: قدرت بی‌نهایت خداوند به این تعلق گرفته که اختیار به مردم عطا کند و مقتضای آن این است که علت افعال عباد قدرت خود ایشان باشد، نه اینکه علت در افعال عباد قدرت خدا باشد.
# افعال عباد چون از ممکنات هستند، در حدوث و پیدایش نیاز به علت و مؤثر دارند و این علت که افعال بدان نیاز دارند یا قدرت خداوند است، که در این صورت جبر لازم می‎آید؛ یا قدرت مردم، که در این صورت چنانچه عمل مطابق اراده مردم صورت گیرد و اراده خدا غیر از آن باشد، عجز لازم می‎آید. پاسخ آن است که خداوند اراده کرده صدور افعال را از مردم به اختیار و قدرت خود ایشان<ref>ر.ک: همان، ص‎56-62</ref>.
# افعال عباد چون از ممکنات هستند، در حدوث و پیدایش نیاز به علت و مؤثر دارند و این علت که افعال بدان نیاز دارند یا قدرت خداوند است، که در این صورت جبر لازم می‌آید؛ یا قدرت مردم، که در این صورت چنانچه عمل مطابق اراده مردم صورت گیرد و اراده خدا غیر از آن باشد، عجز لازم می‌آید. پاسخ آن است که خداوند اراده کرده صدور افعال را از مردم به اختیار و قدرت خود ایشان<ref>ر.ک: همان، ص‎56-62</ref>.


فصل سوم پیرامون نظریه برخی از فلاسفه است، مبنی بر اینکه اختیار انسان اضطراری است و انسان اگرچه مختار است، لکن در اختیار کردن مجبور و مقهور است. از جمله ادله ایشان بر ادعای خویش این است که اراده انسان باید به اراده خدا برسد، وگرنه تسلسل لازم می‎آید و تسلسل باطل است و هنگامی که تمام اراده‌ها منتهی به خدا شدند، از انسان سلب اختیار می‌شود.
فصل سوم پیرامون نظریه برخی از فلاسفه است، مبنی بر اینکه اختیار انسان اضطراری است و انسان اگرچه مختار است، لکن در اختیار کردن مجبور و مقهور است. از جمله ادله ایشان بر ادعای خویش این است که اراده انسان باید به اراده خدا برسد، وگرنه تسلسل لازم می‌آید و تسلسل باطل است و هنگامی که تمام اراده‌ها منتهی به خدا شدند، از انسان سلب اختیار می‌شود.
پاسخ این است که خداوند متعال به جعل بسیط انسان را با اراده و اختیار آفریده است و اختیار، امری جدای از وجود انسان نیست که بشود آن را تفکیک و به آن اشاره کنیم، فلذا لازمه انسانیت، اختیار بالفعل اوست و اختیار به آن معناست که اگر بخواهد انجام می‌دهد یا ترک می‌کند.
پاسخ این است که خداوند متعال به جعل بسیط انسان را با اراده و اختیار آفریده است و اختیار، امری جدای از وجود انسان نیست که بشود آن را تفکیک و به آن اشاره کنیم، فلذا لازمه انسانیت، اختیار بالفعل اوست و اختیار به آن معناست که اگر بخواهد انجام می‌دهد یا ترک می‌کند.
همچنین ادله دیگری در مورد این ادعا از سوی فلاسفه مطرح شده است که مؤلف به‎تفصیل به طرح و نقد آنها می‌پردازد<ref>ر.ک: همان، ص‎62-66</ref>.
همچنین ادله دیگری در مورد این ادعا از سوی فلاسفه مطرح شده است که مؤلف به‎تفصیل به طرح و نقد آنها می‌پردازد<ref>ر.ک: همان، ص‎62-66</ref>.


فصل چهارم این نوشتار در مورد نظریه تفویض است. نگارنده پس از بیان معانی سه‌گانه تفویض، به طرح استدلالات طرف‎دران این نظریه می‌پردازد؛ ازجمله استدلالات ایشان این است که اگر کارهای انسان مستند به قدرت خداوند باشند، تمام این جنایات و تبهکاری‎هایی که در جهان اتفاق می‌افتد، مستند به خداوند متعال می‌شود و حال اینکه ذات مقدس او از جنایات پاک و مبراست.
فصل چهارم این نوشتار در مورد نظریه تفویض است. نگارنده پس از بیان معانی سه‌گانه تفویض، به طرح استدلالات طرف‎دران این نظریه می‌پردازد؛ ازجمله استدلالات ایشان این است که اگر کارهای انسان مستند به قدرت خداوند باشند، تمام این جنایات و تبهکاری‎هایی که در جهان اتفاق می‌افتد، مستند به خداوند متعال می‌شود و حال اینکه ذات مقدس او از جنایات پاک و مبراست.
پاسخ این سخن این است که افعال عباد را اگر به خدا نسبت دهیم، از جهت اینکه قوای انسانی از اوست جبر لازم نمی‎آید و اگر به خود انسان نسبت دهیم تفویض نیست، بلکه امر بین الامرین است و خود انسان است که کارهای نیک و زشت را به اختیار خود انجام می‌دهد<ref>ر.ک: همان، ص‎83-84</ref>.
پاسخ این سخن این است که افعال عباد را اگر به خدا نسبت دهیم، از جهت اینکه قوای انسانی از اوست جبر لازم نمی‌آید و اگر به خود انسان نسبت دهیم تفویض نیست، بلکه امر بین الامرین است و خود انسان است که کارهای نیک و زشت را به اختیار خود انجام می‌دهد<ref>ر.ک: همان، ص‎83-84</ref>.


فصل نهایی کتاب اختصاص به طرح آیات و روایاتی دارد که اشاعره و معتزله در استدلالات خویش به آنها تمسک جسته‌اند. نگارنده محترم با بیان آنها به بررسی محتوایی آنها پرداخته و استنادات این دو مکتب فکری به این آیات را مورد تحلیل و نقد قرار می‌دهد.
فصل نهایی کتاب اختصاص به طرح آیات و روایاتی دارد که اشاعره و معتزله در استدلالات خویش به آنها تمسک جسته‌اند. نگارنده محترم با بیان آنها به بررسی محتوایی آنها پرداخته و استنادات این دو مکتب فکری به این آیات را مورد تحلیل و نقد قرار می‌دهد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش