شریف دارابی شیرازی، عباس: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'یگ' به 'یگ') |
جز (جایگزینی متن - 'هت' به 'هت') |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
داستان اولین ملاقات وی با جناب [[سبزواری، هادی|ملا هادی سبزواری]] چنین نقل شده است که اولین دفعه که به حضور [[سبزواری، هادی|حاجی سبزواری]] رسید، بسیار موردعنایت و توجه ایشان قرار گرفت و از حال او جویا شد و مولدش را پرسید، دارابی در جواب گفت: من طلبهای از مردم فارس هستم. ایشان فرمودند: در این صورت، مشمول حدیث پیغمبر اکرم(ص) هستی که فرمود: لو کان العلم فی الثریا لتنا و له رجال من اهل الفرس؛ اگر علم و دانش در ثریا باشد مردانی از فارس آن را درمییابند. حکیم فیالبداهه گفت: همینطور است، من نیز در جستجوی سعادت به ثریا (کنایه از سبزوار) آمدم. [[سبزواری، هادی|حکیم سبزواری]] از جواب فوری و حسن ادب و خضوع او، بسیار خوشحال شد<ref>همان</ref>. | داستان اولین ملاقات وی با جناب [[سبزواری، هادی|ملا هادی سبزواری]] چنین نقل شده است که اولین دفعه که به حضور [[سبزواری، هادی|حاجی سبزواری]] رسید، بسیار موردعنایت و توجه ایشان قرار گرفت و از حال او جویا شد و مولدش را پرسید، دارابی در جواب گفت: من طلبهای از مردم فارس هستم. ایشان فرمودند: در این صورت، مشمول حدیث پیغمبر اکرم(ص) هستی که فرمود: لو کان العلم فی الثریا لتنا و له رجال من اهل الفرس؛ اگر علم و دانش در ثریا باشد مردانی از فارس آن را درمییابند. حکیم فیالبداهه گفت: همینطور است، من نیز در جستجوی سعادت به ثریا (کنایه از سبزوار) آمدم. [[سبزواری، هادی|حکیم سبزواری]] از جواب فوری و حسن ادب و خضوع او، بسیار خوشحال شد<ref>همان</ref>. | ||
او در طریق سیر و سلوک و تهذیب نفس و تزکیه باطن، مجاهده کامل نموده و مراتب عالی را طی کرد، شادکام به فارس برگشت. او پسازاینکه از سبزوار برگشت، در شیراز ساکن شد و تا پایان عمر، در حجرهای از حجرات حسینیه قوام شیرازی، | او در طریق سیر و سلوک و تهذیب نفس و تزکیه باطن، مجاهده کامل نموده و مراتب عالی را طی کرد، شادکام به فارس برگشت. او پسازاینکه از سبزوار برگشت، در شیراز ساکن شد و تا پایان عمر، در حجرهای از حجرات حسینیه قوام شیرازی، بهتنهایی زندگی کرد<ref>همان</ref>. | ||
زمانی که وی اجازه گرفت و سبزوار را به عزم شیراز پشت سر میگذاشت استادش فرمود: این طلبه دارابی با یکچشم آنچه داشتیم با خود برد و یا به قول دیگری فرمود: «اشاره به سینه خود کرد و گفت: آنچه ذخایر نفیس علمی، با خود داشتیم او به یغما برد»<ref>همان</ref>. | زمانی که وی اجازه گرفت و سبزوار را به عزم شیراز پشت سر میگذاشت استادش فرمود: این طلبه دارابی با یکچشم آنچه داشتیم با خود برد و یا به قول دیگری فرمود: «اشاره به سینه خود کرد و گفت: آنچه ذخایر نفیس علمی، با خود داشتیم او به یغما برد»<ref>همان</ref>. |
نسخهٔ ۶ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۹:۵۶
نام | شریف دارابی شیرازی، عباس |
---|---|
نامهای دیگر | حکيم عباس شريف دارابي شيرازي
دارابي شيرازي، عباس شريف، عباس شريفي، عباس |
نام پدر | میرزا بابا |
متولد | |
محل تولد | شیراز |
رحلت | 1300 یا 1301 ق |
اساتید | ملا هادی سبزواری |
برخی آثار | تحفة المراد |
کد مؤلف | AUTHORCODE05889AUTHORCODE |
عباس شریف دارابی شیرازی حکیم، فیلسوف و عارف قرن سیزدهم و صاحب «تحفة المراد» از شاگردان ملاهادی سبزواری است که در سال 1300ق از دنیا رفت.
میرزا عباس شریف دارابی (متوفی 1300 یا 1301 ق) حکیم، فیلسوف، عارف و فرزند میرزا بابا بود. تحصیلات مقدماتی را در داراب نزد محمد نصیر آغاز کرد و برای تکمیل تحصیلات به شیراز رفت. پس از ناموفق بودن سفرش به عتبات عالیات برای تحصیل فقه و اصول و شرعیات (در راه گرفتار راهزنان شد) به شیراز بازگشت و برای کسب علوم معقول به سبزوار نزد فیلسوف گرانقدر ملا هادی سبزواری رفت و پس از اتمام دوره فراگیریاش به شیراز بازگشت و به تدریس علوم معقول و حکمت اسلامی پرداخت و در عرفان، از محضر عارف آن زمان میرزا ابوالقاسم سکوت کسب فیض کرد[۱].
شاگردان
معروفترین شاگردان وی عبارتند از: ملا عبدالله زرقانی، میرزا محمدصادق سروستانی، شیخ محمدکاظم فیروزآبادی، سید آقا فیروزآبادی، ملا احمد دارابی، شیخ محمود - پیشنماز مسجد گنج شیراز - فرصت (شاعر)، سید علی کازرونی، شیخ احمد شیرازی و سید صدرا کوهپایهای[۲].
حکیم دارابی ازدواج نکرد تا اینکه حدود 75 سالگی در شیراز از دنیا رفت و در حافظیه به خاک سپرده شد. به علت اینکه کتابخانه شخصیاش از بین رفته، حواشی و شروح حکمی و فلسفی وی نیز در دست نیست و فقط کتابی به نام «تحفة المراد» از او باقی مانده که شرح حکیمانه حکیم از قصیده میرفندرسکی است[۳].
علامه تهرانی درباره وی مینویسد: «در معقول و منقول بارع بود. اسفار را به خط خود نوشته و از خود بر آن حواشی زده است، دعای کمیل و قصیده معروف میرفندرسکی را شرح کرده است»[۴].
شیخ احمد شیرازی نجفی معروف به شانهساز و میرزا ابراهیم نیریزی که هر دو از مدرسان حکمت در شیراز بودهاند از شاگردان او بودهاند[۵].
علامه تهرانی میگوید: تاریخ وفاتش را نمیدانم ولی فرصتالدوله شیرازی در آثار العجم وفات او را در سال 1300 نوشته است و در همان کتاب نوشته که وی را نیز ملاقات نموده است[۶].
داستان اولین ملاقات وی با جناب ملا هادی سبزواری چنین نقل شده است که اولین دفعه که به حضور حاجی سبزواری رسید، بسیار موردعنایت و توجه ایشان قرار گرفت و از حال او جویا شد و مولدش را پرسید، دارابی در جواب گفت: من طلبهای از مردم فارس هستم. ایشان فرمودند: در این صورت، مشمول حدیث پیغمبر اکرم(ص) هستی که فرمود: لو کان العلم فی الثریا لتنا و له رجال من اهل الفرس؛ اگر علم و دانش در ثریا باشد مردانی از فارس آن را درمییابند. حکیم فیالبداهه گفت: همینطور است، من نیز در جستجوی سعادت به ثریا (کنایه از سبزوار) آمدم. حکیم سبزواری از جواب فوری و حسن ادب و خضوع او، بسیار خوشحال شد[۷].
او در طریق سیر و سلوک و تهذیب نفس و تزکیه باطن، مجاهده کامل نموده و مراتب عالی را طی کرد، شادکام به فارس برگشت. او پسازاینکه از سبزوار برگشت، در شیراز ساکن شد و تا پایان عمر، در حجرهای از حجرات حسینیه قوام شیرازی، بهتنهایی زندگی کرد[۸].
زمانی که وی اجازه گرفت و سبزوار را به عزم شیراز پشت سر میگذاشت استادش فرمود: این طلبه دارابی با یکچشم آنچه داشتیم با خود برد و یا به قول دیگری فرمود: «اشاره به سینه خود کرد و گفت: آنچه ذخایر نفیس علمی، با خود داشتیم او به یغما برد»[۹].